اعلامیه بالفور ( نظرات و سیاست‌های محلی و بین المللی نسبت به - )

از دانشنامه فلسطین


در مورخ 4 اکتبر 1917 ، " لرد بالفور " وزیر خارجه انگلیس در جلسۀ کابینۀ این کشور نظرات خود را درباره اعلامیه مورد نظر خود با اعضای هیأت دولت در میان نهاد . عین صورت جلسه به قرار زیر است :

... وزیر خارجه با تأکید بر اینکه : هم اکنون دولت آلمان در تکاپوست تا در نظر صهیونیستها را به خود جلب کند ، اظهار داشت : همراهی با خواست صهیونیستها گرچه مخالفت بعضی از یهودیان ثروتمند انگلیسی را بر می‌انگیزد ، ولی مطمئن هستم که اکثر یهودیان جهان به ویژه یهودیان ساکن در روسیه و آمریکا ، از آن پشتیبانی می‌کنند . و اصولاً باید دانست هیچ تناقضی بین اینکه یهودیان به یک کانون ملی در فلسطین دست یابند ، و یا همچنان در تابعیت کشورهای زادگاه خود باقی بمانند ، وجود ندارد . همچنان که انگلیسی‌های مهاجر به آمریکا بعد از یکی دو نسل به صورت اتباع آمریکایی درآمدند . به همین ترتیب نیز در آینده ، یهودیان می‌توانند تابعیت فلسطینی داشته باشند و در عین حال نیز هویت انگلیس ، آمریکایی ، آلمانی ، و غیره را حفظ کنند . مسأله پر اهمیتی که مورد توجه جنبش صهیونیسم قرار دارد فقط این است که یک نوع آگاهی ملی در بین نژاد یهود به وجود آید . چون یهودیان که خود را یکی از مهم‌ترین نژادهای تاریخ به شمار می‌آورند ، وطن اصلی خویش را فلسطین می‌دانند و به همین دلیل نیز صهیونیستها آرزو دارند یک بار دیگر بتوانند وطن ملی یهود را در این سرزمین از نو به وجود آورند...

سپس " لرد بالفور " متن بیانیه‎‌ای را قرائت کرد که از سوی دولت فرانسه در هواداری از آرمان صهیونیسم انتشار یافته بود . و متعاقب آن افزود که : یقین دارد پرزیدنت ویلسون ( رئیس جمهور آمریکا ) نیز پشتیبان جدی جنبش صهیونیسم می‌باشد . در این جلسه " ادوین مونتاگو " ( وزیر امور هندوستان ) مخالفت خود را از اینکه در اعلامیه دولت انگلیس ، سرزمین فلسطین به عنوان " وطن ملی یهودیان " عنوان شود ، ابراز داشت و ضمن آنکه یهودیان را اعضای یک جامعه مذهبی دانست ، خود را نیز صرفاً یک " یهودی انگلیسی " معرفی کرد ، و سپس افزود : هر چقدر هم در تهیه یک فرمول مناسب برای صدور اعلامیه دقت شود ، با وجود آن ، این امر حقوق تابعیت یهودیان را در هر کشوری که در آن ساکن هستند به خطر خواهد انداخت . وی آنگاه با اشاره به این نکته که : اکثر یهودیان تبعه انگلیس اصولاً با فلسفه صهیونیسم مخالف هستند توجه داد که یهودیان طرفدار صهیونیسم در انگلیس عمدتاً از کسانی تشکیل شده که متولد کشورهای دیگر هستند . وی به عنوان مثال گفت : " دکتر گاستر " و " دکتر هرتس " دو حاخام کل در انگلیس ، به ترتیب در رومانی و اتریش متولد شده‌اند ، و نیز " دکتر وایزمن " ( دبیر کل فدراسیون صهیونیست‌های انگلیسی ) نیز متولد روسیه است . مونتاگو در پایان سخنانش نیز هشدار داد که وظیفه اصلی کابینه انگلیس باید توجه به خواست یهودیان اصیل انگلیسی باشد ، نه یهودیان غیر انگلیسی .

در این جلسه " لرد کرزن " نیز به مخالفت برخاست و پس از بر شمردن معایب موجود در سرزمین فلسطین برای اسکان یهودیان ( از نظر کمبود زمین‌های کشاورزی و گستردگی زمین‌های غیر قابل کشت ) به مسأله جمعیت مسلمانان پرداخت و ضمن آن گفت : هیچ معلوم نیست چه راهی برای رهایی یهودیان مهاجر به فلسطین از شر جمعیت مسلمان آنجا در نظر گرفته شده است ؟ و اصولاً چطور می‌توان در این سرزمین یهودیان را جایگزین مسلمانان کرد ؟

سپس " لرد میلز " ( وزیر مشاور ) پیشنهاد کرد متن اعلامیهمورد نظر دولت بدین شرح اصلاح شود : " دولت انگلیس تأسیس وطن ملی برای نژاد یهود را در فلسطین با نظر موافق تلقی می کند و برای رسیدن به این هدف ، مساعی حسنه خود را به کار خواهد برد . مشروط بر اینکه هیچ نوعی اقدامی که به حقوق ملی و مذهبی جماعات غیر یهودی در فلسطین ، و یا به حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان ساکن در کشورهای دیگر ، که علاقهمند به حفظ تابعیت و ملیت خود هستند ، لطمه بزند ، انجام نگیرد . "

در پایان این جلسه نیز تصمیم گرفته شد : قبل از هرگونه تصمیم گیری نهایی در مورد صدور ا علامیه ، نظرات نمایندگان صهیونیسم و افراد مخالف جنبش صهیونیسم به دقت شنیده شود و در خلال آن نیز متن پیشنهادی " رد میلز " به طور محرمانه برای اطلاع شخصیتهای زیر ارسال شود :

  1. ویلسون رییس جمهوری آمریکا .
  2. سران جنبش صهیونیسم .
  3. نمایندگان یهودیان انگلیسی مخالف صهیونیسم...

( سند شماره 4/23 اداره اسناد ملی انگلیس ) .

اولین هدف بالفور ، اعطاء اجازه دعوت بود که کمکهای جنگی را در درگیریهای هلاکت بار با کمترین بهای ممکن به خدمت می‌گرفت . و مسأله از نظر وایزمن به دست آوردن پیمانی بود که به یهودیان ارزش بین المللی با موقعیت خاص یهود ، در فلسطین می داد .

در خلال دو جنگ جهانی اول و دوم تفاسیر مختلف و متناقضی در مورد عبارت " وطن ملی " و آنچه که مورد نظر شخص بالفور بود ، بیان می شد . از این روی " اریک فوربس آدم " ، کارشناس وزارت خارجه ی انگلیس در امور فلسطین ، یادداشت رسمی ای را در دسامبر 1919 صادر کرد و در آن بیان داشت که حکومت در اندیشه تبدیل فلسطین به کشوری یهودی است . در حالی که کارنشاس دیگر وزارت خارجه ، " هارولد نیکسون " گفت که بالفور در اندیشه تأسیس دولت یهودی مستقلی نیست و فقط در فکر پناهگاهی برای یهودیان اروپای شرقی می باشد . در سال 1922 کتاب سفید چاپ شد و در آن مفهوم وطن ملی مشخص گردید ( نک : کتاب سفید ) . در این کتاب سخنی از برتری نژاد یهودی نسبت به بقیه ملتها به میان نیامد ، بلکه صحبت از ایجاد مرکزی برای یهودیان در فلسطین بود .

تعدادی از دولتمردان و سردمداران انگلیسی سالهای متوالی بیهوده به دنبال ایجاد توازن و تساوی حقوق بین دو طرف اعراب و اسرائیل بودند . طرف حامی عرب متوجه شد که تغییر تعهدات صهیونیستها ، بدون خلل در تعهدات اعراب و تغییر در کمیت انتقال یهود و برخورد با حقوق مذهبی و اجتماعی اعراب ، مستلزم الغاء اعلامیه بالفور است .

در حالی که صهیونیستها تفسیری مخالف این مطلب داشتند که : اصل در اعلامیه بالفور تأسیس وطن ملی است و حمایت از حقوق اجتماعی و مذهبی غیر یهود شرط فرعی آن است و در صورت اختلاف ، فرع بایستی به خاطر حفظ اصل ، حذف شود .

حال آیا اعلامیه بالفور برای انگلیس آن گونه که امید داشت تحقق یافت ؟

مشکل است میزان منافع موجود در این زمینه را مشخص کرد ولی آنچه مسلم است این است که دو عامل سبب شد تا انگلیس سیاست خود را در ارتباط با صدور این ا علامیه در مورد فلسطین زودتر از موعد مقرر اعلام کند : عامل اول ، و ورود رسمی آمریکا به جنگ در آوریل 1917 بود و عامل دوم نیز این بود که به دنبال انقلاب فوریه 1917 روسی ، جوانان یهودی این کشور برای پیوستن به حزب کمونیست ( یا بلشویک ) ، به رهبری " لنین " مخالف ادامه جنگ توسط روسیه بود ، تمایل زیادی از خود نشان می‌دادند . همین عامل موجب شد که ژنرال " مکدونف " ( Sir George Mark Watson Machongoh ) رییس سازمان جاسوسی انگلیس از دولت متبوع خود بخواهد که هر چه زودتر فلسطین را به عنوان میهن ملی یهود اعلام کند ، تا جوانان یهود به جای پیوستن به احزاب انقلابی مخالف انگلیس به ایدئولوژی ارتجاعی و استعماری صهیونیسم رو بیاورند .

اتحاد انگلستان و صهیونیسم علی رغم اعتراضاتی که یهودیان غیر صهیونیست به رهبری " مونتاگو " به این توافق و اتحاد نامقدس داشتند ، این بار موضوع نامهای شد که " آرتور بالفور " وزیر خارجه وقت انگلیس و مدافع پر شور صهیونیسم برای " لرد روچیلد " ثروتمند معروف یهودی فرستاد . اما به طور خلاصه می‌توان اظهار داشت که با وجود دو عامل یاد شده انگلیس منافعی را که بالفور در صدور بیانیه اش نسبت به نتیجه ی جنگ در نظر گرفته بود ، به دست نیاورد و اگر چه تأسیس وطن ملی یهود به انگلیس اجازه داد تا فرانسه را از فلسطین و از اشغال آن تا سال 1948 دور نگه دارد لیکن از جهت دیگر ، نازیها یهودیان آلمان را به تضعیف روحیه نظامی و اداره ی جنگی که آنها را به صلح و امنیت دعوت می‌کند متهم کردند . با وجود مسائل پیش گفته به وضوح آشکار کنند که تنها جناج پیروز در این جریان ، صهیونیسم بود و تعجب آور نیز نیست که در سالروز صدور اعلامیه بالفور که اعراب آن را روز شومی می‌دانند و با برپایی تظاهرات و اعتراضات خود از آن استقبال می‌کنند صهیونیستها به جشن و پایکوبی می‌پردازند هر چندکه برخی از طوایف مذهبی یهود اعتبار و ارزش این اعلامیه را ( به اعتقاد خود به دلیل دخالت در اداره ی خدا که خود او ساعت بازگشت یهود به سرزمین اسرائیل را مقرر می‌کند ) رد می کنند .

لیبرالها و متحدین یهود نیز موضعی میانه‌رو ؛ ممتنع و یا مخالف می‌گرفتند و چپگراها و مارکسیستها به طور کلی با اعلامیه بالفور مخالفت کردند زیر آن را " توطئه استعماری و ارتجاعی و نه چیز دیگر " می‌پنداشتند .

مآخذ :

#بذرهای توطئه ، گزیده اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان ، انتشارات اطلاعات ، 1366 .

کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ نوین فلسطین ، محمد جواد کلام ، انتشارات امیر کبیر 1366 .

الموسوعة الفلسطینیه ، هیأت الموسوعة الفلسطینیه ، جلد اول ، 1984 .