آزادیبخش عربی ( جبهه - )
محتویات
الف - زمینههای تشکیل :
از آنجا که حزب بعث عراق زمینهی تشکیل جبههی آزادیبخش عربی را پایهریزی کرد ، لازم است که به دیدگاه این حزب نسبت به مبارزهی مردم فلسطین اشاره شود . حزب بعث مسألهی فلسطین را اساسیترین مسألهی اعراب و بزرگترین مشکل آنها در راستای قومیت عرب ( پانعربیسم ) بهشمار میآورد .
و با این گفته که فلسطین خلاصه و عصارهی مسألهی اعراب است ، بین اهداف قومی یعنی وحدت و آزادی و سوسیالیسم ، و قضیهی فلسطین ارتباط برقرار کرده است .
میشلعفلق بنیانگذار حزب بعث نیز در سال 9146 ضرورت ساختار استراتژیکی و مبارزهی مسلحانه را مورد تأکید قرار داده و میگوید :
آزادی فلسطین بهدست دولتهای عربی انجام نخواهد گرفت بلکه این مبارزهی مسلحانهی مردم است که وارد عمل خواهد شد . بههمین دلیل شورای حزب در نشست سال 1947 راه اعزام داوطلب برای مبارزه با صهیونیسم در فلسطین را باز کرد و دفتر دائمی فلسطین را افتتاح نمود و گردان بعث را با شرکت رهبران حزب اعضا و هواداران آن تشکیل داد که در چندین عملیات در کنار نیروهای ارتش نجات شرکت کردند و تعدادی از افراد آن از جمله مأمون بیطار و محمد جدید و فتحی أتاسی و محمد صفا کشته شدند .
این حزب علیرغم توجهی که به مبارزهی مسلحانه برای آزادی فلسطین نشان میداد رابطهی تنگاتنگ بین آزادی فلسطین و اوضاع داخلی اعراب را فراموش نکرد و در مواضع سیاسی خود اعلام میداشت که برای آزادی فلسطین ابتدا باید حکومتهای فاسد عرب را که باعث از دست رفتن فلسطین شدند ، سرنگون کرد .
بههمین دلیل حزب مذکور هر نوع مبارزهی سیاسی و اقتصادی و یا اجتماعی خود را به مبارزه برای آزادی فلسطین بهعنوان مشکل اساسی اعراب ربط میداد و در این راستا به مقابله با بیانیهی سهجانبهی سال 1950 و نیز طرح جانسون مبنی بر تقسیم آب رود اردن بین اعراب و صهیونیستها و طرح دالاس در سال 1950 پرداخت .
همچنین با دیگر تلاشهای استعماری در جهت بیاهمیت کردن مسألهی فلسطین و تثبیت تجاوز صهیونیستها ، نیز مقابله و مخالفت کرد .
حزب بعث در اواخر دههی پنجاه میلادی نیز بر استراتژی مبارزهی مسلحانه پافشاری کرده به طوری که در سال 1959 از طریق شعبهی حزب بعث در لبنان اقدام به تشکیل ارتش خلق آزادیبخش فلسطین نمود و در اوایل دههی شصت میلادی اولین یادداشت خود را به کنفرانس وزرای امور خارجهی اعراب ، در زمینهی برپایی جبههی آزادیبخش فلسطین ارسال کرد .
این حزب در نشست عمومی خود به سال 1960 خواستار تلاش برای ایجاد یک جبههی مردمی مرکب از نیروهای مختلف فلسطین شد تا از این طریق سطح مبارزه با دشمن صهیونیستی را افزایش دهد .
حزب بعث در نشست پنجم خواستار ایجاد سازمانی متشکل از نیروهای بعثی شد که سازمان یاد شده در سال 1961 با سرپرستی خالدشیرطی از اعضای رهبری حزب تشکیل گردید .
این سازمان توانست با سازماندهی گروههای رزمی ، چندین عملیات شناسایی و نظامی را در داخل سرزمینهای اشغالی انجام دهد .
سرانجام دستیابی این حزب به حکومت در دو کشور عراق و سوریه و شرایط جدید ناشی از آن ، مانع ادامهی مراحل بعدی طرح گردید .
زمانی که جنبش آزادیبخش ملی فلسطین ( فتح ) در سال 1965 آغاز انقلاب فلسطین را اعلام کرد ، اعضای حزب بعث به دستور رهبری جزب به صفوف این جنبش جدید پیوستند . جلال کعوش از جملهی آنها بود که در اوایل 1966 در یکی از زندانهای لبنان جان باخت .
اما دیری نپایید که حزب ، بهبهانه خطر بزرگ طرح منطقهای کردن انقلاب فلسطین و عدم تفاهم و هماهنگی میان وحدت و آزادی فلسطین ، در منشورات خود تأکید کرد که فلسطین تنها راه اتحاد است ، و وحدت ، گذرگاه رسیدن به فلسطین است و جدایی این دو امر به ضرر هر دو میباشد .
مسأله بهگونهای مطرح میشد که دلیل بر نادیده گرفتن ضرورت مبارزهی مسلحانهی مردم فلسطین در جهت معرفی و ابراز هویت فلسطین ، و نیز بیتوجهی به مطرح ساختن مسأله فلسطین نبوده است با توجه به اینکه سازمانهای مختلف نسبت به منطقهای کردن مسألهی فلسطین و بستن راههای حل آن و کنارهگیری از این مسأله هشدار میدادند . و اینکه مبادا باعث شود که سازمانهای توطئهگر و ضدفلسطین با گروههای آزادیبخش و طرفدار فلسطین به طور یکسان جلوه داده شوند .
حزب بعث به این نتیجه رسید که وجود یک سازمان طرفدار آن در فلسطین ضرورت دارد تا بیانگر موضعگیریهای اساسی و استراتژیک حزب در رابطه با مسألهی فلسطین و مبارزهی مردم فلسطین شود .
به همین دلیل در نهمین نشست عمومی خود در فوریهی 1968 ضرورت ایجاد یک سازمان فلسطینی به نام جبههی آزادیبخش عربی را مورد تأکید قرار داد .
بهدست گرفتن حکومت در عراق توسط حزب بعث 17 - 30 ژوئیهی سال 1968 فرصت خوبی را برای ایجاد پایگاههای پشتیبانی و آموزشهای اولیهی جبههی یاد شده فراهم آورد .
ب - تاریخچه :
تأسیس این جبهه در تاریخ 30/12/1968 بهعنوان یک جبههی مبارز فلسطین که براساس ایدئولوژی قومیت عرب و سوسیالیسم و استراتژی مبارزهی مسلحانه گام برمیدارد ، اعلام شد . اعضای این جبهه فعالیتهای مسلحانه خود را زا سرزمین اردن آغاز کردند و به چندین عملیات شناسایی دست زدند و در شب هفتم آوریل 1969 اولین عملیات نظامی خود را به انجام رسانیدند و این تاریخ بهعنوان یادبود شلیک اولین گلوله جبهه ثبت گردید .
تشکیل این جبهه پاسخ عراق به تأسیس سازمان الصاعقه و تقویت آن از جانب سوریه بود . ولی جبهه آزادیبخش از آنجا که اعلام داشت جنبش مقاومت را تقویت کرده و اولین تلاش جدی را برای طرح مسأله در کشورهای عربی شروع کرد ، در جهان عرب با استقبال روبه رو گردید .
ج - خطمشی فکری و مواضع سیاسی :
اگرچه این جبهه از سوی حزب بعث تأسیس شد اما نمیتوان آن را بهعنوان یک سازمان مبارز تابع حزب بعث با ادامهی حرکت مسلحانهی حزب در انقلاب فلسطین و یا بهعنوان یک سازمان فلسطینی منشعب از حزب تلقی نمود . به گفتهی میشل عفلق " این جبهه همان حزب بعث است که خواستار تولدی دوباره برای اصلاح همهجانبه و گسترده در وضعیت خود میباشد . " بهنظر آن قبول ایدئولوژی قومی و پایبندی به نظریه انقلاب عربی بهعنوان مبنای فکری و استراتژی ، یک تفکر خشک و منفی نیست بلکه تفکر و سازمان حزب بعث باید دوباره در جبهه متولد شود و بدینترتیب موضعگیریهای حزب در این فعالیت مردمی و مسلحانه منعکس خواهد شد .
جبههی آزادیبخش بهتعبیر رهبران آنی ک سازمان فدایی است که دارای سه ویژگی ، روحیهی مبارزاتی ، ساختار قومی و تفکر انقلابی میباشد . روحیهی مبارزاتی این جبهه را نیاز به جمعآوری نیروها ، جلوگیری از افزایش تجزیه نیروهای ملی و به کارگیری از توان مردم و مشارکت آن در یک جنگ مسلحانه ، بهوجود آورد . بدین وسیله این جبهه چه از نظر فکری و یا سازمان راه را به روی تمامی کسانی که مبارزهی مسلحانه را تنها راه آزادی فلسطین و رویارویی با تجاوزات امپریالیسم و بالاخره راندن اشغالگران از سرزمین اعراب میدانستند ، گشود .
جبهه آزادیبخش عربی اعتقاد داشت که جنگ اعراب و اسرائیل جنگی است عربی و میبایست ابزار و وسایل آن نیز عربی باشد و از آنجا که آزادی فلسطین ارتباط محکم و دقیق با وحدت اعراب دارد ، بنابراین باید عناصر آزادسازی قادر به ایجاد وحدت که همان آزادی فلسطین است ، باشد . براین اساس جبهه آزادیبخش یک سازمان قومی بود که رزمندگان عرب از تمامی کشورهای عربی را دربر میگرفت .
تفکر انقلابی جبههی آزادیبخش عربی همان تفکر جنبش انقلابی عرب بود که در اوایل دههی چهل میلادی آغاز شد و این جنبش توانست تمامی روابط موجود بین مبارزهی قومی و سوسیالیستی و مبارزهی آزادیبخش را درک کند . بنابراین ، از نظر این جبهه ، قومیتگرایی و سوسیالیسم و دمکراسی از ویژگیهای اصلی کتاب مبارزهی مسلحانه تلقی شد تا بتواند نمایندهی تمامی امت عرب در فلسطین باشد .
یکی از مسئولیتهای ساختار قومی مبارزهی مسلحانه این بود که تمامی اقشار مردم عرب را از خطر صهیونیسم و استعمار که موجودیت اعراب را تهدید میکند آگاه سازد . بیانیهی سیاسی جبهه به این نکته اشاره دارد که توجه اعراب به فلسطین ، سبب وحدت آنها میشود که این همان آزادی فلسطین است و میتوان گفت که تحقق آزادی فلسطین و اتحاد اعراب هر یک در گروه تحقق دیگری است .
بهتعبیر این جبهه ، سوسیالیستی بودن مبارزهی مسلحانه ، به تنهایی قادر است که نیروهای مردمی اعراب را بسیج انقلابی کرده و سطح آگاهی و سازماندهی و توان آن را بالا ببرد و به این ترتیب تمامی گروهها و مؤسسات و سازمانهایی را که از لحاظ تاریخی با منابع استعمار و موجودیت سیاسی و اقتصادی آن پیوند خوردهاند ، از این جو انقلابی ناشی از مبارزهی مسلحانه در فلسطین ، جدا سازد . و به تصریح بیانیهی سیاسی جبهه ، سوسیالیسم ، ضامن تداوم و استمرار رهبری در دست گروههایی است که دارای استقامت بیشتر و منافعی پایدارتر در جهت رساندن این مبارزه به سطح یک نبرد مردمی میباشند .
همچنین بیانیهی سیاسی جبهه اشاره به این دارد که دمکراتیک بودن این مبارزهی مسلحانه آن را با روحیه و تفکر مردم مرتبط ساخته و آن را از بیماری جانشینسازی و سستی رد پایبندی به اصول و ارزشهای انقلابی مصون میدراد و آن را در ارتباط رهبران با نیروها و اعضای ردهی پایین جبهه با روحیهی سالم و صریح یاری میکند و جایگاه هر یک از افراد را در نبرد مشخص میکند .
این جبهه با استناد به نظریهی قومیت و براساس پایبندی به تفکر انقلاب عربی معتقد است که قضیهی فلسطین از لحاظ نوع ارتباط با مسائل اعراب از آن رنج میبرند . همچنین تصریح دارد که اگرچه مشکل فلسطین در ظاهر به نوع خاصی از استعمار که همان انتقال و اسکان صهیونیستها در این منطقه است برمیگردد و از نظر روش با استعمار کلاسیک نظامی و اقتصادی در سایر کشورهای عربی متفاوت است ، ولی با توجه به اینکه استعمار صهیونیستی بر منطقهای حاکم شده که زمینهی فرهنگی آن جزیی از مسائل کلی اعراب است پس قانین کلی انقلاب عربی بر آن منطبق است .
عامل ویژهای که در مسألهی فلسطین وجود دارد ، وجود و حضور قوم عرب است که بهخاطر تلاش برای از بین بردن آن و جایگزین نظامی بیگانه بهجای آن شکل پیچیده و حادی پیدا کرده است .
هر چند که دشمن در اشغال و تجزیهی سرزمین جدید کشورهای عربی موفق بوده است همانطور که در جنگ 1967 اتفاق افتاد ولی این عامل ویژه در مسألهی فلسطین خاصیت خود را از دست داده است .
براین اساس جبههی آزادیبخش عربی از همان ابتدا آیندهی فلسطین را به آیندهی ملت عرب پیوند داد با اعتقاد به این امر که نبرد آزادیبخش ، جدای از مبارزه و نبرد امت عرب نمیباشد و به چندین کشور خاص یا یک منطقه تعلق ندارد . این جبهه تأکید میکند که بالا رفتن میزان رویارویی و درگیری اعراب با دشمنان در سرزمین فلسطین به نفوذ بیشتر و عمیقتر شدن هویت قومی و طبقاتی مبارزه میانجامد . میشل عفلق در اینباره میگوید : مسألهی فلسطین راهحل خاصی ندارد و درها و رنجهای اعراب از دست استعمار و صهیونیسم و ارتجاع در این مسأله خلاصه میشود .
این جبهه هرگونه طرح سیاسی مبنی بر حل مسألهی فلسطین مانند قطعنامه 242 شورای امنیت و طرح " راجرز " و کنفرانس ژنو و پیمان کمدیوید و اقدام برژنف را در کرد .
د - ساختار تشکیلاتی :
تشکیلات سازمانی جبههی آزادیبخش عربی تابع دستورات رژیم بعثی عراق بود و بدون دریافت دستور و یا تأیید رژیم عراق دست به اقدامی نمیزد و زمانی که رهبری این جبهه با سیاستهای رژیم بعثی همسو و هماهنگ نبود ، بلافاصله از سوی عراق تعویض میشد . از آن جمله تعویض دبیرکل جبهه بهسال 1975 را میتوان نام برد . به طور کلی تمامی دستورات و خواستهای دولت عراق در بعد عملیاتی و یا اطلاعاتی به طور کامل توسط سلسلهی مرابت حزبی جبهه انجام میگرفت .
مقر اصل جبهه آزادیبخش عربی در بغداد است و دفتری نیز در سفارت عراق در بیروت دارد . علاوه بر این پایگاههایی نیز قبلاً در جبل منصور و رشید عراق و وادی الاسود لبنان در شمال رودخانه لیطانی و چندین مرکز آموزشی در منطقهی دامور لبنان داشته است .
اعضای جبههی آزادیبخش عربی که ابتدا در عراق بسر میبردند حقوق ، کمک هزینهی تحصیل ، مسکن و اتومبیل به صورت رایگان دریافت میکردند . در جنگ لبنان به هر عضو جدید ماهانه صد دلار پرداخت میشد و به اعضای جبهه که قبلاً در ارتش عراق خدمت میکردند مزایای ارتش تعلق میگرفت . مجلهی " الثائر العربی " از سوی این سازمان هر دو هفته یکبار منتشر میشد .
ه - - روابط :
1 ) روابط منطقهای و بینالمللی :
جبههی آزادیبخش عربی از آغاز پیدایش ، تنها سازمانی بود که اکثریت آن را عناصری از کشورهای عربی به ویژه عراق ، لبنان و اردن و اقلیت فلسطین تشکیل میدادند و این خود مایهی ضعف موقعیت این سازمان در اردوگاههای آوارگان فلسطین گردید .
مشکل بزرگی که جبههی آزادیبخش عربی با آن روبهرو شد موضع سوریه نسبت به اعضای این سازمان بود . پس از نبردهای جرش و عجلان در ژوئیه 1971 سوریه به صورت پایگاه اصلی و مهم جنبش مقاومت درآمد ولی بهخاطر اختلافات موجود بین بعث سوریه و عراق ، این پایگاه همواره در برابر جبههی آزادیبخش عربی بسته بود .
در ماه ژوئیه 1969 مقامات سوریه 300 نفر از اعضای این سازمان را دستگیر کرده و آنها را از مرز سوریه به اردن راندند . این تنها حادثهای نبود که اتفاق افتاد بلکه مقامات سوریه ، بارها اسلحهی متعلق به این جبهه را مصادره نموده و دارندگان آن را دستگیر کرده و در هر بار سازمان آزادیبخش فلسطین برای آزاد ساختن آنها دخالت کرده است .
در جنگ لبنان اعضای جبههی آزادیبخش عربی بهنفع دولت عراق اوضاع را گرم نگه میداشتند ، پس از حملهی سوریه به لبنان نیز از دولت عراق خواستند که در این کشور مداخلهی نظامی کند . از زمان تأسیس جبهه تا جنگهای سپتامبر 1970 در اردن ، این سازمان به برکت وجو دوازدههزار سرباز عراقی در اردن کمک و اسلحه دریافت میکرد ولی بیطرفی عراق در این درگیریهای شدید ، موجب گردید که جبهه ضعیف شده و بسیاری از اعضای خود را از دست بدهد و بهدنبال آن موضعگیری دکتر " نسیفرزاز " یکی از رهبران سازمان مبنیبر سازش با ملکحسین آن را ناتوانتر ساخت . جبهه ، مدتهای طولانی تحت تأثیر این دو ضربهی متوالی بود و فلسطینیها نیز هیچگونه تغییری در موضع خود نسبت به این سازمان پدید نیاوردند تا آنکه عراق شروع به ایفای نقش فعالتری در برابر جنبش مقاومت نمود .
از آن زمان جبههی آزادیبخش با بهرهگیری از سیاست عراق در برابر جنبش مقاومت بهتدریج نقش بیشتر و فعالتری در جنبش مقاومت ایفا کرد .
جانبداری عراق از فلسطینیها در زد و خوردهای ماه می1973 بین ارتش لبنان و مقاومت فلسطین به خوبی تجلی یافت ولی حوادث بعدی بغداد که بهدنبال درگیریهای داخلی حزب بعث بر سر قدرت ، منجر به کنار گذاشتن عبدالخالق سامرانی گردید اثر معکوس بر این سازمان گذاشت و سرنوشت جبههی آزادیبخش عربی نیز مستقیماً وابسته به سرنوشت زمامداران بعثی بغداد شد .
این جبهه که قبلاً تعداد اعضای عراقی و اردنیاش به بیش از 100 نفر میرسید ولی با آمدن نیروهای عراقی تازه آموزش دیده و اعضای جناح لبنانی حزب بعث عراق تعداد اعضای آن افزایش پیدا کرد و در اواخر سال 1976 به 300 تا 1300 نفر رسید . در ژانویه 1977 ، نیروهای عراق رسما از لبنان بیرون رفتند و تنها بخش لبنانی در نیروهای جبههی آزادیبخش عربی باقی ماند .
با وجود اینکه جبههی آزادیبخش عربی با بیتفاوتی آتشبس اکتبر 1976 لبنان را پذیرفته بود ، ولی در زد و خوردهایی که به وسیلهی الصاعقه سوری با نیروهای بازدارندهی عربی در سال 1977 صورت میگرفتعشرکت میکرد .
پس از حملهی اسرائیل به جنوب لبنان در مارس 1978 ، جبههی آزادیبخش عربی بار دیگر موضع تندی اتخاذ کرد و در زمرهی اولین گروههایی درآمد که سعی کردند در اواخر آوریل به جنوب لبنان نفوذ نمایند .
سازمان الفتح به منظور تحمیل سیاست میانهروی خود به دیگر گروههای فلسطین در قبال اوضاع جنوب لبنان و نیز در قبال حضور نیروهای سازمان ملل در این کشور ، با چند گروه تحتالحمایهی عراق از قبیل جبههی آزادیبخش عربی درگیریهایی پیدا کرد . در سطح منطقه مهمترین همپیمان استراتژیک جبههی آزادیبخش عربی ، دولت عراق است . این جبهه بهپیروی از سیاست عراق در کویت ( قبل از جنگ خلیجفارس ) دست به فعالیتهایی علیه رژیم آن کشور زد .
اعضاء این جبهه در کویت عضو حزب بعث عراق بودند ولی دفتر جداگانهای در آنجا نداشتند .
در سطح بینالمللی این جبهه روابطی با دیگر سازمانها ، گروهها و حتی برخی از دولتهای غیرعربی برقرار کرد . در ژوئن 1973 گزارشات مختلف حاکی از آن بود که جبههی آزادیبخش عربی با جامعهی دانشجویان عرب در شهر " پروجیای " ایتالیا رابطه برقررا کرده است .
این جبهه همچنین دارای روابط دوستانه باکوبا بود و در همین راستا نیروهای آنها تحت آموزش فنون نظامی کوبائیان قرار میگرفت .
2 ) روابط داخلی :
جبههی آزادیبخش عربی به منظور همگامی با سیاستهای رژیم حاکم بر بغداد بهجبههی " رد " پیوست اما بهدنبال بحران موجود در رابط بغداد و سازمان آزادیبخش فلسطین ، در اثر حمایت رژیم بعثی از ابونضال ، موقعیت این جبهه تضعیف گردید . جبهه در مارس 1977 ، موافقت خود را مبنیبر مشارکت در کمیتهی اجرایی ساف اعلام داشت .
این جبهه در ابتدا بهدلیل برداشت خاصی که از مبارزه برای آزادی فلسطین داشت ، شرکت در شورای ملی فلسطین در داخل سازمان آزادیبخش فلسطین در قالب هیأتی فعال را رد کرد . و اعلام داشت که این شورا ، چهارچوبی از یک سازمان منطقهای است در حالی که ساختار جبهه ، قومی است .
جبهه فقط هیأتی را بهعنوان ناظر به این شورا اعزام کرد ، بدینترتیب که این هیأت به چگونگی پیشرفت کار در چارچوب سازمان و نیز تمایل این جبهه در ارتباط با وحدت و موضعگیری مثبت آن در جهت تحقق اتحاد ملی نظارت داشت . بهدنبال وقایع سپتامبر 1970 و خروج انقلاب فلسطین از اردن ، این جبهه ، مشارکت در شورای ملی فلسطین را قبول کرد و در کمیتهی اجرایی که در پس اجلاسیهی عمومی این شورا در ژوئیه 1971 در قاهره تشکیل شده بود شرکت جست .
این مشارکت بهدنبال وقایعی بهوقع پیوست که نیاز به یکپارچکی همهی نیروهای قومی را در حمایت از انقلاب فلسطین آشکار کرد . در این مرحله ظاهراً تحقق وحدت ملی در مقدمهی فعالیتهای جبهه قرار داشت و در این رابطه یادداشتهایی را نیز به گروههای مختلف فلسطین ارسال داشت که میتوان از یادداشتهای ارسالی جبهه در ماه فوریهی 1971 و ژوئیه 1971 و دسامبر 1973 به شورای ملی فلسطین نام برد .
د - وضعیت نظامی و عملیاتی :
از زمان پیدایش جبهه و شلیک اولین گلوله در شب هفده آوریل 1969 عملیات نظامی جبههی آزادیبخش عربی شروع شد ولی رهبری جبهه تصمیم گرفت که هیچیک از عملیات جبهه را اعلام نکند . به طوری که تا 30/8/1969 هیچ عملیاتی اعلام نشده بود تا اینکه بیانیهی سیاسی جبهه طی اعلامهیای خبر چهل فقره عملیات نظامی از 7 آوریل در جبهههای اردن و لبنان و سوریه را فاش ساخت .
این جبهه در زمان حضور خود در اردن به گونهای سعی کرد نقش بارزی در استحکام بخشیدن به یکپارچگی ملی گروههای مقاومت و نیز مبارزه با دشمن صهیونیستی ایفا کند . در اولین سال تأسیس خود بنابر آماری که منتشر ساخت دست به 600 عملیات نظامی در داخل سرزمینهای اشغالی زد و به مقابله با توطئههای ضد انقلاب فلسطین پرداخت .
سپس این جبهه اقدام به مستحکم کردن موقعیت خود در داخل لبنان نمود و چندین پایگاه در جنوب لبنان و بهدنبال آن در سایر مناطق به ویژه در اردوگاههای فلسطین تأسیس کرد . جبهه آزادیبخش عربی و حزب بعث با همبستگی گروههای دیگر نقش بارزی را در وقایع 1973 لبنان ایفا کرد . این حوادث که بهدنبال ترور 3 تن از رهبران مقاومت یعنی " کمال ناصر " و کمال عدوان و محمد یوسفالنجار آغاز شد با نبردهایی بین حکومت لبنان و نیروهای مقاومت به طور همزمان صورت گرفت . و در نهایت منجر به امضای پروتکل " ملکارت " گردید .
این جبهه همچنین نقش مهمی در وقایع لبنان داشته است این حوادث با حمله به اتوبوس مسافری حامل تعدادی از اعضای جبهه و نیز افراد عادی و وابستگاه حزبی دیگر که از عینالرمانه بهطرف اردگاه تلزعتر در حال حرکت بود آغاز شد . در این حادثه شماری از سرنشینان اتوبوس کشته شدند و بعد از آن جبهه در نبردهای لبنان شرکت جست و صدها کشته داد .
در همان زمان که جبهه با همکاری برخی گروههای فلسطین و طرفهای ملیگرای لبنان در مقابل شبهنظامیان مسیحی ، در داخل لبنان ایستادگی میکرد ، همراه آنها نیز در نبردهای ضدصهیونیسم و مزدورانش در جنوب لبنان مشارکت داشت و در جنگهای ماه مارس 1978 و در برابر حملات پیدرپی اسرائیل در " الطیبه " و " کفرکلا " و " القادسیه " و " العیشیه " و دیگر مناطق شرکت کرد .
این جبهه چندین عملیات انتخاری مانند عملیات شهرک یهودینشین " کفار یوفال " در بامداد روز 15/6/75 ، عملیات محاصرهی کیبوتز " کفار جلعادی " در منطقهی الجلیلالاعلی در روز 10/11/1975 و عملیات طبریه در نزدیکی شهرک " اسدود یعقوب " در جنوب دریاچه طبریه بهتاریخ 7/4/80 ، و محاصره و حمله به شهرک " مسکافعام " در شب 7/4/80 انجام داد .
همچنین میتوان به عملیات نافرجام ترور " اربیل شارون " وزیر کشاورزی وقت رژیم صهیونیستی و مسوءول اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی فلسطین در تاریخ 15 ژوئیه 1980 و حمله به یک کشتی صهیونیستی در شامگاه 5/8/1979 که منجر به انهدام یک خودروی عادی و یک نفربر و کشته شدن تمامی افراد کشتی و اسارت یک نفر گردید ، اشاره کرد .
علیرغم موارد یاد شده ، این جبهه از لحاظ نظامی تاکنون هیچگونه فعالیت چشمگیر و مؤثری علیه نیروهای اسرائیلی در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین نداشته است و فعالیت عمدهی آن منحصر به حملاتی علیه اسرائیل از طریق مرزهای آن بوده و تاکنون نتوانسته است هیچگونه پایگاهی در سرزمینهای اشغالی ایجاد کند .
توان نظامی این گروه بیشتر صرف درگیریهای داخلی فلسطینیها میشد لذا بهجرأت میتوان گفت که حتی بیش از اسرائیل به نیروهای الصاعقه ، جبهه خلق - فرماندهی کل و نیروهای سوریه در لبنان حملهور شده است .
سلاحهای جبههی آزادیبخش عربی از تفنگهای کلاشینکف ، مسلسلهای سبک ، موشک ، نارنجکاندازهای آرپیجی 7 و تعداد محدودی خمپارهانداز ، توپخانه و... موشکهای زمین به زمین 107 میلیمتری تشکیل شده بود . ولی در جنگ لبنان نیروهای عراقی ، سلاحهای سنگین خود را در اختیار جبههی آزادیبخش قرار دادند .
طبق آخرین برآوردهها نیروی وابسته به جبهه حدود 300 - 100 نفر میباشد . این نیروها در زمینههای فنون رزمی تیمهای عملیاتی و جنگهای چریکی ، شیوههای نفوذ و نحوهی استفاده از سلاحهای کوچک و مواد منفجره ، مبارزهی تن به تن ، توسط ارتش عراق و تیپ عینجالوت ارتش آزادیبخش فلسطین تعلیم و آموزش میدیدند .
مآخذ :
- اسناد لانه جاسوسی شماره 43 ، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام .
- ریس ، ریاض نجیب : راه دشوار مقاومت فلسطین ، حمید فرزانه ، انتشارات اسلامی 1357 .
- علیزاده ، همایون : فرهنگ سیاسی لبنان ، نشر سفیر 1368 .
- الموسوعة الفلسطینیة ، جلد دوم ، 1984 .