اعراب و اسرائیل ( روابط - )
برخی از یهودیان عرب معتقدند که صهیونیسم زائیده تحولات فکری یهودیان اروپاست و میان یهودیان عرب و صهیونیسم هیچ رابطهای وجود ندارد . این دسته از یهودیان اظهار میکنند : " تا پیش از تشکیل دولت اسرائیل ما در هر کجا زندگی میکردیم خواه فلسطین خواه لبنان یا مصر ، با سایر افراد رابطه بسیار خوبی داشتیم و مراسم و اعیاد مذهبی ما سبب شادی و سرور پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز بود . " یهودیان مصر نیز معتقدند هنگام " یوریم " از خیابانهای مصر بوی عید به شمام میرسید .
زمانی که دولت اسرائیل شکل گرفت ، منطقهای را تحت نفوذ خود داشت که سالیان دراز پیش از آن مدت کوتاهی در آنجا دولت و ملتی تشکیل داده بود . چهار سال بعد از اعلام تشکیل دولت اسرائیل ، تعداد 708000 تن یهودی از اروپا تا آمریکا و خاورمیانه در اسرائیل ساکن شدند . بعد از 20 سال این تعداد به مرز 2 میلیون تن رسید . اسرائیل توانست با استفاده از امکانات سرمایه گزاران خارجی به عملیات عمرانی و توسعه کشاورزی پرداخته و وضعیت کشور اشغالی خود را بهبود بخشیده و به یک کشور نوین تبدیل کند . این روند رو به گسترش با توجه به عدم وجود منابع طبیعی ، جنگ و درگیریهای فراوان با همسایگان ، همچنین عدم برقراری روابط تجاری با کشورهای عربی دچار اختلال شد . از آنجایی که اعراب دولت اسرائیل را یک ننگ بزرگ میدانند و نمیتوانند تشکیل آن را به راحتی بپذیرند ، جناحهای حاکم بر دولت اسرائیل مانند استعمارگران غربی سیاست عقب نگه داشتن آنان و دامن زدن به اختلافات داخلی آنها و حمایت از عوامل فئودال و مرتجع در مقابل نیروهای مؤمن و انقلابی و میهن پرست را در پیش گرفتند . صهیونیستها معتقدند که تشکیل دولت اسرائیل باعث به وجود آمدن جنبشهای سیاسی اعراب علیه امپریالیسم شده و همین مبارزات باعث استقلال آنان شده است . البته این نظر مورد قبول همگان نیست و پیدایش صهیونیسم را در جنبش اعراب مؤثر نمیدانند . چنانچه استقلال سوریه و لبنان از بند تحت الحمایگی فرانسه مربوط به سال 26 - 1925 یعنی پیش از تشکیل دولت اسرائیل است و این نمونه بارز این گونه مبارزان میان اعراب میباشد .
نظامی گری و قدرت نظامی یک حالت نژاد پرستی به دولت اسرائیل داده است و هیأت حاکمه آن تصور میکند که با تکیه بر قدرت نظامی ، اقتصادی و فناوری خود قادر خواهد بود هر زمان که اراده کند مردم غیر نظامی را از مناطق اشغالی رانده و آنان را به آوارگان عرب تبدیل کند . البته مشکل آوارگان عرب امروز به صورت خاصی درآمده که حتی اگر اسرائیل قسمت اشغالی جنگ 1967 و حتی ارتفاعات جولان را پس بدهد و اعراب موجودیت آن را به رسمیت بشناسد باز هم این مشکل حل نخواهد شد .
البته اسرائیل هرگز حاضر به قبول تغییرات اوضاع سیاسی که پس از سال 1967 اتفاق افتاده نیست و کماکان به اقدامات سیاسی ، و نظامی و اقتصادی خود به عنوان یک عامل مهم و تعیین کننده در مقابل اعراب ادامه میدهد . در این میان به عدم تعادل وسعت جغرافیایی ، اقتصادی آسیب پذیر و جمعیت ناچیز خود در مقابل اعرابی که از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دارای پیوندهای مشترک فراوانی هستند هیچ توجهی نداشتند و بر این باور بوده که با به کار بردن خشونت صرف ، و پیروزیهای پی در پی نظامی قادر خواهد بود روحیۀ اعراب را در هم شکسته و ایشان را به یک صلح پایدار وادار کند ، البته در این روند باید به سیاست توسعه طلبانه رژیم اسرائیل و تحقق وعده تاریخی مبنی بر گسترش ارضی از مدیترانه تا فرات و از لبنان تا نیل ، نیز توجه داشت . بدیهی است در اعمال سیاستهای توسعه طلبانه دولت اسرائیل نظرات متفاوتی در بین جناحهای قدرت وجود داشته که باعث بروز اختلافها و مشاجرات شده است .
دولت اسرائیل به منظور آماده ساختن افکار عمومی داخلی و موجه جلوه دادن جنگها و درگیریهای دائمی به القای این مطلب که شرط بقا و امنیت اسرائیل در ضعف و ناتوانی اعراب است همواره عنایت داشته و اکثر اسرائیلیها به واسطه رعب و وحشتی که دولت ایشان از انتقام اعراب در دل آنان انداختهاند تسلیم این عقیده شدهاند .
البته تهدیدات برخی از جناحهای عربی مبنی بر تخریب اماکن و قتل عام یهودیان نیز عامل دیگری برای پذیرش فرهنگ جنگ دائمی در بین یهودیان بوده و دست صهیونیستها را در ویران کردن خانههای مسلمانان ، از بین بردن زمینهای کشاورزی ، قتل عام و بیرون راندن اعراب از مناطق مسکونیشان ، کاملاً باز گذاشته است .
شایان ذکر است اجرای این سیاستهای خشونت آمیز از سوی رژیم اسرائیل ، تعداد بسیاری از آوارگان فلسطینی را به مبارزان مسلح تبدیل کرده است و آنان نیز معتقد شدهاند که برای دسترسی به صلح و دستیابی به بیشترین امتیاز باید از اسلحه و زور و حداکثر خشونت استفاده کرد .
علی رغم تصورات اسرائیل ، جنگهای 56 - 1948 و 72 - 1967 صلح و آرامش را به دنبال نداشت . گروهی بر این عقیدهاند که ماهیت وجودی اسرائیل در منطقه ایجاد وحشت ، جنگ و ویرانی میباشد و از این حربه در مواقع ضروری برای دفع تحرک و قدرت اعراب استفاده میکند .
در این دوران ملت مسلمان عرب با تشکیل اسرائیل جداً مخالفت کرده و قصد نابودی آن را دارند . یهودیان در جواب این ادعا که تشکیل دولت اسرائیل باعث به وجود آمدن تفرقه میان اعراب میشود و از این رهگذر اسرائیل نفوذ خود را بر سرزمین عربی گسترش دهد میگویند : " تا قبل از شروع فرایند صلح خاورمیانه در سال 1991 هرگاه یکی از کشورهای عرب قصد تفاهم با اسرائیل را داشت فوراً از طرف سایرین مورد اتهام قرار میگرفت . " بن گورین در این مورد گفته است : " اسلحۀ شرق یا غرب در دست زمامداران عرب فقط یک هدف دارد و آن نابودی اسرائیل است . " در پی حرکت نظامی افسران انقلابی مصر علیه دولت وقت ، اسرائیل در ابتدا بسیار راضی و خوشحال شد که بساط حکومتی برچیده میشود که با او مخالف و دشمن است . اما این خوشحالی چندان دوامی نیافت و بار دیگر دشمنی مصر با رژیم صهیونیستی آغاز شد و فلسفه انقلاب عبدالناصر به زودی موج خشم و نفرت راذ علیه اسرائیل شدت بخشید و این رژیم نیز متقابلاً برای حفظ موجودیت خود دست به اقداماتی بر ضد مسلمانان زد .
یهودیان بارها گفتهاند اسرائیل همواره آمادگی دارد تا با هر یک از کشورهای عرب که مایل به مذاکره با اسرائیل باشد در هر محلی که آنان بخواهند به مذاکره بنشیند . اما کشورهای عربی تا قبل از امضای پیمان کمپ دیوید مصر و اسرائیل ، شرط صلح را به بازگشت اسرائیل به حدود تقسیم نقشه فلسطین که سازمان ملل در سال 1947 تعیین کرده بود منوط میکردند .
اما اسرائیل در جواب این گزارشها گفته است که اعراب در آن زمان به تصمیم و رأی سازمان ملل ، بی توجهی بوده و به منظور نابودی اسرائیل دست به جنگ زدند و اعلام کردند که قطعنامههای سازمان ملل برای اعراب قانع کننده نمیباشد و اعراب زمانی آسوده خاطر خواهند شد که اسرائیل از نقشه خاورمیانه حذف و محو شود . اما یهودیان تصمیم سازمان ملل را - علی رغم اینکه با آنچه میخواستند متفاوت بود - پذیرفتند ولی امروزه قطعنامههای سازمان ملل را در سال 1947 بنا به دلایل زیر فاقد اعتبار میدانند :
- نقض آن که به واسطه حمله نظامی اعراب به اسرائیل صورت گرفت .
- به رسمیت نشناختن اعتبار قانونی اسرائیل توسط اعراب .
- خودداری انگلستان از اجرای قطعنامه تقسیم فلسطین .
- خودداری ارگانهای سازمان ملل بر اجرای نقش خود و وظایف محوله به آنها .
- خودداری مجمع عمومی در تأیید آن در سال 1947 .
- اصرار مجمع عمومی در سال 1948 درباره یک سیاست جدید .
- وجود قطعنامه ترک مخاصمه که توسط شورای امنیت تأیید شده است و قطعنامه مجمع عمومی در 11 دسامبر 1948 که به موجب آن طرفین باید مرزهای فعلی را حفظ کنند و تغییری در آن باید با موافقت آزادانه باشد .
بنا به دلایل بالا اسرائیل هیچ گونه الزامی در اجرای مقررات قطعنامه سال 1947 برای خود قائل نیست . این رژیم پس از پایان جنگهای اعراب و اسرائیل اعلام کرد در صورتی که اعراب خواهان صلح با اسرائیل باشند باید دوباره با یکدیگر به توافق برسند و در صورت دستیابی به صلح نهایی با کشورهای عربی ، اسرائیل مناطق شبه جزیره سینا ، و نواحی غرب رود اردن و ارتفاعات جولان را که اشغال کرده تخلیه خواهد کرد .
در سال 1956 ارتش نجات بخش فلسطین که پس از قیام عزالدین قسام تشکیل شده بود و از پایگاه مردمی مناسبی برخوردار بود ( نک : ارتش نجات بخش فلسطین ) دست به چندین عملیات علیه نیروهای اسرائیلی زد و در سال 1967 در جنگ شش روزه مقاومت چشمگیری از خود نشان داد . و پس از آن زمان نیز بیشتر به صورت گروههای پارتیزانی عمل کرد و سازمانهای چریکی عربی در پیشرفت این نیروها بی تأثیر نبود .
پس از شکست اعراب از اسرائیل بعضی از رهبران فلسطین در مصاحبههایی که انجام دادند و اعلام کردند که یهودیانی که م مایل به همزیستی با ما باشند میتوانند در شرایط مساوی مثل اتباع دیگر فلسطین در کنار ما زندگی کنند و ما به آنان حقوق مساوی اعطا خواهیم کرد و اندکی تبعیض روا نخواهیم داشت . سایر گروهها نیز تصریح کردند که مبارزه ما علیه صهیونیسم یک مبارزه سیاسی است و علیه ملت یهود نمیباشد و قتل عام یهودیان از نظر اخلاقی و سیاسی کاری زشت و ناپسند است .
به دنبال شروع مبارزات چریکی فلسطینیها ، اسرائیل متوجه این نکته شد که علی رغم شکست ارتش چند کشور عربی در جنگهای چند روزه ، غلبه بر تمدن و فرهنگ اعتقادات میلیونها عرب کار چندان سادهای نیست . زیرا کشورهای استعمارگر مانند فرانسه ، انگلستان که تاریخ طولانی در مسائل مربوط به استعمار دارند ، پیشتر در انجام این کار توفیق قابل ملاحظهای نداشتهاند . " کولین لگون " مفسر هفته نامه انگلیسی " آبزرور " که به اسرائیل رفته بود در این باره گفته است : " وزرا و مقامات مسئول اسرائیل اعتراف دارند که چند میلیون عرب فلسطینی مستقر در ساحل غربی رود اردن و غزه وبال اسرائیل شده است . "
البته خود اسرائیل هم به این امر واقف بوده است که اعراب فلسطینی هیچگاه حاضر به اشغال سرزمینش نیست و علی رغم تمام حیلهها و شیوههایی که تاکنون به کار بردهاند هیچوقت اعراب قلباً تحت سلطه یهودیان در نیامدهاند .
اسرائیل به منظور استحاله فرهنگ و تمدن اعراب ، اصرار فراوانی به حفظ بخش مسلمان نشین بیت المقدس تحتت حاکمیت خود داشته است . زیرا از این راه به آسانی میتواند سیاستهای خود را در امور فرهنگی آن بخش به اجرا در آورد . تغییر متون کتب درسی ، تحریم مقدار زیادی از کتب ( برای نمونه فقط یک بار در غزه 143 عنوان کتاب را تحریم کرد ) نشانگر تلاش اسرائیل برای نابودی فرهنگ ، تمدن و زبان اعراب است . کاری که همواره اسرائیل در نواحی اشغالی انجام داده است درست همان کاری است که استعمارگر انگلیس در هند و فرانسه در هند و چین کرد تحت عنوان توحید فرهنگی . استعمارگران با از بین بردن زبان و فرهنگ یک ملت انگیزه مقاومت و پایداری را نیز در آنان از بین برده که در نتیجه تلاشها و مبارزات مردم در راه کسب استقلال و آزادی خنثی میشود .
از طرف دیگر مشکلات اقتصادی و اوضاع و احوال نابسامان بعضی از مناطق به ویژه منطقۀ غزه و کرانه غربی رود اردن ، اسرائیل را در یک حالت سرگردانی و تشویق خاطر نگه داشته است و تقریباً تلاش آنها برای یافتن راه حلی اساسی و فوری در زدودن این مشکلات بی نتیجه مانده است .
اسرائیلیان فکر میکردند با تخریب منازل ، زندانی کردن مردم ، بیرون راندن مسلمانان از فلسطین با توسل به زور و مادیات میتوانند از مشکلات موجود بکاهند ولی پایداری و مقاومت مردم و همکاری دولت اردن در جهت بستن مرزهایش بر روی مهاجران ، این تلاشها را بی اثر کرد .
از سوی دیگر اسرایل از راههای مستقیم و غیر مستقیم به رواج فساد و فحشا در قسمت شرق بیت المقدس مبادرت ورزیده که علت این امر بیشتر محو فرهنگ غنی و اعتقادات مسلمانان است . این اقدامات تا حدی گسترده بود که شورای جهانی کلیساها از وضعیت ضد اخلاقی و ضد مذهبی بیت المقدس بارها اظهار نگرانی کرده و طی ارسال نامههایی به دبیرکل سازمان ملل از وی خواسته است تا هیأتی را به این منظور به بیت المقدس اعزام کند . نویسندگان نامه تأکید کردهاند . که اسرائیلیها قسمت غربی شهر بیت المقدس را که متعلق به خودشان از این مسائل و آلودگیها دور نگه داشتهاند تا مذهب و تمدن یهود را پاک نگه دارند .
روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل تا پیش از امضای پیمان کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل با یک رکورد و بحران نسبی مواجه بود به طوری که یکی از نمایندگان مجلس اسرائیل اعتراف کرده بود که امکان تحقق این مسأله وجود ندارد زیرا بعد از جنگ شش روزه 1967 که کشورهای عربی همۀ امکانات خودشان را از دست داده بودند و در شرایط بسیار بدی قرار داشتند ، حاضر نشدند با اسرائیل مذاکره و روابط برقرار کنند . حال که این شرایط بحرانی را پشت سر گذاشتهاند به طریق اولی حاضر به این کار نمیشوند . اما پس از پیمان کمپ دیوید و شروع زمزمۀ ضرورت تأمین صلح و ثبات در منطقه و ارایه طرحهای فهد و فاس و... این یأس اسرائیل به امید تبدیل شد و با شروع مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل در فرایند صلح خاورمیانه شکل عملی به خود گرفت .
به طور کلی در اثر برخوردهای خشونت بار اسرائیل با اعراب ، جنگ و خونریزی در ابعاد مختلف بر فلسطین تأثیر گذاشته است به طوری که چهره شعر و ادبیات این سرزمین نیز از این تأثیر به دور نمانده است و ادبیت قبلی فلسطین به نوعی ادبیات مقاومت تبدیل شد .
اندوه از دست دادن شهرها ، غصه زنان و کودکان آواره که در این سو و آن سو سرگردان و پراکنده شدهاند ، جدا شدن از خانه و کاشانه ، همه اینها افکار مردم و شعرای این سرزمین را به خود جلب کرده است . دیگر موضوعات شعری ، از مدح و ثنا و انتقاد نیز به مرثیه کودکان و احساسات میهنی بدل شده است به ویژه پس از شروع انتفاضه فلسطین و قیام فراگیر اعراب علیه رژیم صهیونیستی و حماسههای ایثار و مقاومت ، بیت المقدس ، نابلس ، غزه و... سمبل و مظهر ادبیات مقاومت شدهاند . اعراب در این مقطع به انتظار تحولی بزرگ نشستهاند و نظم و نثر این سرزمین اشغال شده رنگ و صبغه مقاومت ، ایثار و فداکاری به خود گرفته و برای رژیم اسرائیل به صورت بمب ناپالم درآمده است .
مأخذ :
- رودنسون ، ماکسیم و دویچر ، ایزاک : دربارۀ فلسطین ، منوچهر هزارخانی ، انتشارات طوس ، چاپ دوم ، 1357 .
- الهی ، حسین : مسأله فلسطین ، مؤسسه مطبوعاتی عطایی .
- زعیتر ، اکرم : سرگذشت فلسطین ، اکبر هاشمی رفسنجانی ، چاپخانه حکمت ، چاپ اول .