جنگ 1973

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۳ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


الف - وضعیت کلى و آمادگى جنگى :

1 - وضعیت نظامى پس از 1968 :

وضعیت نظامى اعراب پس از تجاوز ژوئن 1967 بسیار سخت و نگران کننده بود . نیروهاى اسرائیل بر تمامى فلسطین مستولى شدند و در جنوب ، سینا را اشغال کرده و به کانال سوئز رسیده بودند و در شمال ، بلندیهاى جولان را تصرف کرده بودند به نحوى که کشورهاى خط مقدم عرب یعنى مصر و سوریه و اردن ، قسمت عمده اى از امکانات نظامى و بخشى از توانائیهاى اقتصادى را از دست داده بودند .

آنچه ذکر شد ، نتایج مستقیم تجاوز 1967 بر صحنه رویارویى بود . اما در زمینه سیاسى و در سطح سازمان ملل متحد ، اسرائیل با عناد و تصمیم قاطع ، با هرگونه راه حلى که به عقب نشینى نیروهایش از سرزمین هاى به زور به چنگ آمده منجر گردد ، مخالفت نمود . همچنین به رسمیت شناختن حقوق ملى تغییرناپذیر ملت فلسطین و مسائل مربوط به بازگشت پناهندگان فلسطینى به میهن شان را قاطعانه رد کرد .

در مقابله با چنین وضعیت نظامى سیاسى ، براى تمامى دولتهاى عربى و به ویژه مصر و سوریه ثابت شد که استفاده از زور تنها وسیله بازگرداندن حق غصب شده اعراب است .

2 - آمادگى جنگى :

مصر و سوریه و تجدید سازماندهى آنها در درجه اول اهمیت قرار داشت . برنامه هاى مربوط به آن على رغم نبردهاى موجود در دو جبهه سوریه و مصر که اوج آن در جنگ فرسایشى دو جبهه بود ، شروع شد .

در چنین شرایط دشوار ، مقاومت فلسطین در صحنه مبارزات مسلحانه بروز یافت که در آغاز با عملیات محدود ضد دشمن اشغالگر به ویژه در کرانه غربى و نوارغزه شروع شد و پس از مدتى فعالیت خود را به گونه اى گسترش داد که ضربات دردناکى بر پیکر دشمن وارد ساخت ، دشمنى که اقدام به ایراد ضربات انتقامى در زمین و هوا کرده بود و سوریه و اردنبه دلیل داشتن پایگاههاى فدائیان فلسطینى بیشترین ضربات را متحمل شدند .

سوریه و مصر در خصوص اراده آزادسازى سرزمین اشغالى و ایجاد شرایط و عوامل مناسب جهت نیل ملت فلسطین به حقوق ملى اش به توافق رسیدند . این اراده در توافقنامه نظامى که دو طرف سورى و مصرى در روز 26/11/1970 امضا کردند و اهداف درگیرى آینده و شیوه هاى فرماندهى و دستگاههاى اجرایى آن تعیین شد متجلى گردید . این توافقنامه سنگ بنایى بود که طرح استراتژى نظامى و سیاسى جنگ 1973 بر آن بنا نهاده شد .

طرح استراتژى مشترک سوریه و مصر که جوانب و عناصر آن در خلال مرحله بین نوامبر 1970 و اکتبر 1973 تکامل یافت ، حدود درگیرى مسلحانه و مشکلات آن زمان را در برنامه کار خود قرار داد . این درگیرى مسلحانه در وضعیت جهانى بسیار پیچیده و مبتنى بر توازن هسته اى و داشتن قدرت متقابل در بازدارندگى استراتژیک بود . و در مقدمه اینها دو ابرقدرت ایالات متحده و اتحاد شوروى قرار دارند . درگیرى مسلحانه داراى عوامل و عناصر و معادلات متعددى است که شدت و ضعف و ظهور و اختفاى آن براساس محل درگیرى و شرایط اطراف آن است . به نظر مى رسد افکار عمومى جهان و به ویژه سازمان ملل متحد یکى از عوامل مهم و مؤر در درگیرى است .

3 - استراتژى اسرائیل :

به منظور آمادگى براى هرگونه درگیرى مسلحانه ناچار باید قدرت و امکانات دشمن و توان وى در تحمل جنگ و آثار ناشى از آن درنظر گرفته شود و نقاط قوت دشمن به منظور ضربه زدن به آن و یا از کار انداختن آن و همچنین نقاط ضعف به منظور بهره بردارى و نفوذ در آن تعیین گردد . به منظور آشنایى با عوامل عمده استراتژى عربى در جنگ 1973 به ناچار باید به عوامل استراتژى اسرائیل ولو به اختصار اشاره نمود .

خطوط کلى استراتژى اسرائیل در آغاز جنگ 1973 ادامه نتایج تجاوز ژوئن 1967 بود . اسرائیل به منظور حفظ دستاوردهاى آن جنگ و بهره بردارى از آنها جهت تحقق برخى اهداف صهیونیستى در توسعه طلبى هاى مرحله فعلى طرح ریزى کرد . خطوط عمده این طرحها را مى توان به صورت زیر خلاصه نمود :

  1. حفظ آرامش در وضعیت نظامى ناشى از جنگ 1967 در جبهه هاى اطراف اسرائیل و مقابله با هرگونه تحرک عربى چه فلسطینى و چه از سوى دیگر کشورهاى عربى .
  2. ادامه وضعیت ( نه صلح و نه جنگ و نابودى هر عنصرى که بخواهد آثار این وضعیت را تغییر دهد و یا بر آن تأثیر بگذارد ) .
  3. حفظ نیروى برتر نظامى .
  4. ترتیب دادن اوضاع در سرزمینهاى فلسطینى و عربى اشغالى و استعمار آن و تغییر آثار جغرافیایى و مسکونى آنها به منظور انضمام سرزمینهاى یاد شده به اسرائیل .
  5. ارتباط با ابرقدرتهاى بین المللى به عنوان هم پیمان نیرومند و تضمین شده که خدمات و منافع را با یکدیگر مبادله کنند و ایالات متحده ابرقدرت عمده اى است که اسرائیل آن را به عنوان هم پیمان وفادار خود در مرحله کنونى انتخاب کرده است .
  6. بهره بردارى از فرصتهاى مناسب جهت ضربه زدن به ارتشهاى کشورهاى عربى اطراف اسرائیل و انهدام توان نظامى و شکست دادننیروهاى عربى ( در صورت امکان ) .
  7. تضعیف نیروهاى عرب و تهدید و از هم متلاشى کردن آنها .

فرماندهى نظامى اسرائیل ارتش را تأسیس کرد و آن را به گونه اى آموزش داد و مسلح نمود که آمادگى انجام سه اصل عملیات تهاجمى و جنگ غافل گیرانه و انتقال نبرد به سرزمین دشمن را داشته باشد . نتایج جنگ 1967 عنصر جدیدى به شیوه نظامى اسرائیل اضافه کرد و آن عنصر دفاع از خطوط دفاعى تقویت شده و مجهز به اسلحه و جنگ افزار و وسایل تماس بود به نحوى که این خطوط ، پستهاى بازدارنده و مراقب حرکات دشمن باشد و پیشروى دشمن را به تأخیر بیندازد تا نیروهاى خط دوم و نیروهاى عمل کننده و احتیاط بتوانند به سمت محورهاى عملیاتى حرکت کنند و با حمله مقابله نمایند . خطوط دفاعى اسرائیل در کانال سوئز و بلندى جولان و کرانه هاى اردن یا به صورت خط دفاعى به هم پیوسته و یا شبکه شهرکهاى دفاعى بود .

اسرائیل از نتایج جنگ 1967 نظریه به اصطلاح " امنیت اسرائیل " را براى خود به وجود آورد . این نظریه مى گوید که امنیت اسرائیل اساس و هدف است و " امنیت دیگران " باید هماهنگ با این اساس و هدف باشد . لذا هرچه که امنیت اسرائیل را تأمین کند باید مورد قبول و معقول و توجیه شده باشد که از جمله آنها استعمار سرزمینهاى اشغالى در ژوئن 1967 و ایجاد شهرکهاى یهودى نشین در آنها و تغییر علائم جغرافیایى و مسکونى و طبیعى و تحمیل شرایطى است که خود براى اهدافش و ایجاد " صلح اسرائیلى " در منطقه مناسب ببیند .

اسرائیل پس از اینکه متوجه شد که کشورهاى عربى فاقد نیرو و قدرت کافى در طرح ریزى و سازماندهى و اجرا هستند و تفرقه بین آنها باعث فقدان هدف واحد و معین گردیده و در نتیجه نمى توانند صفوف خود را متحد کنند و در چهارچوب استراتژى واحد و جامعى درآورند ، نسبت به استراتژى خود اطمینان حاصل کرد و حال که وضعیت چنین است ، نیروهاى کوبنده اسرائیل ( هوایى و زرهى ) قادرند نیروهاى مهاجم عربى را درهم کوبند ، علاوه بر این ، تجربه اسرائیل در جنگها و نبردهاى گذشته به او آموخت که هماهنگى بین جبهه هاى شمالى و جنوبى و شرقى اعراب در عملیات جنگى مفقود و یا روبه فقدان بوده است و این امر به اسرائیل کمک مى کند که اصل حمله به تک تک جبهه ها را به کار ببندد و تلاشهاى نظامى اش را در جبهه اى که خطرناکتر به نظر مى رسد به کار گیرد و پس از نابودى خطر و یا توقف حمله به جبهه دیگر منتقل شود .

4 - استراتژى عربى :

همانطور که قبلاً یادآور شدیم ، سوریه و مصر اصول استراتژى عربى و نمودهاى کلى آن را در توافقنامه نظامى و با توجه به تشکیل " فرماندهى کل نیروهاى مسلح متحد " وضع کردند .

سوریه و مصر براساس جنگ منطقه اى همه جانبه و درازمدت که کلیه نیروهاى عربى در آن شرکت داشته باشند ، باید از اسلحه سنتى استفاده کنند و اهداف استراتژیک شان به طور روشن معلوم گردد تا سنگینى کفه ترازو را به نفع اعراب تغییر دهد و نظریه امنیت اسرائیل را درهم کوبد ، اسطوره برترى نظامى دشمن را باطل سازد و اعتماد به نفس مبتنى بر توانایى حفظ میهن و حقوق ملى را به اعراب بازگرداند که آنهم باید با اتکاى بر قدرت به دشمن اثباتگردد که اشغال سرزمینهاى عربى و نادیده گرفتن حقوق ملت فلسطین ادامه نمى یابد .

ماهیت طرح استراتژى مشترک مصر و سوریه ، انتقال از مرحله دفاع استراتژیک به مرحله حمله استراتژیک است . تحقق این امر مستلزم چندین سال آمادگى و تجهیز و آموزش بود و این طرح مى بایست بر چهارچوبى استوار شود که مهم ترین عناصر آن عبارتند از :

  1. عوامل نیروهاى سورى و مصرى .
  2. قدرت تحقق اندیشه فراگیر کردن جنگ در چهارچوب گسترده اعراب به نحوى که کلیه کشورهاى عربى برحسب توانایى خود و براساس شرایط جنگ و تحولات بین المللى و صحنه نبرد در تمامى زمینه هاى نظامى و اقتصادى و سیاسى و غیره شرکت کنند .
  3. عوامل ضعف دشمن که مهم ترین آنها نیروى انسانى محدود اسرائیل و احساس برترى و غرورى که در صحت تخمین نیروهاى دشمن تأثیر گذاشت و همچنین احساس بى تفاوتى استراتژیک دو رهبرى سیاسى و نظامى اسرائیل مى باشد . این امر باعث رشد این اندیشه شد که در تمام شرایط نیاز به اقدامات هجومى نیست . همچنین باعث حصول اطمینان نسبت به قدرت خطوط دفاعى در سرکوب اولین حمله احتمالى اعراب گردید .

با توجه به مطالب فوق ، فرماندهى متحد سورى و مصرى توانست در فاصله زمانى بین جنگ 1967 و جنگ 1973 برخى از عناصر و عوامل تشکیل دهنده پایه هاى طرح استراتژى همه جانبه را تحقق بخشد . که مهم ترین این پایه ها عبارتند از :

  1. استفاده از درسهاى تجاوز 1967 و پیامدهاى آن .
  2. سازماندهى نیروى خودکفایى اقتصادى و نظامى و سازماندهى جبهه داخلى به گونه اى که پشتیبان جبهه هاى عملیات جنگى و امدادرسان آن باشد .
  3. فراهم ساختن فرماندهى توانا در تحمل مسئولیت تصمیم گیریهاى قاطع و فرماندهى نبرد .
  4. زدودن تیرگیهاى میان کشورهاى عربى که از ایجاد وحدت میان اعراب در رویارویى با دشمن صهیونیستى جلوگیرى مى کرد . این امر به مسکوت گذاشتن اختلافات بین کشورهاى عربى و سردادن شعار رویارویى با دشمن به عنوان والاترین هدف که برتر از بروز اختلافات و مشکلات داخلى مى باشد ، منجر گردید . این همان مضمون شعار ( قومیت گرایى در نبرد ) و شعار ( هیچ صدایى رساتر از صداى نبرد نیست ) مى باشد که پیش از جنگ و در خلال آن سرداده مى شد .
  5. آمادگى جو بین المللى در خصوص قانع ساختن افکار عمومى و سازمان ملل متحد به اینکه اسرائیل با رد همیشگى قطعنامه هاى ملل متحد و اصرار بر حفظ سرزمین هایى که در 1967 اشغال کرد و انکار حقوق ملت فلسطین ، منطقه را وارد نبرد مى کند و صلح و امنیت بین المللى را به خطر مى اندازد و سراسر جهان را به لبه پرتگاه جنگ جهانى مى رساند .
  6. طرح ریزى نبرد به طورى که دشمن را از مزایاى اولین ضربات غافلگیرانه و به دست گرفتن جبهه نبرد محروم سازد .
  7. تلاش پیگیر جهت حل مسالمت آمیز مسأله به طورى که اهداف اعراب را تحقق بخشد .
  8. تلاش سیاسى پیگیر از طریق روابط سیاسى و سازمانها و کنفرانسهاى بین المللى به منظور عزل اسرائیل از چهارچوب بین المللى ( احتمالاً منظور سازمان بین الملل است - م )
  9. هدایت سیاست تبلیغاتى به صورت بررسى شده و هماهنگ در خدمت اهداف طرح استراتژى .

ب - طرح بدر :

فرماندهى کل نیروهاى مسلح متحد طرح عملیاتى را با نام رمزى ( طرح بدر ) وضع کرد . این طرح شامل عملیات رزمى عمده زیر است :

  1. حمله غافلگیرانه بر دشمن در دو جبهه سوریه و مصر در یک زمان و انهدام پدافند تقویت شده و نفوذ به درون آرایش پدافندى دشمن .
  2. از کار انداختن فعالیت هوایى دشمن و یا کاهش تأثیر آن در برابر پدافندهاى عربى از طریق سلاح ضدهوایى و با همکارى نیروى هوایى .
  3. از کار انداختن فعالیت نیروهاى زرهى دشمن با استفاده از شبکه گسترده و انبوه سلاح ضد زرهى با همکارى آتش انبوه توپخانه .
  4. آسیب رساندن به خطوط مواصلاتى دشمن و خطوط امدادرسانى آن .
  5. تحقق بالاترین سطح همکارى و هماهنگى بین دسته هاى مختلف در صحنه نبرد .

به منظور ایجاد هماهنگى بین دو کشور سوریه و مصر و آمادگى جنگى ، سپهبد احمد اسماعیل فرمانده محل نیروهاى متحد چندین بار به دمشق عزیمت کرد . توافقنامه اى بین دو رهبرى سیاسى سوریه و مصر در روز 27/8/1973 مبنى بر اجراى طرح در هفته اول اکتبر 1973 و تعیین روز و ساعت شروع آن توسط فرمانده کل حاصل شد . فرمانده کل در روز 8/9/1973 مقرر کرد که اجراى طرح را در ساعت 00/14 روز 6/10/1973 شروع کنند .

مهم ترین عناصر بنیادى طرح بدر عنصر غافلگیرى بود و لذا کلیه اقدامات سوریه و مصر در مرحله آمادگى در زمینه هاى مختلف به صورت محرمانه و فریب دشمن صورت مى گرفت . با این همه ، مواردى چند اتفاق افتاد که مى رفت تا غافلگیرى را آشکار سازد . از جمله آن ، دیدار موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل از بلندى جولان در روز 26/9/1973 و تهدید سوریه به حمله علیه آن است . این امر ناشى از مشاهده فعالیت غیرعادى نظامى در جبهه سوریه بود که پس از آن ، نیروهاى اسرائیلى مستقر در جولان با یگانهاى اضافى توپ و تانک تقویت شدند . خطاى دیگر این بود که خبرگزارى مصرى خاورمیانه در روز 2/10/1973 خبرى به این گونه منتشر کرد : ( ارتش دوم و سوم به حالت آماده باش درآمدند ) . علاوه بر این ، تحرکاتى که نیروهاى مسلح ناچارا مى بایست به سرعت و شدت به آن اقدام کنند ، اقدامات استتار و گمراه سازى را تضعیف کرد . به دنبال آن دولت اسرائیل فورا تدابیر لازم را اتخاذ کرد و روز 5/10/1973 نیروى هوایى را به حالت آماده باش درآورد و در ساعات اولیه روز 6/10/1973 بسیج عمومى اعلام نمود و دستور اجراى طرحهاى عملیاتى جنگى را صادر کرد و یگانهاى عامل را به دو جبهه شمالى و جنوبى اعزام کرد همچنین یگانهاى احتیاط را یکى پس از دیگرى به دو جبهه یاد شده اعزام نمود .

به هنگام فرارسیدن ساعت صفر ( 00/14 ) روز 6/10/1973 ، نیروهاى سورى و مصرى از مواضع خود در دو جبهه به منظور اجراى طرح بدر یورش بردند .

ج - جبهه سوریه :

1 - حمله :

اولین حمله عمومى سوریه ، متشکل از 6 تیپ پیاده و 2 گردان کماندویى و یک گردان از ارتش مغربى و یک گردان از ارتش آزادى بخش فلسطین و یگانهایى از نیروهاى ویژه سوریه بود . شش گردان تانک و شش گردان توپخانه از این نیروها پشتیبانى کردند . این نیروها در سه لشگر پیاده که عبارتند از لشگر پنجم و هفتم و نهم پخش شدند و توسط تانکهاى شنید ( تانکهایى که مى توانند از کانالهاى ضد تانک عبور کنند ) و مین خنثى کن و دسته هاى کشف مین و گلوله هاى آتشین و توپ مجهز شدند .

زمانى که صدها توپ سنگین و نیمه سنگین در ساعت 14 روز 16 اکتبر گلوله هاى خود را بر آرایش پدافندى دشمن ریخت ، موانع دشمن به ویژه در بالاترین قله هاى جبل الشیخ بسیار سخت بود . پس از چند دقیقه 3 هلیکوپتر سورى برفراز استحکامات به پرواز درآمده و یگانهایى از نیروهاى مخصوص را حمل کردند . گروههایى از این یگانها شب 6 اکتبر محور بین شبعا و جبل الشیخ را طى کردند و توانستند کلیه نیروهاى امدادى را که فرماندهى اسرائیلى به سوى استحکامات اعزام کرده بود منهدم کنند . اندک زمانى بعد یگانهاى مخصوص توانستندآن استحکامات را آزاد سازند و باقیمانده نیروى دشمن تسلیم شدند .

در همان زمان یگان مغربى که پیش از جنگ اکتبر وارد سوریه شده و تحت فرماندهى لشگر هفت پیاده قرار گرفته بود به پشتیبانى از حملات سوریه در نبرد دریاى شرقى جبل الشیخ به کار گرفته شد .

لشگر هفت پیاده که خط حمله را تشکیل مى داد به سمت محور شمالى حرکت کرد و در زمینى بسیار ناهموار به سمت شمال شهر قنیطره و جنوب آن یورش برد . آنچه مأموریت این نیرو را با مشکل مواجه مى کرد دورى آن از خط مقدم آرایش پدافندى اسرائیل به مسافتى در حدود سه الى چهار کیلومتر بود که آن را در معرض آتش انبوه توپخانه دشمن قرار مى داد . علیرغم آن توانست پلهایى برپا کند و از کانالهاى پهن بگذرد . در رویارویى با آتش انبوه و مقاومت سخت دشمن ، لشگر ، به منظور حفظ موفقیتى که در نفوذ به آرایش پدافندى دشمن به دست آورده بود و به منظور دور زدن آرایش اسرائیلى ممتد از قنیطره تا دامنه هاى جبل الشیخ ، تیپ زرهى ( از گروه دوم لشگر ) را اعزام کرد .

در اثر این حمله ، در نیروى دفاعى دشمن ناهماهنگى حاصل شد و گردان کماندویى توانست به دشت الیعفورى ( یک کیلومترى غرب روستاى مجدل شمس ) برسد و یگانهاى اسرائیلى مقابل عقب نشینى کردند . روز دوم نبرد ، اسرائیلیها خط پدافندى خود را با نیروهاى تازه نفس تقویت کردند ، در حالى که فرمانده لشگر خود را براى حمله در آخر شب 8 اکتبر آماده کرده بود .

لشگر نهم پیاده در محور میانى جبهه قرار گرفت و توانست به سرعت پلهایى برپا و گذرگاههایى ایجاد کند و على رغم مقاومتهاى شدید ، با سرعت هرچه تمامتر به سوى پل بنات یعقوب پیشروى کند و الرمثانیه و عین ورده و السندیانه را آزاد کند . صبح روز دوم نبرد یکى از گردانهاى لشگر توانست از محور پل بنات یعقوب در جنوب العلیقه عبور کند و به الدبوره برسد و در تل شعاف ، تل العرایس و تل فزاره با همکارى تیپ 51 تانک تقویت شده لشگر ، با دشمن درگیر شود . در همان حال یگانهاى دیگر لشگر به پیشروى خود به سمتتپه یوسف واقع در جنوب غربى قنیطره ادامه داد و بخش دیگرى از نیروها جهت محاصره دشمن به سمت جنوب قنیطره حرکت کرد .

گردان تیپ حطین از ارتش آزادى بخش فلسطین تحت امر لشگر نهم توانست تپه شعاف مشرف بر تپه عباس را پس از انهدام چندین تانک اسرائیلى ، آزاد سازد . فرماندهى سوریه موفقیت لشگر 9 را در محور میانى مورد استفاده قرار داد و لشگر یک تانک ( از گروه احتیاط تحت امر فرماهدهى کل ) را به نبرد در منطقه حرش عین زیوان - کفرنفاخ ، نقاطى که نیروهاى دشمن به صورت انبوه متمرکز بودند اعزام کرد و لشگر 9 پیاده به یارى آن شتافت .

لشگر تانک توانست تعداد زیادى از تانکهاى دشمن را منهدم کند و به مسیر خود ادامه داد تا به حومه روستاى کفرتفاح رسید و نبردى بین آن و تانکهاى دشمن رخ داد که از سهمگین ترین نبردهاى جنگ 1973 به شمار مى رود و با پیروزى نیروهاى سورى پایان یافت .

در محور جنوبى جبهه ، لشگر 5 پیاده ، آرایش پدافندى اسرائیل را در دو جهت برهم زد . اولى در محور ام اللوقس - القصیبه الجدیلو و دومى در محور ام اللوقس - فیق و توانست شکافهایى در خط پدافندى دشمن به وجود آورد که باعث تشویق فرمانده لشگر گردید لذا به منظور بهره بردارى از این موفقیت وادار شد که نیروهاى گروه دوم را وارد نبرد کند .

نبردها در این محور به صورت شبانه با تانکها و جنگ افزارهاى فراوان صورت گرفت و لشگر در آخرین ساعات روز اول نبرد توانست به 500 مترى خط ممتد از البغاله تا الجرنیه و شمال تل السقى برسد .

روز بعد ، لشگر به پیشروى ادامه داد و قرار بود تا بلندى تل الفرس را آزاد سازد . دشمن مواضع پدافندى مستحکم و ساختمان دیدبانى چند طبقه با دیوارهاى عریض و مقاوم در برابر توپخانه و بمب و مجهز به دستگاههاى پیشرفته دیدبانى و تماس و فرماندهى و هدایت و پارازیت الکترونى برفراز این بلندى ایجاد کرده بود . این بلندى مشرف بر محور عملیاتى لشگر پنجم بود . فرماندهى ، به یکى از گروهانهاى تیپ حطین از ارتش آزادى بخش فلسطین مأموریت داد تا از طریق هلیبرد بلندى تپه الفرس را آزاد کند . عملیات آزادسازى تپه انجام شد و از وجود دشمن پاکسازى گردید و لشگر توانست در پایان روز دوم خطى ممتد از المشرفه تا البازوک و المنطار را پس از آزادسازى تل السقى و خسفین ، در اختیار داشته باشد .

نیروهاى سوریه با عزمى راسخ و على رغم مقاومت سخت نیروهاى دشمن و ناهموارى زمین و خسارتهاى فراوان در دو طرف به درهم کوبى آرایش پدافندى اسرائیل ادامه دادند . در پایان روز 7/10/1973 نیروهاى سورى ، بر دریاچه طبریه و رودخانه اردن شدند ، شهر قنیطره را محاصره کردند و دیدبانى جبل الشیخ و بخش وسیعى از سرزمین اشغالى آزاد شد .

هدف از انجام این مرحله از طرح بدر ، محاصره بخش عظیمى از نیروهاى دشمن و آنگاه تقسیم آنها به گروههاى جدا از هم و سرانجام ، سرکوب آنان بود . در برابر این حمله سریع ، نیروهاى اسرائیلى به عقب نشینى پرداختند و سعى کردند با همکارى پشتیبانى هوایى و یگانهاى فعال و احتیاط تانک که فرماندهى اسرائیلى سریعا به منطقه جولان اعزام مى کرد ، از حملات سوریه جلوگیرى کنند .

2 - ضدحمله اسرائیل :

روز 7/10/1973 که نیروهاى سورى مشغول تصفیه نیروهاى مقاومت دشمن بودند فرماندهى اسرائیلى نیروهاى احتیاط و برخى از نیروهاى موجود در جبهه مصر و اسرائیل را به جبهه سوریه منتقل مى کرد . این فرماندهى در جبهه شمالى داراى 3 لشگر زرهى گردید که مأموریت انجام ضدحمله به منظور بازپس گیرى زمینهاى آزاد شده توسط نیروهاى سورى در روزهاى6و7/10/1973 ، به آنها داده شد . این سه لشگر عبارتند از :

  1. لشگرى متشکل از یک تیپ مکانیزه ، 2 تیپ تانک ، یک تیپ پیاده ، که مأموریت آنها حمله به سمت محور لشگر هفت پیاده سوریه ( محور شمالى ) و تهدید خط مقدم نیروهاى سورى بود .
  2. لشگرى متشکل از 2 تیپ تانک و یک تیپ مکانیزه با مأموریت حمله به سمت محور لشگر 9 پیاده و لشگر یک تانک سورى ( محور میانى )
  3. لشگرى متشکل از 2 تیپ تانک و یک تیپ پیاده با مأموریت حمله به سمت محور لشگر 5 پیاده سوریه ( محور جنوبى ) .

از سوى فرماندهى اسرائیلى به منظور تمرکز توان رزمى در جبهه شمالى به خاطر نزدیکى نیروهاى سوریه به خطوط آتش بس 1949 و همچنین اشراف بر شهرک هاى یهودى نشین اسرائیل در الجوله و طبریه ، رئیس ستاد اسرائیل دستور تثبیت در جبهه مصر یا اتخاذ موضع پدافندى در آن را صادر کرد . فرماندهى اسرائیلى روز 8/10/1973 اجراى یک پاتک را آغاز نمود و در امتداد طول جبهه درگیریهاى سختى صورت گرفت به ویژه در نزدیکى قنیطره ، سندیانه ، کفرتفاح ، خشنیه ، جوخدار ، تل الفرس و تل السقى . و به تدریج توازن قوا ، به ویژه در مورد تانک ، در بخشهاى میانى و جنوبى به سود دشمن شد ، به طورى که دشمن تیپهاى زرهى مدرنى را به کار گرفت که در دو روز قبل از آن در جنگ مشارکت نداشتند . این موضوع فرماندهى سوریه را به شرکت دادن بخشى از نیروهاى استراتژیک احتیاط خود در جنگ وادار کرد .

جنگ در روزهاى بعد به شدت ادامه یافت ، به طورى که ( اسرائیل ) بیشتر نیروهاى موظف و احتیاط زمینى ، هوایى و دریایى را براى مقابله با نیروهاى سورى به کار گرفت . و جنگنده هاى هوایى اسرائیلى ، حمله هاى هوایى را به صورت پیوسته و فشرده علیه نیروهاى نظامى در جولان ، شهرهاى دمشق ، حمص ، حلب و لاذقیه ترتیب دادند و براى ضربه زدن و فلج کردن زندگى عادى مردم ، مراکز امداد و پشتیبانى نیروهاى سوریه و مناطق غیرنظامى و نظامى را هدف قرار دادند .

بیانیه روز 9/10/1973 فرماندهى مصرى در خصوص دستور عدم پیشروى نیروهاى مصرى در سینا و انتخاب موضع تدافعى ، فرماندهى اسرائیلى را جهت انتقال نیروهاى اساسى خود به سمت جبهه سورى کمک نمود .

در پایان روز 10/10/73 ، روز پنجم جنگ ، نیروهاى سوریه در حال جنگیدن در نزدیکى جولان ، حمله تجاوزکارانه را مقابله مى نمودند و بر آنها خسارات زیادى را وارد مى کردند . این در حالى بود که فرماندهى سوریه مصرانه از فرماندهى کل نیروهاى اتحاد در قاهره ، اجراى تمام مراحل عملیات بدر و بالاخص بهره بردارى از موفقیتهاى حمله غافلگیرانه ، پیشروى و آزادسازى سرزمین سینا تا گذرگاههاى " جدى " و " متلا " در سینا ، را خواستار بود به ویژه اینکه وضعیت جبههسورى ، اجراى این مرحله از عملیات بدر را مى طللبید . ولى فرماندهى مصرى این خواسته را اجابت نکرد و هرگز برنامه مشترکى را که هر دو طرف سورى و مصرى به اجراى آن متعهد شده بودند اجرا ننمود . فرماندهى سورى ، دفاع در برابر نیروهاى اسرائیلى را در سه خط دفاعى سازماندهى کرد ، خط اول بیشتر در امتداد خط آتش بس 1967 ، خط دوم در فاصله حدود 20 کیلومترى شرق خط اول در راستاى شهر " سعسع " و خط سوم در فاصله حدود 10 الى 15 کیلومترى شرق خط دوم در امتداد خط " قطنا - کسوه " نیروهاى سورى و نیروهاى عربى که از چند کشور عربى به سمت جبهه سورى آمده بودند ، توانستند ضد حمله اسرائیل را متوقف و آنرا در یک محدوده چهارگوشى که طول آن از 20 کیلومتر و عرضش از 15 کیلومتر تجاوز نمى کرد محدود نمایند . پس از فرارسیدن روز 16/10/1973 ( روز یازدهم جنگ ) نیروهاى تجاوزگر دچار از هم گسیختگى شده و بر اثر مقاومت نیروهاى سورى و دیگر نیروهاى عربى توان پیشروى نداشتند . بدین ترتیب ، یک موازنه و برابرى قوا بین دو طرف به وجود آمد و فرماندهى اسرائیلى هرگز نتوانست موازنه استراتژیک در جبهه سورى را به نفع خود تغییر دهد . از آن زمان ، آمادگى براى یک مرحله جدید از مراحل جنگ یعنى مهیا شدن براى یک ضد حمله استراتژیک جهت پاکسازى محدوده چهارگوش اشغال شده در منطقه سعسع و متلاشى کردن نیروهاى اسرائیلى و رسیدن به مرحله حمله براى آزادسازى جولان ، آغاز شد .

3 - آمادگى و مهیا شدن جبهه سورى براى انجام یک ضدحمله استراتژیک :

نیروهاى سورى و دیگر نیروهاى عربى فعال در جبهه سورى به همت تلاشهاى متصدیان امداد و پشتیبانى در رساندن تجهیزات و امکانات جنگى جدید و احتیاطى به دست جنگجویان ، آمادگى و توان جنگى خود را به سرعت بازیافتند . و این نیروها از صبح روز 21/10/1973 براى انجام ضدحمله استراتژیک مجهز شدند . در همان زمان فرماندهى کل سورى برنامه عملیات این حمله را که مقرر شد از روز 21/10/1973 بر اساس موضع دشمن و دستاوردها و عوامل به دست آمده در مرحله قبلى جنگ آغاز شود ، به اتمام رساند . این برنامه ، به کارگیرى کلیه نیروهاى موجود در جبهه از جمله نیروهاى عربى را که تا آن وقت به سوریه رسیده بودند دربرداشت . یکى از فرماندهان این نیروها درخواست نمود که برنامه ضدحمله استراتژیک به جاى روز 21/10/1973 روز 23/10/1973 به اجرا گذاشته شود تا بتواند بعضى از نیازهاى خود را کامل نماید و به فرماندهان فرصتى دست داده شود تا خودشان نسبت به منطقه جنگى به شکل دقیق و جامع آشنا شوند . فرماندهى سورى على رغم اینکه به دو دلیل اولاً : سلب فرصت از دشمن در تقویت بیشتر مواضع خود و ثانیا : کاهش فشار وارده در جبهه مصرى پس از موفقیت نفوذى دشمن آن را در " فرسوا " و اجبار مصرى ها به تقسیم تلاشها و نیروهاى خود در دو جبهه ، نسبت به تسریع در ضدحمله نظر مساعد داشت به این درخواست پاسخ مثبت داد .

فرماندهى کل ، تعلیمات و دستورات خود را خطاب به نیروهاى مأمور ضد حمله و در رأس آنها گردانهاى سورى ، نیروهاى صلاح الدین عراق ، گردان سوم اردن ( بقیه نیروهاى عربى قرار بود براساس برنامه در درون تشکیلات سورى ، در ضدحمله شرکت نمایند ) ، فرماندهى نیروهاى هوایى و دفاع هوایى و سایر فرماندهان لجستیک صادر کرد .

حجم نیروها و وسایل به کار گرفته شده در ضدحمله استراتژیک جهت نابود کردن و غلبه بر نیروهاى اسرائیلى در محدوده چهارگوش " سعسع " در مرحله اول حمله و سپس ادامه حمله براى آزادسازى تمامى ارتفاعات جولان در مرحله دوم با کمک گرفتن از تمامى نیروهاى احتیاط که فرماندهى کل به همین منظور آماده کرده بود ، کفایت مى نمود .

براى اجراى برنامه و شروع ضدحمله استراتژیک در روز 23/10/1973 به شکلى که قرار بود انجام شود ، فرصتى دست نداد . زیرا روز 22/10/1973 اتفاقى ناگهانى صورت گرفت که گمان آن نمى رفت و آن موافقت مصر با آتش بس در جبهه مصرى بدون اطلاع دادن و یا مشورت با سوریه نسبت به تصمیم خود ، در حالى که سوریه شریک و هم پیمان در جنگ بود . بدین ترتیب فرماندهى سورى خود را در مقابل عملى انجام شده دید به ویژه اینکه آتش بس توسط یک بیانیه از طرف شوراى امنیت صادر شده بود ( شماره 338 روز 22/10/1973 ) و سوریه مجبور شد نسبت به مواضع خود تجدیدنظر کند و موضوع با پذیرفتن بیانیه یاد شده ، خاتمه یافت .

4 - نیروهاى عربى در جبهه سورى :

نیروهاى بعضى از کشورهاى عربى در جنگ اکتبر مشارکت نمودند و به نحو احسن صدماتى وارد کردند و صدمات جنگ و فداکارى را در راه امت عرب و مسأله فلسطین متحمل شدند . بد نیست در اینجا اشاره شود که این نیروها به استثناى نیروهاى مغربى ، پس از آغاز جنگ به میدان جنگ آمدند و اگر ملحق شدن آنها در جبهه سورى قبل از شروع جنگ صورت مى گرفت عملیات جنگى آنها داراى دستاورد و فایده اى بیشتر و صدمات وارده بر دشمن سنگین تر و عملکرد آنها کاملتر مى شد .

نیروهاى مغربى ( گروهان و گردان تانک ) در اواخرژوئیه 1973 به سوریه رسیدند یعنى بیش از دو ماه قبل از شروع جنگ و با لشگر هفتم پیاده سورى و تحت فرماندهى آن عمل کردند .

بخشى از نیروهاى عراقى روز 10/10/1973 وارد سوریه شدند و بعد از چند هفته از این تاریخ حضور فشرده آنها تکمیل شد و حجم آنها بر دو لشگر زرهى که عبارت بودند از لشگر سوم و ششم و سه تیپ 20 پیاده ، تیپ پنجم کوهستانى و تیپ نیروهاى ویژه به همراه یگانهاى ادارى بالغ گردید .

نیروهاى عراقى در راه خود به سوى میدان جنگ با سختیهاى بسیار از جمله دورى راه ( بیش از هزار کیلومتر بود ) ، طبیعت راههاى کویرى و کمبود خودروهاى حمل کننده تانک مواجه شدند به طورى که تعداد زیادى از تانکها مجبور شدند مسافتهاى طولانى را بر روى زنجیرهاى خود حرکت کنند .

تیپ چهلم زرهى اردن روز 14/10/1973 به سوریه رسید و فورا وارد جنگ شد . سپس نیروهاى اردنى تازه شامل فرماندهى لشگر سوم زرهى و تیپ 92 تانک ، گردان هفدهم ( توپخانه متحرک ) ، و گروهان مأموریتهاى ویژه ، عبور از مرزهاى سورى را روز 22/10/1973 جهت شرکت در جنگ آغاز کردند . این نیروهاى جدید در نزدیکى روستاى سورى " نوا " مستقر شدند و به آنها مأموریتهایى طبق برنامه عملیات ضدحمله استراتژیک که هرگز اجرا نگردید ، واگذار شد .

بخشى از نیروهاى سعودى متشکل از یک گروهان زرهى روز 14/10/1973 به سوریه رسید و تحت فرماندهى لشگر هفتم پیاده سورى در جنگ مشارکت نمود و در روز 23/10/1973 نیروهاى سعودى کامل گردید و در منطقه شمالى " سوه " مستقر شد در آن وقت علاوه بر گروهان زرهى ، توان آن شامل گروهان چهارم و گروهان سوم پیاده ، گروهان یازدهم توپخانه و دو قبضه توپ 155 میلیمترى و یک قبضه توپ 40 میلیمترى ضدهوایى ، گروهان توپخانه سنگین 2/4 و یگانهاى امداد و پشتیبانى بود .

رسیدن نیروهاى کویتى به سوریه از روز 21/10/1973 ، آغاز شد و پس از دو روز نیروهاى آنها کامل شد و در منطقه " بویضه " در جنوب دمشق تجمع کردند . ظرفیت آن بالغ بر : 29 تانک از نوع فیکرز ، 7 زرهپوش تجسسى ، 35 خودروى زرهى ، یک گروهان توپ سنگین 160 میلمترى ، 20 قبضه توپ ضدهوایى ، دو فروند بمب افکن و یگانهاى امداد و پشتیبانى بود . نیروهاى کویتى به دلیل آتش بس هرگز در جنگى که اتفاق افتاد شرکت نکردند . ولى آنها در درگیریهایى که به دنبال جنگ اکتبر به وقوع پیوست ، شجاعانه و با کفایت مشارکت کردند و در یک جنگ خونین که 82 روز به طول انجامید شرکت داشتند .

د - جبهه مصرى :

1 - طرح مانور و نفوذ :

طرح مانور و نفوذ در جبهه مصرى در عملیات بدر به شرح ذیل خلاصه مى گردد :

  1. پنج لشگر پیاده که هر کدام توسط یک تیپ زرهى پشتیبانى مى شد به پنج نقطه از کانال سوئز حمله و خط بارلیو را منهدم نمایند . قبل از پایان 24 ساعت از آغاز حمله ، این لشگرها ، در سر پل مربوط به خود ، عمیقتر و وسیعتر نفوذ نمایند و مستقر گردند .
  2. پس از 48 ساعت بقیه لشگرها از کانال عبور کرده و با هم در قالب ارتش دوم و سوم ادغام شده باشند ، و فاصله هاى قابل نفوذ بین خود را مسدود نمایند ، تا پس از پایان 72 ساعت از آغاز حمله ، هر کدام از ارتشهاى دوم و سوم سرپل مخصوص خود را توسعه داده و به عمق 10 تا 15 کیلومتر وارد سینا شده باشند . و در آن هنگام یگانها جهت آمادگى براى مرحله دوم حمله به منظور آزادسازى سینا موضع پدافندى بگیرند . ظرفیت نیروهاى مصرى آماده براى اجراى عملیات در مراحل مختلف آن به شرح ذیل بود :

نیروهاى زمینى : 19 تیپ پیاده لجستیکى ، 8 تیپ پیاده مکانیزه ، 10 تیپ زرهى ، یک تیپ لجستیک هوایى ، یک تیپ هوادریا و یک تیپ موشکى زمین به زمین .

نیروهاى هوایى : 400 هواپیماى جنگنده ، 70 هواپیماى باربرى ( حمل ونقل ) و 140 چرخ بال .

نیروهاى دریایى : 13 زیردریایى ، 5 یدک کش ، 3 کشتى بادبانى جنگى ، 12 قایق تک تیرانداز ، 117 قایق توپ دار ، 30 قایق تیزرو ، 14 مین جمع کن و 14 قایق جهت پیاده کردن نیرو .

در کنار نیروهاى مصرى ، یگانهایى از الجزایر ، لیبى ، سودان و تونس در جبهه حضور داشتند .

2 - عبور :

در ساعت تعیین شده براى حمله ( ساعت14/روز ششم اکتبر ) 200 هواپیماى مصرى از فراز کانال سوئز به طرف هدفهاى خود در سینا عبور کردند و از دوهزار توپ انداز ( توپهاى سبک ، متوسط و سنگین ) و یک پایگاه موشکى ، مواضع دشمن و به ویژه خط بارلیو را زیر آتش گرفتند . و این آتش باران به مدت 53 دقیقه ادامه یافت و در خلال اولین دقیقه 10500 بمب پرتاب شد به طورى که دشمن را پس از مواجه شدن ناگهانى با حمله و کثرت و سنگینى آتش ، بارها وادار نمود که در پناهگاههاى خود مخفى شوند .

زیر چتر حفاظتى این آتش بار فشرده ، یگانهاى صاعقه " کماندویى " و دسته هاى تیرانداز جهت زمینه سازى براى اولین حمله که در ساعت 20/14 آغاز شد به وسیله قایقهاى بادى از کانال سوئز عبور کردند این نیروها مشتمل بر پنج لشگر بود که عبور آنها توسط 1000 قایق بادى صورت گرفت . در حالى که یگانهاى مهندسى نظامى راههایى از میان خاکریزها باز مى کردند و پلهایى بر روى کانال مى ساختند ، سربازان از خاکریزى که دیوار جلوى خط بارلیو را تشکیل مى داد عبور کردند .

در کمتر از 6 ساعت یعنى در ساعت 30/19 لشگرهاى پنجگانه پیاده اشغال کانال در جبهه اى به عرض 170 کیلومتر را به اتمام رساندند و بر 15 سنگر دشمن مستولى شدند ، سایر نقاط را محاصره نمودند و به عمق بالغ بر 3 تا 4 کیلومتر پیشروى کردند .

در روز دوم ( هفتم اکتبر ) نیروهاى مصرى مواضع خود در شرق کانال را با استقرار تعداد زیادى از ادوات زرهى ، توپها و سلاحهاى سنگین تقویت نموده پیشروى خود را به طور متوسط تا بیش از 8 کیلومتر ادامه دادند .

نیروهاى مصرى اجراى مرحله اول از عملیات را در روز چهارم ( 9 اکتبر ) در حالى که ارتش دوم و سوم در سمت شرقى کانال مستقر شده بود به نتیجه رساندند . و پیشروى نیروهاى مصرى به بیش از 10 تا 12 کیلومتر رسید و ضد حمله هاى دشمن دفع و بخش اعظم نیروهاى آن منهدم شد .

عملیات عبور از کانال و مستولى شدن بر خط مستحکم بارلیو عملیات نظامى درخشانى بود که به نحو نیکو آمادگى لازم براى آن به وجود آمد و با دقت و تصمیم و شجاعت اجرا گردید .

3 - توقف عملیات براى بسیج مجدد :

پس از موفقیت درخشان مرحله اول عملیات بدر در دو جبهه سورى و مصرى ، رهبرى اسرائیل در میدان سیاسى و نظامى دچار وحشت و اضطراب گردید . رهبران در مورد مناسبترین راه مقابله با این ضربه ناگهانى که نیروهاى اسرائیلى در دو جبهه با آن مواجه شدند ، اختلاف پیدا کردند و شرایط نظامى و روانى براى ادامه نفوذ نیروهاى مصرى در عمق سینا و بهره بردارى از پیروزى مرحله اول مهیا شد تا نیروهاى پراکنده دشمن را تعقیب نموده و به خطوط پدافندى بهتر و عمیق تر در سینا همانند گذرگاههاى " جدى " و " متلا " برسد و بدین وسیله یک هدف استراتژیک را به صورت تکیه گاهى جهت آزادسازى کامل خاک عرب تحقق بخشد . ولى بیانیه روز 9/10/1973 رهبرى سیاسى مصر ، این نیروهاى پیروز را مجبور به توقف در مواضع خود نمود . و این بیانیه برخلاف برنامه تعیین شده عملیات بدر که دو طرف سورى و مصرى بر آن موافقت کرده بودند و قرار بود حمله به سمت گذرگاهها در سینا گسترش یابد ، صادر شد . و اگر رهبرى مصر به تعهد خود در اجراى برنامه عملیات اقداممى نمود ، نیروهاى سورى به تنهایى فشارها و صدمات حمله هاى فشرده اسرائیل را در جبهه سورى متحمل نمى شدند به ویژه بعد از اینکه ارسال سلاحها و تجهیزات آمریکایى به اسرائیل به سرعت و به صورت فشرده با ایجاد یک پل هوایى بین ایالات متحده و اسرائیل آغاز شد .

این توقف که به " توقف براى بسیج مجدد " نام گذارى شد از 9 الى 13 اکتبر ادامه یافت . بعدا مشخص شد که این بیانیه سیاسى مصر در خصوص " توقف براى بسیج " یک اتخاذ تصمیم فورى و یا نتیجه شرایط و عوامل پیش بینى نشده جنگى نبوده بلکه براساس یک تصمیم قبلى بود که طرف مصرى آنرا در مرحله برنامه ریزى مشترک براى جنگ از رهبرى سورى مخفى نگه داشته بود . و مى توان گفت که رهبرى سیاسى مصر با طرح برنامه اى که گسترش حمله عمقى پس از عبور از کانال سوئز را دربرداشته ، به نیروهاى رهبرى سورى نارو زد . سرلشگر سعدالدین الشاذلى رئیس ستاد نیروهاى مسلح مصر در جنگ اکتبر بعدها در خاطرات خود به این مطلب اعتراف نمود .

رهبرى سورى چندین نامه براى فرماندهى کل اتحاد در قاهره ارسال نمود که آنها را به تکلیف تعیین شده براى نیروهاى مصرى و شدت بخشیدن به عملیات جنگى و ادامه حمله یادآورى نماید و لحن بعضى از نامه ها از حدت و شدت برخوردار بود .

به عنوان اجابت به بخشى از خواسته هاى رهبرى سورى در جهت اجراى برنامه عملیات مورد توافق ، روز 14 اکتبر به فرماندهان ارتشهاى دوم و سوم مصرى دستور از سرگیرى عملیات جنگى داده شد . و به محض اینکه نیروهاى مصرى حمله خود را آغاز نمودند با نیروهاى اسرائیلى مجهز به سلاحها و تجهیزات آمریکایى که توسط پل هوایى آمریکا به میدان جنگ رسیده بود ، مواجه شدند . سپس پیشروى نیروهاى مصرى در فاصله بین 12 الى 15 کیلومتر از نقطه شروع عملیات متوقف شد . این نیروها خسارات زیادى را متحمل شدند و آنگاه نیروهاى مهاجم مصرى دستور عقب نشینى به خطوط آغاز حمله را دریافت کردند .

و این گونه ، اجراى مرحله دوم عملیات بدر در جبهه مصرى با شرایط و عوامل جدید و نامساعد مواجه شد . به طورى که فرماندهى مصرى در پنج روز وقفه براى بسیج مجدد از 9 تا 13 اکتبر ، زمام امور را از دست داد و نتیجه آن این بود که فرماندهى اسرائیل توانست نظم نیروهاى خود را مجددا به دست آورد و خسارتها را با جدیدترین سلاحها و تجهیزات آمریکایى جبران بنماید .

4 - پل هوایى آمریکا :

از سال 1967 که ایالات متحده در رأس صادرکنندگان اسلحه به اسرائیل قرار گرفت ، کمکهاى نظامى آمریکا به ارتش اسرائیل به وسیله مدرنترین سلاحهاى شناخته هرگز قطع نشد . ولى پل عظیم هوایى که ایالات متحده در طول جنگ اکتبر بین خود و اسرائیل ایجاد کرد ، از کلیه معادلات گذشته پیشى گرفت . بلکه از حیث حجم تجهیزات منتقل شده و نوع آنها در زمان محدود ، از هر کمک خارجى آمریکایى به کشورهاى دیگر در جهان از جنگ جهانى دوم تاکنون بالاتر بود .

این پل هوایى آمریکایى براى نجات اسرائیل از پاشیدگى و شکست نظامى برقرار شد . تمام وقایع و شواهد گواهى مى داد به اینکه اسرائیل در روزهاى اول جنگ در شرف از هم پاشیدگى و شکست نظامى قرار دارد و بهدنبال آن یک شکست داخلى خواهد بود زیرا خسارتهاى آنها در این جنگ ( 5000 کشته ، 400 اسیر ، 800 تانک ، 120 هواپیما و غیره ) بزرگتر از آن بود که جبران پذیر باشد به ویژه آنکه استراتژى آنها بر جنگ کوتاه مدت استوار بود . به طورى که آن روز نخست وزیر اسرائیل مجبور شد از دولت آمریکا کمک بطلبد .

انتقال اسلحه و تجهیزات از طریق این پل از روز 13 اکتبر به صورت علنى آغاز شد ولى در واقع کمکهاى نظامى قبل از این تاریخ و دقیقا از روز هشتم اکتبر شروع شده بود . طى این مدت از 8 تا 13 اکتبر ، انتقال 5500 تن سلاح و تجهیزات به انجام رسید . اما از 13 اکتبر تا روز آتش بس 395,22 تن از کمکها منتقل شد و بدین ترتیب در مجموع بالغ بر 895,27 تن گردید . سرتیپ سعدالدین شاذلى در خاطرات خود اشاره مى کند که پل هوایى شوروى ( به سوى مصر و سوریه ) در صورت مقایسه با پل هوایى آمریکا ( به سوى اسرائیل ) بسیار ناچیز بود .

ایالات متحده آمریکا تانکها ، هواپیماهاى جنگى ، چرخ بالها ، موشکهاى ضدتانک ، موشکهاى هوابه زمین ، موشکهاى زمین به هوا ، توپخانه هاى متحرک ، توپخانه هاى ثابت با کالیبرهاى مختلف ، تجهیزات الکترونیکى ، دستگاههاى پارازیت ، لوازم یدکى ، ذخایر متنوع و غیره را به اسرائیل انتقال داد .

5 - شکاف دفرسوار :

فرماندهى نظامى اسرائیل قبل از شروع جنگ اکتبر ، نقشه هایى را براى عبور از کانال به طرف کرانه غربى آن طراحى کرده بود تا در هنگام نیاز اجرا نماید ، و براى آن آمادگى لازم را ایجاد نموده ، و مانورها و تمریناتى را انجام داده بود . این تمهیدات با یکى از اصول استراتژیک خودش مطابقت داشت و آن این بود که درگیرى و جنگ را در اسرع وقت ممکن به زمین حریف منتقل نماید . فرماندهى آنها هرگز نتوانست هیچ کدام از این نقشه ها را در روزهاى اول جنگ اکتبر اجرا نماید ، زیرا عبور فشرده و صاعقه وار مصریها آنها را غافل گیر کرد ، و تلاش آنها به تمرکز در متوقف کردن حمله ، پیشگیرى از محاصره و عقب راندن آن در انتظار اینکه شرایط مناسبى براى انجام یک عبور معکوس ایجاد شود ، مبدل شد .

در روز 9 اکتبر ، روز چهارم جنگ و با شروع برنامه " توقف براى بسیج مجدد " از سوى مصر ، فرماندهى جبهه جنوبى اسرائیل مطالعه و بررسى عبور معکوس را آغاز و مقرر نمود تا از فاصله موجود بین ارتشهاى دوم و سوم مصرى در منطقه دفرسوار استفاده شود . و فرماندهى آنها به محدود کردن زمان عبور در یک زمان آتى اندیشید تا با اتخاذ یک برنامه لازم ، اجراى نقشه آغاز گردد .

فرماندهى جبهه ، پس از کسب اطلاعات از راه زمینى ، منطقه دفرسوار را به سبب آنکه تقریبا خالى از نیروهاى مصرى بود انتخاب نمود . نقشه عبور براساس یکى از نقشه هاى طراحى شده قبل از جنگ اکتبر در فرماندهى کل اسرائیل پایه گذارى شد و اسم رمز " الغزاله " را بر خود داشت .

نقشه بر اساس مراحل عملیاتى ذیل طراحى شده بود :

  1. یک لشگر زرهى ( 3 تیپ تانک : شامل 280 تانک ) پشتیبانى شده به وسیله یک تیپ شناسایى مسئوولیت عبور را برعهده گیرد و آن را به همراه تعدادى از تانکها در آغاز حمله براى اشغال سرپل در کرانه غربى کانال بفرستد و درهمان وقت بقیه یگانهاى تیپ با حمله فریبنده به سمت شمال کرانه شرقى جهت ایجاد ذهنیت براى نیروهاى مصرى مبنى بر اینکه هدف عملیات ، حمله بر پیکره ارتش دوم است ، از راههاى نزدیک شدن به منطقه عبور حفاظت کنند .
  2. بعد از اجراى مأموریت یاد شده توسط لشگر زرهى و نصب دو پل روى کانال توسط آنها ، لشگر زرهى دومى به سمت کرانه غربى عبور نمایند و به دنبال آنها بقیه یگانهاى لشگر اولى به این منطقه گسیل شدند ، تا یک لشگر دیگر مأموریت حفاظت از راههاى رسیدن به منطقه عبور را برعهده گیرد .

فرماندهى جبهه جنوبى اسرائیل ، دستور شروع اجراى عملیات " الغزاله " را در ساعت 00/17 روز 15/10/1973 پس از ناکام ماندن نیروهاى مصرى در انجام عملیات هجومى خود در روز گذشته ، از فرماندهى کل دریافت نمود .

نیروهاى اسرائیلى اجراى عملیات را آغاز نمودند و در هنگام حرکت به سمت منطقه عبور در کرانه شرقى ، بین ارتشهاى دوم و سوم مصر با مقاومت و آتش توپخانه هاى مصرى روبه رو شدند و این نیروها تا بعد از نیمه شب نتواستند به منطقه عبور برسند . و عملیات به دو علت اساسى در آستانه شکست قرار گرفت ، علت اول اینکه عملیات " الغزاله " در هنگام طراحى از قبل بر پایگاه قوى براى عبور یعنى خط بارلیو در نزدیکى کانال تکیه داشت ، در حالى که وسایل نقلیه و موتورى براى عبور در روز اجراى عملیات ، حدود 20 کیلومتر در زمین کویرى و زیر آتش توپخانه هاى مصرى از کانال فاصله داشت . علت دوم آن بود که حجم مقاومت مصرى در برابر عملیات عبور ، بیشتر از آنچه بود که فرماندهى اسرائیل انتظار داشت .

اولین گروه نیروهاى اسرائیلى در ساعت 35/1 صبح روز 16 اکتبر توانست به سمت کرانه غربى عبور نماید . و با طلوع فجر تیپ شناسایى عبور خود را به اتمام رساند و به دنبال آن یگانهاى تانک نیز عبور نمودند . نیروهاى عبورکننده نسبت به توسعه منطقه اشغالى در کرانه غربى جهت ایجاد زمینه براى ورود سایر نیروها که توسعه حمله را به سمت غرب انجام مى دادند و بر آتشبارى بر مواضع موشکهاى ضدتانک و ضدهوایى متمرکز بودند .

آنگاه سرتیپ سعدالدین الشاذلى رئیس ستاد نیروهاى مسلح مصر در خاطرات خود اشاره مى کند که در طرحهاى نظامى مصرى ، اقدام دشمن جهت عبور معکوس در چند منطقه از جمله منطقه دفرسوار دور از نظر نمانده بود . در نقشه عملیات ، براى مقابله به این احتمال ، نگهدارى 350 تانک در غرب کانال جهت سرکوب هر نفوذ عبورى دشمن درنظر گرفته شده بود . در حالى که در روز 14/10/1973 در کرانه غربى جهت پشتیبانى از ارتشهاى دوم و سوم ، به غیر از یک تیپ زرهى ( یعنى کمتر از 100 تانک ) چیز دیگرى موجود نبود .

اولین اطلاعات در رابطه با نفوذ اسرائیل صبح روز 16/10/1973 به فرماندهى کل مصر رسید ، حاکى از این که گروههاى کوچکى از دشمن موفق به عبور شده و ارتش در حال اتخاذ تدابیر لازم براى از بین بردن آنها مى باشد . و پس از آن على رغم تواتر خبرها درباره خطر شدید نفوذ و گسترش عبور ، فرماندهى مصرى از محدود ساختن نیروى تجاوزگر و مساحت منطقه اشغال شده توسط آنها عاجز ماند .

در 17 اکتبر یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهى مصرى براى مقابله با دشمن که سر پل عبورش را توسعه داده بود - به عرض آن 5کیلومتر و عرض 2 کیلومتر - وارد عمل شدند ولى نتوانستند دشمن را عقب براند . و تیپ زرهى تقریبا به طور کامل توسط هواپیماها و توپخانه هاى اسرائیلى منهدم شد .

هنوز روز 18/10/1973 به پایان نرسیده بود که دشمن توانست چهار تیپ زرهى ، یک تیپ پیاده و یک تیپ شناسایى را در غرب کانال مستقر نماید ، و توانست حمله خود را به سمت شهر سوئز در جنوب گسترش دهد . دشمن در اشغال این شهر ناکام ماند ولى در محاصره کردن ارتش سوم مصر موفق شد که این امر به فرماندهى اسرائیلى امکان داد تا از آن به بعد شرطهاى خود را تحمیل نماید و موضوع به آتش بس خاتمه یافت .

ه - ویژگیهاى جنگ اکتبر :

جنگ اکتبر وجوه تمایز زیادى با جنگهاى عربى - اسرائیلى قبل از آن داشت که مى توان به سه مورد آن اشاره کرد که عبارتند از نقش مقاومت مسلحانه فلسطینى ، به کار گرفتن نفت کشورهاى عربى به عنوان سلاح به نفع جنگ و هدفهاى آن و تأثیر جنگ و نتایج آن بر شکاف سیاسى بین المللى بین اتحاد جماهیر شوروى و ایالات متحده .

1 - مقاومت فلسطینى :

وجه اول با نقش فعالى که مقاومت فلسطینى در جنگ اکتبر ادا کرد شکل مى گیرد به طورى که از بدو شروع جنگ ، مقاومت ، کلیه سازمانها ، گروهها و فعالیتهاى نظامى خود را دو چندان کرد و ارتش آزادى بخش فلسطین در درگیریهایى که در دو جبهه سورى و مصرى جارى شد در چهارچوب نقشه عملیات ویژه ، در این دو جبهه شرکت نمود . این ارتش داراى نقش بارزى بود به طورى که فرماندهى هر دو جبهه مأموریتهاى جنگى زیادى را به آن واگذار نمودند . ( رجوع شود به : ارتش آزادى بخش فلسطین ) . مى توان گفت که مقاومت فلسطینى یک جبهه عملیاتى سومى را در کنار دو جبهه سورى و مصرى باز کرد . سرزمینهاى اشغالى فلسطین ، منطقه و صحنه عملیاتى این جبهه سوم بود به طورى که گروههاى مقاومت و یگانهاى چریکى فعال شدند به ویژه در الجلیل علیا و کرانه غربى و در طول ده روز اول جنگ ، بیش از صد عملیات که تأثیر مستقیم در بالا بردن روحیه معنوى ملت عربى - فلسطینى در سرزمینهاى اشغالى و خسارت رساندن به دشمن و خطوط ارتباطى و مراکز پشتیبانى و کاروانها و یگانهاى آنها داشت ، اجرا نمودند .

2 - نفت عربى :

جنگ اکتبر با به کارگیرى نفت عربى به عنوان سلاح فشاردهنده قوى و فعال در کنار تجهیزات دیگر جنگ ، در تحقق بخشیدن به اهداف عربى در جنگ ، با سایر درگیریهاى عربى - اسرائیلى ، متمایز بود .

وزراى نفت کشورهاى عربى عضو در " سازمان کشورهاى عربى صادرکننده نفت " ( آاوپک ) جلسه اى در روز 17/10/1973 در کویت تشکیل دادند و مسأله به کارگیرى نفت عربى به عنوان سلاح در جنگ دایر با دشمن را بررسى نمودند و به توافقى رسیدند که در بیانیه اى که مهم ترین نکات آن به شرح ذیل است خلاصه مى شود :

  1. " هدف مستقیم جنگ که هم اکنون در جریان مى باشد ، آزادسازى سرزمین اشغال شده عربى در جنگ ژوئن 1967 و اعاده حقوق مشروع ملت فلسطین طبق قطعنامه هاى سازمانملل مى باشد . "
  2. ایالات متحده پشتیبان اصلى نیروهاى اسرائیل است و کشورهاى بزرگ صنعتى در ادامه وضع بحرانى به همان شکلى که هست شریک مى باشند .
  3. اعمال کاهش تولید نفت براى هر یک از کشورهاى عربى صادرکننده نفت " فورا و به نسبت حداقل 5 ماهه و با همان درصد یاد شده نسبت به ماه قبل از آن ادامه یابد " تا اینکه جامعه بین المللى اسرائیل را وادار به تخلیه سرزمینهاى اشغالى نماید .
  4. کشورهایى که از اعراب پشتیبانى مى کنند ، و یا ترتیبات مهمى را بر ضد اسرائیل اتخاذ مى نمایند ، هرگز از کاهش تولید متضرر نخواهند شد .
  5. درصد کاهش تولید براى کلیه کشورها مى باشد . این درصد برحسب انعطاف پذیرى و همکارى کشور مصرف کننده نسبت به دشمن ، افزایش مى یابد .
  6. توصیه به قطع فروش نفت به ایالات متحده آمریکا . کشورهاى عربى تولیدکننده نفت این بیانیه را اجرا نمودند ، و صدور نفت اعراب به ایالات متحده متوقف شد . همچنین صدور نفت به هلند به علت موضع تأیید اسرائیل و دشمنى صریح این کشور با اعراب قطع گردید .

وارد کردن سلاح نفت اعراب در میدان جنگ نتیجه مؤرى در عرصه بین المللى داشت . کشورهاى غربى ، ایالات متحده و کشورهاى صنعتى به طور کلى با یک بحران شدید در تولید و به کارگیرى ماشین آلات و امور زندگى روزمره مواجه شدند ، و تحریم نفت اعراب ، على رغم اینکه نسبى و موقت بود ، بر رفاه فرد فرد ساکنان آن کشورها اثر گذاشت ، و ترس از آینده و سختى معیشت و زندگى بروز بحران هاى شدید اقتصادى اهالى این کشورها را فرا گرفت ، آن هم بدون دلیل و صرفا به علت اینکه دولت کشورشان از اسرائیل و رفتار تجاوزکارانه آن حمایت مى کند .

تحریم غربى ، پس از ظهور شرایط سیاسى جدید در بعد بین المللى و عربى پایان یافت و در تعدیل مواضع بعضى از دولتها و مجموعه هاى منطقه اى و بین المللى ( مانند 9 کشور اروپایى معروف به جامعه اقتصادى اروپا ) نسبت به جنگ اعراب - اسرائیل ، اثر گذاشت به ویژه در مورد عقب نشینى از سرزمینهاى اشغال شده عربى و تأمین حقوق ملى ملت فلسطین .

  1. اثر جنگ بر روابط بین دو کشور ابرقدرت :

بدیهى است که یک واقعه بزرگ همچون جنگ اکتبر ، بر روابط بین دو ابرقدرت اتحاد شوروى و ایالات متحده به ویژه در دوران شکاف بین المللى که هر دو کشور آنرا تجربه کرده و بیشتر مشکلات بین المللى را زیر ذره بین قرار مى دهند ، اثر داشته باشد .

و - خلاصه و نتایج :

اعراب در جنگ اکتبر 1973 توانستند ابتکار عمل را از دست دشمن خارج سازند و توان خود را از موضع دفاعى به هجوم استراتژیکى منتقل کنند و نظریه اسرائیلى و غرور دشمن و اسطوره شکست ناپذیرى آن را بشکنند و توان خودشان را در همبستگى و اقدام مشترک براى دستیابى به هدف واحد ثابت کنند . اگر جنگ اکتبر نبود ، پیروزى نظامى قاطع هر یک از طرفهاى درگیر پایان گرفته بود . این جنگ توانست این نتایج را به بار آورد . شاید آنچه را که جنگ ثابت کرد ، قدرت اعراب در وحدت وهمبستگى و وحدت صف و نیرو و امکانات در مقابله با دشمن مشترک بود . و این از مهم ترین نتایج این جنگ بود که بیشترین ارزش و تأثیر را داشت .

مآخذ :

  1. بدرى ، حسن و دیگران : حرب رمضان ، قاهره 1975 .
  2. مؤسه تشرین : الحرب العربیة الأولى ، دمشق .
  3. هیکل ، محمدحسنین : الطریق الى رمضان ، بیروت 1975 .
  4. مجله السیاسة الدولیة : شماره 35 ، قاهره 1974 .
  5. مذکرات الفریق سعدالدین الشاذلى ، مجلة الوطن العربى ، سالهاى 1978 - 1979 ، پاریس .
  6. Duppuy, T. N. Elusive victory, New York 1978.
  7. Institute fo strategic stuies : Straegic survey 1974, London 1975.
  8. In stitute fo strategic studies : The Military Balance 1974-1975, London 1975.
  9. Peter mangold : Superpower Intervention in the middle East, London 1978.