غزاوی ( خانواده - )
بیش از یک خانواده است که این لقب را با خود داشته است و منتسب به غزه بود . از هنگامی که سلطه آن به وجود آمد و سیطره آن در زمانهای مختلف بر مناطق مجاور گسترش و بسط یافت . تا آنجا که حاکمان آن روز از ممالیک گرفته تا عثمانی به اهمیت و فایده آن اعتراف کردند .
در قرنهای 15 و 16 و 17 میلادی خانواده ناصرالدین محمد ، مشهور به " ابن ساعد " که در دهه آخر
قرن 15 از دولت و حکومت ممالیک سرپیچی و عصیان نمود مشهور گردید . سپس در دهه اول قرن بعدی با آن مصالحه نمود و حکومت ممالیک به زعامت و رهبری آن بر عجلون و حوران و مناطق خشک مجاور اعتراف نمود .
از بارزترین رهبران این خانواده در قرن شانزدهم میلادی " قانصوه بن مساعدة الغزاوی " حاکم عجلون و کرک و امیر حج شامی ( که در اول محرم سال 1000 هجری قمری برابر با 19 اکتبر 1591 میلادی ) بوده اند . بعد از او پسرش " احمد " حاکم عجلون و کرک و شوبک و بعد از او نیز پسرش ( پسر احمد ) حمیدان گردیدند . ولی شهرت این دو نفر به اندازه شهرت " قانصوه " نبوده است . زیرا در زمان آنها فخرالدین بن قرقماز طغیان می نماید و شهرت و آوازه آن بر تمامی أمرای محلی در فلسطین در طول نیمه اول قرن هفدهم میلادی پراکنده می شود .
از دیگر خانواده های غزاوی که در طول دو قرن هفدهم و هیجدهم میلادی مشهور گردیده عبارت است از خانواده مصطفی پاشا ابوشاهین . همچنین فرزندانش رضوان و بهرام که به شهرت رسیدند . در ممالیک بهرام فروخ بن عبدالله شرکی و از بچه های رضوان أمیر احمد که حاکم غزه بعد از پدرش بود ، به شهرت رسیدند و تمام مسئولیتهای آن را تا حدود 30 سال ( بین 979 تا 1009 ه ) ، به عهده داشتند .
جانشین احمد ، پسرش حسن بود که به عنوان حاکم غزه انتخاب شد و به سبب وفات وی در 1054 ه پسر او به نام حسین همراه پسرش حاکمیت غزه و بیت المقدس و نابلس در دهه های پنجاه و شصت قرن هفدهم میلادی را از آن خود کردند . هنگامی که حسین الدوله در سال 1073 ه به قتل رسید ، این خانواده اعتبار خود را از دست داد و رو به پستی گذاشت و بعد از آن دیگر هیچ کس از فرزندان این خاندان به منصب حاکمیت نرسید .
از خانواده غزاوی که در قرن 18 میلادی به شهرت رسیدند عبارت است از حسین پاشا بن مکی که مورخ دمشقی معاصر " میخائیل بریک " نویسنده تاریخ شام بین 1720 م و 1982 م . وی از طبقه دوم فرزندان عرب ، بعد از " آل العظم " بود که ولایت بر شام را داشتند و حسین پاشا از حکومت غزه به حکم ولایت شام به دنبال عزل اسعد پاشا العظم از این مقام در سال 1757 میلادی برکنار گردید .
به دنبال آن أسعد پاشا به راهزنی افتاد و حتی به یک
قافله حج که سرپرستی آن با حسین پاشابن مکی والی دمشق بود ، حمله برده و تمام اموال آن قافله را غارت کردند . در واقع همین حادثه باعث عزل حسین پاشا از منصب ولایت شام شد .
سپس در سال 1762 به عنوان والی مرعش تعیین گردید و هنگامی که در سال دوم از این منصب عزل گردید ، به غزه برگشت و سپس در جنگی که بین " بدوی " از بنی صخر و " وحیدات " در سال 1783 اتفاق افتاد ، کشته شد .
شهرت و آوازه این خانواده به دلایل زیادی برمی گردد از جمله اینکه منطقه و محلی که این خانواده بر آن سیطره پیدا کرده بودند ، یعنی بین غزه و عجلون و نابلس و بیت المقدس یک مرکز مهم استراتژیک و اقتصادی بوده است . همچنین از ابتدای وجود " بدوی " در این منطقه به اهمیت آن اعتراف می کردند .
خانواده " بدوی " در فلسطین در کنار دو خانواده مصطفی ابوشاهین و ناصرالدین محمدبن ساعد ، آل طربای و آل فروخ و آل فریخ به شهرت رسیده است . حتی ممالیک و پادشاهان عثمانی به وجود این خانواده ها در مناطق تحت حکومت آنها در فلسطین اعتراف کردند که سعی داشتند آنها را تحت سلطه و سیطره خود قرار داده و آنها را به خدمت خود بگیرند تا از شر آنها در امان باشند . لذا برای دستیابی به چنین اهدافی بزرگان و رهبران آنها را به عنوان حاکم در شهرستانهای مختلف تعیین و منصوب می کردند و آنها را در واقع مسئول جمع آوری مالیاتهای حکومتی می کردند .
همچنین به عنوان امیر و سرپرست حج شاهی برای تأمین سلامت حجاج و انتقال آنها تعیین می شدند . هنگامی که امیر فخرالدین معنی دوم ( ت 1635 م ) سلطه خود را بر مناطق فلسطین گسترش داد و بر بیشتر این خانواده های محلی غلبه یافت دولت مجبور شد که کارگزار عثمانی را امرای حج قرار دهد . به طوری که این امر باعث بروز تیرگی در روابطشان با قبایل بدوی شد که منجر به تکرار تجاوزات بر کاروانها گردید .
هنگامی که دولت بر فخرالدین پیروز شد ، وقتی که امرای محلی ضعیف شده بودند ، خلاء سیاسی در فلسطین ایجاد شد و تا قیام ظاهرالعمر الزیدانی در منطقه صفد - - طبریه در قرن هجدهم میلادی پر نشد . ظاهر بر علیه خانواده های محلی که دارای اصول صحرانشین مشهور آن
زمان بودند طغیان کرد مانند خانواده جوار و خاندان طوقان در نابلس و همچنین قبایل بدوی ( صحرانشین ) مانند سردیه و بنی صخر و بنی صقر .
فعالیتهای سیاسی در زمان ظاهر در فلسطین از غزه و نابلس به صفد و طبریه منتقل شد ، به طوری که وی در آن حکومت می کرد و سپس به عکا منتقل شد که وی در نیمه دوم قرن هجدهم آن را مستحکم ساخت .
مآخذ :
- غزاوی ، نجم الدین : الکواکب السائرة بأعیان المئة العاشرة ، بیروت 19445 - 1959 .
- محبی ، محمدامین : خلاصة الاثرفی أعیان القرن الحادی عشر ، بیروت 1966 .
- بورینی ، حسن بن محمد : تراجم الأعیان من أبناء الزمان ، دمشق 1969 - 1959 .
- بریک ، میخائیل : تاریخ الشام ( 1782 - 1720 ) ، حریصا ، لبنان 1930 .
- رافق ، عبدالکریم : بلاد شام و مصر ، دمشق 1968 .