اموی ( فلسطین در دوره - )

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۱ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سرزمین شام ، و از جمله فلسطین ، طی دوره ی اموی به امتیازات فراوانی دست یافت . علت آن شاید به ارتباط سرزمین شام با امویان ، قبل و بعد از اسلام ، بستگی دارد . قبل از اسلام بنی امیه ، روابط تجاری و ارتباطات استواری ، با شام داشت . ولی پس از اسلام ، در پی جنگها و فتوحات اسلامی در سرزمین شام که تعدادی از شخصیتهای اموی در آن شرکت داشتند و اندکی پس از آزادی شام از زیر سلطه ی رومیها ، معاویة بن ابی سفیان ، حاکم شام گردید . سپس در سال 41ھ/661 م در دمشق خود را خلیقه ی مسلمین سوریه خواند . قبایل عربی سرزمین شام طی دوره ی اموی ، از امتیازات سیاسی و اقتصادی برخوردار شدند . زمانی که خلفای اموی ، برحسب اقتضای حکومت خود ، منافع اهالی شام را بر سایرین ترجیح می دادند ، این قبایل مقام و منزلت والایی نزد این خلفا کسب کردند . بی تردید قبایل عربی سرزمین شام نیز مسند خلافت اموی و بازوی قدرتمند آن به شمار می رفتند .

آغاز دوره ی اموی شاهد استقرار توزیع قبیله ای در بلاد شام ، به ویژه در فلسطین بود . زیرا اغلب قبایلی که قبل از اسلام در سرزمین شام سکونت داشتند ، یمنی بودند ( نک : عرب قبل از اسلام در فلسطین ) ورود قبایل عربی ، پس از فتوحات اسلام نیز ادامه داشت . اغلب این قبایل یمنی و عمدتاً از [نواحی] حمیر ، مذحج ، همدان ، طیی و أزد آمده بودند ، پس از آنها قبایل قیسی آمدند . اولین مرکز تجمع جنگ اعراب در جابیه حوران واقع در جنوب دمشق و کنار بادیه ، بود .

ولی تحولات اداری و ضرورتهای نظامی سبب انتشار قبایل و تنظیم اسکان آنها گردید و به دنبال آن ، نواحی تشکیل گردید . بلاذری می گوید : اولین منطقه ای که به نواحی تقسیم شد شام بود که به چهار ناحیه تقسیم گردید . این نواحی ، عبارت از اماکن اداری و نظامی و مالی بود که جنگجویان ساکن هر منطقه را در بر داشت ، و خراج سرزمین ، جیره ی سپاهیانش را تأمین می کرد . این چهار ناحیه یا پایگاه عبارت بودند از : ناحیه ی دمشق ، ناحیه ی حمص ، ناحیه ی اردن و ناحیه ی فلسطین ، که سپس ناحیه ی قنسرین از پایگاه حمص جدا گردید ( نک : تقسیمات کشوری ) . نقشه ی توزیع قبیلیه ای این نواحی مشخص گردید ، تنوخ و تغلب و کلاب ، و نیز تعدادی از افراد قبیله ی طیی و سلیح در قنسرین بودند . حمص ، مرکز یمنیها شد که قضاعة و کندة و طیی و تنوخ و حمیر و کلب ، و اقلیتی از قیس در آنجا بودند . در دمشق ، عشان ، قبیله ی اصلی بود و قضاعه و کنده و قیس نیز در آنجا بودند .

ولی در ناحیه ی فلسطین ، قبایل لخم ، جذام ، کنانه ، قیس ، عاملة ، بلقین ، کنده و گروهی از کلب مستقر شدند . در بیت جبرین و رفح ، به جذام و لخم اشاره می شود .

ملاحظه می گردد که با ظهور اسلام نقشه ی توزیع قبابل در سرزمین شام تفاوت و تغییر زیادی نیافت . یمانیه ، نژاد غالب در این سرزمین بود و اغلب قیسیها در جزیزه ی فراتیه و شمال شرقی سرزمین شام اقامت گزیدند .

مهاجرت قبایل عربی ، به دلایل سیاسی و توجهات اقتصادی ، مهاجرت اقامت و اسکان بود ، یعنی اینکه هم به قبایل تازه مهاجرت کرده و هم به قبایل قدیمی هر دو زمینهای زراعی و چراگاه دادند . معاویة بن ابی سفیان ، به هنگام حکمرانی سرزمین شام ، اعراب را به مناطق نزدیک شهرها و روستاها آورد و به آنها اجازه ی کار در زمینهایی را داد که هیچ کس دیگر حق آن را نداشت . وی همین سیاست را در سواحل سوریه نیز دنبال کرد . او سواحل را مستحکم کرد ، برای آن دژ و قلعه ساخت و کسانی را که در این منطقه سکونت داشتند ، زمیندار و مالک زمینهای بسیاری کرد . خلفای بنی امیه این سیاست را در پیش گرفتند و اعراب را به پرورش دام توصیه می کردند چرا که کشاورزی در این دوره توسط کشاورزان روستایی انجام می شد .

بدین ترتیب در دوره ی اموی در سرزمین شام ، نظام اقطاع داری و تیول تشکیل شد . مثلاً معاویة بن ابی سفیان ، مالک بطنان در ناحیه ی عسقلان ، گردید . سعید به خالد به عمر ، مالک و فئودال روستای فدین در حوران گشت ، و ریسون واقع در اردون ، در مالکیت محمد بن مروان قرار داشت . این امرا و اربابان ، روستاهای خود را توسط مباشران و افرادی که بر کشاورزی نظارت داشتند ، اداره می‌کردند .

قبایل عربی در این سرزمین مستقر شدند و اعراب در اواخر دوره ی اموی شروع به کشاورزی کردند . قیام " مبرقع شیبانی یمانی " که در دوره ی عباسی در فلسطین رخ داد حاکی از آن است که زمین در روستاهای فلسطین به صورت مشاع بوده به ویژه در جاهایی که آب فراوان وجود داشت . مبرقع از قبیله ی لخم بود . او با قیامش ادعا کرد که همان قحطانی منتظر است و قدرت سلطه را به یمانیه باز خواهد گرداند . بیشتر پیروانش از روستاییان و کشاورزان بودند . علاوه بر لخم ، قبایل جذام و عاملة و بلقین ( نک : لخمی ، تمیم ) به جنبش وی پیوستند . لازم به ذکر است که قصرهای صحرایی امویان ، آنچنان که بعضی از مورخان عقیده دارند ، صرفنظر از اینکه خانه های خوشگذرانی و تفریح بوده لکن از زمینها به عنوان مراکز بهره برداری کشاورزی استفاده می شده و طرحهای آبیاری مانند کانالها و آبگیرها و رودخانه ها برای آبیاری مزارع و طرحهای کشاورزی منطقه در اطراف آن قرار داشته و این نشان می دهد که امویان برای زمین و احیای زمینهای دست نخورده اهمیت ویژه ای قائل بودند . این سرزمینها اغلب در دره در کنار طبریه و در حوران و بلقاء و تدمر قرار داشت ، همچنین مراکز صحرایی دیگر در شمال شرقی ، مانند دابق و خناصرة و بالس و رصافه . مشهور است که معاویه و پسرش یزید اقامت در نزدیکی دریاچه ی طبریه را دوست داشتند . و بنای قصر قشلاق در نزدیکی بحرالمیت به ولید بن عبدالملک شهر رملة فلسطین را در سال 98 ھ ساخت و به هنگام حکمرانی فلسطین آنجا را آباد کرد .

معاویة بن ابی سفیان قدس را به خاطر اهمیت دینی و تاریخی اش ، به عنوان مکان اعلام خلافتش بر مسلمین برگزید . معاویه شخصاً قلعه و باروهای آن را ترمیم کرد و به بوستانها و جنگلها توجه ویژه ای داشت . به طور کلی درختان آنجا به قدری زیاد شد که ساکنان آن منطقه از آنها در ساختمان سازی و تهیه ی سوخت استفاده می کردند . معاویه به ناوگان ( اسکاتران ) اهمیت می داد و یک کارخانه ی صنعتی در عکا تأسیس کرد ( نک : معاویه ، ناوگان )

پس از اینکه معاویة بن ابی سفیان به عنوان حاکم و خلیقه با سیاستی که در پیش گرفت توانست در میان قبایل مساوات برقرار کند ، انقلاب قبایل قیتسی در زمان معاویۀ دوم ( 46ھ/683م ) آغاز شد و در شمال سوریه و جزیره ی فراتیه متمرگز گردید . این انقلاب از فلسطین سفیافی پشتیبانی کرد و حسان بن مالک بن مجدل امیر فلسطین از آنجا راهی اردن شد تا به دمشق نزدیکتر شده و مراقب ضحاک بن قیس فهری امیر دمشق باشد .

پس از مرگ معاویه ی دوم ، جنگ شروع شد و مروان بن حکم به همراه قبایل یمانیه از کلب و غسان و سکاسک و سکون به سال 65ھ/684م خروج کرده و در مربع راهط فرود آمدند . ضحاک فهری جهت مقابله با آنها گروه زیادی از قیسیان را گردهم آورد و در جنگی که منجر به پیروزی قیسیان شد ، شرکت داد . فلسطین خواهان و طرفدار مروان بین حکم نبود ، لذا او مجبور شد پسرش عبدالملک را حاکم آنجا قرار دهد . وی نیز با قیام قبیله ای مواجه شد و توانست بر آن غلبه کند . در زمان عبدالملک فتنه و آشوب افزایش یافت ( 25 - 86ھ/646 - 705م ) حجاز به رهبری عبدالله بن زبیر شورید و سرزمینهای دیگر ، آن را تأیید کردند و در عراق ، مختار ثقفی قیام کرد . در شمال نیز رومیان دست به قیام زدند .

فلسطین ، به عبدالله به زبیر تمایل داشت . ناتل بن قیس جذامی به سال 64ھ/684م بر فلسطین چیره گشت و به نفع ابن زبیر دعوت نمود . عبدالملک ابتدا به فلسطین توجه و اهمیت داد ، به سوی آن حرکت کرد و در دو ناحیه با ناتل جذامی درگیر شد ، بر او غلبه یافت و وی را به قتل رساند . مصعب بن زبیر ، هنگامی که به کمک ناتل جذامی شتافت خبر پیروزی عبدالملک را شنید و به سوی شهر بازگشت . رومیان از این مشکلات داخلی سوءاستفاده کرده و جراجمه را در لبنان و فلسطین شوراندند و از طریق دریا به سواحل شام حمله کردند . یک روایت تاریخی حاکمی از این است که روم شهر عسقلان را تخریب کرد و اهالی آنجا را بیرون راند .

شاید مهم ترین حادثه ی زمان عبدالملک بن مروان در فلسطین ، ساختن گنبد الصخرة و مسجدالاقصی باشد که از بزرگترین آثار امویان در فلسطین به شمار می روند . گنبد صخره ی قدس اولین مسجدی است که در سرزمین شام بنا شد ، و قبل از آن مسلمانان در مساجد ساده و معمولی نماز می گذاردند . مسجد گنبد صخرة به سال 72ھ/691 م بنا گردید . البته روایات نقل شده حاکی است که عبدالملک به منظور جلوگیری از تأثیر پذیری مسلمانان نسبت به تبلیغات ابن زبیر در مکه خواستار انصرف مردم از نمازگزاردن به سوی کعبه بود . برخی نیز صحت این مسأله را مورد شک و تردید قرار داده اند .

مسجد الاقصی در نزدیکی مسجد گنبد الصخره قرار دارد و خیلی وسیعتر از آن می باشد . عبدالملک بن مروان به ساختن این دو مسجد همت گمارد و اموال زیادی جهت تزیین آنها صرف کرد و از نواحی مختلف مهندسان و معماران را جهت استفاده از مهارت و تخصص آنها دعوت کرد . خلفای دیگر بنی امیه نیز از حیث مرمت و تجدید و تزیین این اماکن توجه داشتند .

عبدالملک بن مروان راههای اصلی بین شام و قدس را جهت سهولت زیارت این دو مسجد ، هموار ساخت .

وقتی که ولید بن عبدالملک به خلافت رسید ، به قدس اهمیت داد و در مسجد گنبد صخرة از مردم بیعت گرفت . در روایتی از ابن ابی علیه آمده است که خلیفه ولید ، تکه های فیروزه و نقره به او می داده تا بین فقرای بیت المقدس تقسیم کند .

دوران خلافت ولید ، دوران امنیت و استقرار بود ، وی توانست به آشوب جراجمه در لبنان و شمال فلسطین خاتمه دهد و قبایل عربی را به فتوحات مشغول کند .

سلیمان به عبدالملک نیز به فلسطین اهمیت می داد . او پس از اینکه در سال 96ھ/714 م در نواحی بلقاء از مردم بیعت گرفت به بیت المقدس آمد . در آنجا هیأتها و گروههای مختلف برای بیعت نزد او می آمدند .

هیچ احترام و بیعتی همانند بیعت و احترام او نبود... او گنبدی در صحن مسجد بیت المقدس که بعد از صخره قرار داشت می نشست ، فرشها می گسترانید ، و تختها و مخده ها در آنجا می گذاشت و در کنارش اموال و کاتبان دیوانها بودند . وی در بیت المقدس اقامت گزید ، خانه ی خود را در آنجا قرار داد و به جمع آوری خدم و حشم مشغول گشت : با وجود اینکه سلیمان بن عبدالملک با کمک قیسیان ، گروه حجاح بن یوسف ثقفی را سرکوب ساخت ولی سیاتش در سرزمین شام ، غیر از آن بود . او در برابر قبایل شام ، نسبت به یمانیه گرایشی علنی بروز نداد و علیه قیس ، جانب یمن را نگرفت ، بلکه می گویند او از جریحه دار شدن احساسات قیس شام براثر کشته شدن " قتیبة بن مسلم باهلی " بسیار متأسف شد . این بیانگر این مطلب است که خلفای بنی امیه با قبایل شام ، چه قیسی و چه یمانی ، رفتار و معاشرت خاصی در پیش می گرفتند .

از پایان دوره ی عمر بن عبدالعزیز ( 99 - 101ھ/717 - 719م ) تا پایان حکومت اموی ، این خلافت به حل اختلافات آشوبهای داخل پرداخت . حکومت شام ، صنعت کشتی سازی را از عکا به صور منتقل کرد . با توجه به اینکه خلافت اموی توانست بر جنبش " یزد بن مهلب " و پس از آن بر یمانیه غلبه کند ، ولی یزد بن عبدالملک از قیس علیه قضاعه حمایت نکرد ، چرا که قضاعه هسته ی ارتش اموی بود که بر مهلبیها پیروز گردید . به همین دلیلی یمانیها ، علی رغم سرکوب و کشتار آنها در دیگر سرزمینهای کشور ، در سرزمین شام متمایز و برجسته بودند .

زمانی که ولید بن یزد به خلافت رسید ( 88 - 126ھ/707 - 744م ) قبیله ی قیسیها را به خود نزدیک نمود و آنها را علیه قبایل یمن تحریک کرد . در زمان ولید درگیری و اختلاف گسترده ای در شام و عراق روی داد . این درگیری باعث پیوند و اتحاد قبایل یمن در سرزمینهای مختلف گردید . این مسأله در یمن و شام ، مخصوصاً بر قبیله ی کلب ، تأثیر زیادی گذاشت و موجب شد تا آنها بر خلیفه ولید بن یزد قیام کنند . امرای امویان و اشراف کلب در دمشق مانند منصور بن جمهور به این انقلاب و قیام پیوستند که به قتل ولید به یزد در عمان ( امان ) منجر شد . بدین ترتیب رشته ی بنی مروان از هم گسست و آشوب و فتنه در میان آنها شعله ور گردید . پس از قتل ولید ، فلسطینیها بر حاکم آن شوریدند که یزید بن ولید قیامشان را سرکوب کرد و ضبعان بن روح را والی آنجا قرار داد .

طی این دشواریها ، مروان بن محمد ( 76 - 132ھ/695 - 750م ) که از سال 115ھ حاکم و فرماندار ارمنستان و آذربایجان بود ، ظهور کرد و وارد جنگ با متمردین ( سرکشان ) شد . قتل ولید بن یزید با اهداف سیاسی و بلند پروازی شخصی اش متناسب بود لذا مروان انتقام گیری از قاتلان ولید را آغاز کرد . در جزیره ی فراتیه ، قبیله ی قیس به او پیوست و برای خونخواهی ولید روانه ی شام ( دمشق ) شد . ولی اهالی یمانیه ی فلسطین به رهبری " ثابت بن نعیم جذامی " بر مروان که در حل قضیه ی تمرد ، قدرت و ثبات قدم نشان می داد ، شوریدند . مروان توانست " ثابت جذامی " و پسرانش را دستگیر کند که بدین وسیله آشوب به طور موقت فرو نشست .

آن گاه زمینه برای دستیابی مروان به خلافت که هدف اصلی وی بود هموار و فراهم گردید . او دمشق را اشغال کرد ، و خلیفه ابراهیم بن ولید از آنجا نیز گریخت . مروان پس از تسلط بر شام تصمیم گرفت مقر حکومتش را به حران منتقل سازد . اهالی شام احساس کردند که سیادت ( سلطه و قدرت ) از آنها رخت بربسته ، و به جزیره ی فراتیه منتقل شده است . قبایل شام ، این موضوع و از جمله پیروزیهای مروان را خدمت به قیسیان جزیره به شمار آوردند به همین دلیل علیه او شوریدند . و فلسطین ، انقلاب و قیام را به رهبری " ثابت بن نعیم جذامی یمانی " شروع کرد سپس قیام به حمص و تدمر نیز کشیده شد . ولی مردان بر قیام حمص پیروز شد و سپاه خود را روانه ی دمشق کرد و آنها نیز انقلابیون ( شورشگران ) را شکست دادند . وی همچنین بر رییس قیام فلسطین " ثابت جذامی " غلبه کرد و بدین ترتیب شام تحت سلطه ی مروان در آمد .

ولی یمانیها تسلیم نشدند ، به همین جهت مروان همچنان مشغول خاموش کردن شعله ی آشوبهای داخلی بود به طوری که هنوز قیامی سرکوب نشده ، دیگری شعله ور می‌شد . او قلعه های حمص و بعلبک و دمشق و بیت المقدس را ویران کرد و بالاخره توانست در سال 128ھ/746 م سرزمین شام را مطیع خود سازد .

اولین دعوت عباسی در روستای حمیمه واقع در سرزمین " شرارة " از توابع لقاء آغاز گردید ، به طوری که محمد بن علی بن عبدالله بن عباس ، مبلغان خود را به عراق و خراسان فرستاد تا نظر قبایل عربی آنجا را جلب کرده و آنها را به شورش برخلافت اموی راضی و قانع سازد . پس از اینکه مبلغان عباسی بر خراسان چیره گشتند به رهبری " قحطبة بن شبیب طائی " راهی عراق شدند ، سپس ابوالعباس عبدالله در سال 133ھ/794م در کوفه به خلافت رسید ، و بدین ترتیب ، دوره ی جدیدی در دولت اسلامی آغاز گردید . ولی مروان همچنان در منطقه ی جزیزه ی فراتیه مقاومت می کرد . خلیفه ی عباسی ، عمویش عبدالله بن علی بن عبدالله عباس را به جنگ مروان بن محمد فرستاد و او را در نبرد " زاب بزرگ " در نزدیکی موصل شکست داد ، آن گاه مروان به سمت حران و سپس قنسرین ، و دمشق و فلسطین عقب نشینی کرد .

عبدالله بن علی ، برادرش صالح به علی را به دنبال مروان بن محمد که از فلسطین به طرف مصر در حال فرار بود ، فرستاد . وی مروان را در روستای " بوصیر " در نزدیکی قاهره ، دستگیر کرد و به سال 132ھ او را قتل رساند . عبدالله بن علی بیش از هفتاد نفر از افراد مروان و امرای بنی امیه را پس از اینکه در کنار رود ابی فطرس ( العوجا ) در فلسطین به آنها امان داد ، به قتل رسانید . ( نک : ابوفطرس ، کشتار ) ، بدین ترتیب ، خلاف امویان پایان یافت . اطلاعات کافی درباره ی اداره ی فلسطین در دوره ی اموی در دست نسیت و برخی اطلاعات ، گاهی ناقص و گاهی متناقض می باشند . درباره ی حکمرانان فلسطین در دوره ی اموی ، و کارکنان اداری که از سوی خلیفه در شهرها و نواحی مختلف فلسطین مشغول بودند ، فهرست کاملی در دسترس نیست تا محققان بتوانند بررسی روشنی از اصل رابطه ی بین پایتخت و فلسطین به دست آوردند .

شکی نیست که شرایط و حوادث فلسطین ، و نیز اوضاع و شرایط خود بنی امیه ، تا حدود زیادی به ترسیم سیاست دمشق و برابر ارتش فلسطین نقش داشت و به نظر می رسد که فلسطین ، به دلیل اهمیت دینی و تاریخی و به خاطر سکنی دادن به قبایل یمانی که گروه ارتش اموی را تشکیل می دادند ، مورد توجه فراوان ( حتی بیش از دیگر نواحی شام ) قرار گرفت . گرایش رایج و شایع ، توجه به تعمیر شهرهای فلسطین و مساجد آن بود . چنان که خلیفه اغلب دوست داشت برای حکمرانی فلسطین ، افراد خانواده یا نزدیکانش یا یکی از رهبران نیرومند قبایل و یا قریشیان را تعیین نماید ، لذا عبدالملک بن مروان ، برادرش ابان ، سپس پسرش سلیمان را برای حکمرانی فلسطین انتخاب کرد .

شاید از مظاهر بارز سیاست امویان در بلاد شام به ویژه فلسطین ، سیاست لغو امتیاز بین قیس و یمن در سرزمین شام و تأکید بر اصطلاح اهل شام بود که این در تعبیر ، وحدت سیاسی در قانون و رهبری مورد نظر بود و معاویة بن ابی سفیان در حفظ این توازن و برابر موفق شد . این سیاست محتاطانه و ایجاد توازن ، در کاهش شدت تعصبات و قوم گرایی قبیله ای در بعضی از دوره های اموی مانند دوره ی عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک ، از دیده پنهان گردید ، و خلفای اخیر در این مورد در کمتر احتیاط نمودند ، به طوری که بین اهالی شام از قیس و یمن تفرقه و جدایی انداختند و این جنگ بار دیگر رخ نمود و با سقوط دولت اموی به پایان رسید .

منابع موجود ، میزان و مقدار کلی مجموع واردات سرزمین شام را حیث مالیات در طول دروه ی اموی مشخص نمی کند . در روایتی از بلاذری در مورد خراجهای سرزمینهای شام در دوره ی عبدالملک بن مروان آمده است :

  1. اردن : 180000 دینار
  2. فلسطین : 350000 دینار .
  3. دمشق : 400000 دینار .
  4. حمص و قنسرین و مراکز : 800000 دینار .

بی شک این مقادیر بعدها یعنی زمانی که اعراب در اواخر دوره ی اموی به کشاورزی مشغول شدند افزایش یافت . لازم به ذکر است که معاویة بن ابی سفیان اصلاحاتی در مالیات سرزمین شام انجام داد و عبدالملک نیز به تبعیت از او اصلاحات کامل و گسترده ای صورت داد ولی هشام بن عبدالملک تغییراتی ایجاد کرد .

مآخذ :

  1. طبری : تاریخ الامم و الملوک ، لیدن 1881 - 1883 .
  2. ابن عساکر : تاریخ دمشق ، 1333ھ .
  3. بلاذری : فتوح البلدان ، قاهره 1959 .
  4. حنبلی ، مجیرالدین : الانس الجیلی بتاریخ القدس و الخلیل ، قاهره 1968 .
  5. اصفهانی ، عماد : الفتح القیسی من الفتح القدسی ، قاهره .
  6. دکسن ، عبدالامیر : الخلافة الامویة ، دمشق 1925 - 1926 .
  7. کردعلی ، محمد : خطط الشام ، دمشق 1925 - 1926 .
  8. اعظمی ، عواد مجید : معالم التراث العربی و اسلامی ، بغداد 1975 .