حقوق ثابت ملت فلسطین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه فلسطین
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۵


ملت فلسطین از چهارهزار سال پیش از نظر مردم - زمین فرهنگ - تمدن - آرزوها - مصلحتها - و سرنوشت عربی بوده است هر چند که در طول تاریخ گروهها و کشورهای غیرعربی به آن تعرض داشته اند .

البته احتیاجی به سخن گفتن درباره حقوق مردم عرب فلسطین نیست ولی در میان این وقایع تاریخی و این تعرضات صهیونیستها آن چنان به این ملت حمله کردند که در تاریخ 15/5/1948 به دنبال این حملات که منجر به تشکیل دولت اسرائیل گردید فلسطین را به دو قسمت مردم تحت سیطره اشغالگران و مردم آواره پناهنده تقسیم و حقوق ملی آنها را نابود کرد و آنها برای احقاق حق خود قیام نمودند و سازمان ملل متحد در مورد مسأله فلسطینی تحقیقاتی انجام داد و قطعنامه هائی صادر کرد و صفت " ثابت " برای حقوق گرفته شده از کلمه انگلیسی و فرانسوی Inalienableمی باشد که به معنی غیرقابل تغییر می باشد و نمی توان از آن چشم پوشیده و حقوق دائمی برای مردم به وسیله حکومتهای مستقل تحقق می یابد و هرگاه به وجود مردمی اعتراف شود در نتیجه برای آن مردم حقوق ثابتی نیز وجود دارد و حقوق ثابت مردم فلسطین بشرح زیر می باشد :

الف - ملت عرب فلسطینی و حقوق آنها :

کشور این مردم فلسطین است و قضیه نمایندگی که به موجب ماده 22 سازمان ملل متحد تصویب شد به هدف استقلال دادن به این ملت بود و این مسأله در واقع اعتراف به حقانیت این ملت و حقوق و هویت ملی آنان بود نه آنچه که بعدا اجرا شد . و سازمان ملل متحد از هنگام صدور قطعنامه تقسیم فلسطین 181 ( د - 2 ) در تاریخ 29/11/1947 تا سال 1969 پیوستهتحت تاثیر نیروهای امپریالیستی و استعماری بوده و فلسطینیان را به عنوان گروهی پناهنده که دارای کشور خاصی نمی باشند مطرح کرده است . اقداماتی که در این مورد صورت گرفته است از اعلام حق بازگشت و تأمین مالی آنها همه در قالب و تحت عنوان مشکل پناهندگان آنها بوده است .

مجمع عمومی در سال 1969 نظر خود را در مورد مشکل پناهندگان ضمن اعتراف به حقوق ثابت مردم فلسطین تغییر داد و این دگرگونی تا سال 1974 یعنی بعد از 1973 ادامه داشت تا اینکه پس از جنگ 1973 با صدور قطعنامه 3226 ( د - 29 ) در تاریخ 22/11/1974 حقوق ثابت فلسطین را همراه با اصول و جزئیات آن به شکل زیر مطرح نمود :

  1. مجمع عمومی بر حقوق ثابت ملت فلسطین در رابطه با مسائل زیر تأکید می نماید :
  2. حق تعیین سرنوشت بدون دخالت خارجی
  3. حق استقلال و تصمیم گیری برای وطن
  4. تأکید مجدد بر درباره بازگشت به کشورشان و دارائیهایی که از آنها غصب شده و درخواست باز گرداندن این اموال به آنان
  5. تأکید بر افزایش احترام به کلیه حقوق ثابت مردم فلسطین و دادن این حقوق به آنان در غیر این صورت مسأله فلسطین حل نخواهد شد .
  6. اعتراف به اینکه مردم فلسطین طرف اصلی در ایجاد صلح عادلانه و دائمی در خاورمیانه هستند
  7. اعتراف به اینکه ملت فلسطین براساس مفاد قطعنامه ها و اصول عمومی سازمان ملل متحد حق بازگشت کلیه حقوق از دست رفته شان را دارند

ب - حق تعیین سرنوشت :

حق تعیین سرنوشت به کلیه ملتهایی که دارای حکومت هستند و می توانند سرنوشت خود را آزادانه تعیین نمایند و این امکان پذیر نیست جز اینکه آن ملت در سرزمین خود زندگی کنند . و ملت فلسطین نیز همانند دیگر کشورها می باشند ولی سرزمین آنها را اشغال کرده اند که احقاق این حق وجود دولت صهیونیستی را نقض می کند . و حق تعیین سرنوشت پایه استقلال و سیادت ملی می باشد و دیگر حقوق از آن منشعب می گردد و رعایت مساوات در بین مردم را می طلبد و در منشور سازمان ملل متحد به رسیدن به این حق ، تأکید شده است و در ماده اول آمده است : " ایجاد روابط بین دو کشور بایستی براساس احترام به حقوق مساوی آن دو ملت و به اینکه هر کدام حق تعیین سرنوشت خود را دارند ، می باشد " و در بندهای دیگر نیز نشبیه به این مطلب تکرار شده و چندین قطعنامه پیرامون آن صادر گردیده است که مهمترین آنها قطعنامه شماره 1514 در تاریخ 14/12/1960 می باشد که مضمون آن چنین است " اعلاماجازه استقلال برای کشورها و ملتهای تحت استعمار " و مجمع عمومی چندین مرتبه آن را تفسیر کرده است و بعضی از آگاهان عمل به آن را جدی و ضروری تلقی کرده اند

مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1947 در یک دوره استثنائی پیرامون مسأله فلسطین تجدیدنظر کرد و کمیته ای به همین منظور تشکیل داد که آن کمیته مطالب زیر را ارائه نمود ، حق تعیین سرنوشت که پس از جنگ جهانی اول مطرح شد و در همه کشورهای عربی نیز اجرا گردید ، در زمان قیمومیت فلسطین اجرا نشد و این نشان دهنده تصمیم ایجاد وطن قومی یهود در آنجا بود و می توان گفت که رژیم اسرائیل و مسأله قیمومیت از نوعی که در فلسطین اجرا شد از همان ابتدا با مسأله تعیین سرنوشت تعارض داشته و با وجود این رأی ، کمیته هیچ جلسه ای برای تطبیق این حق با ملت فلسطین تشکیل نداد و به دو گروه اکثریت و اقلیت تقسم شد . گروهی معتقد به تقسیم فلسطین و گروه دیگر معتقد به تشکیل فلسطین همراه تضمین های بین المللی برای اقلیتهای ساکن این دولت بودند ولی مجمع عمومی تحت فشار آمریکا و انگلیس در دوره دوم خود طی قطعنامه 181 در تاریخ 29/11/1947 به تقسیم فلسطین رأی داد که اولین نتیجه آن ، غصب حقوق و اشغال بخشی از کشور فلسطین بود و مشکل پناهندگان را مجمع عمومی در دوره سوم یعنی در سال بعد با صدور قطعنامه 194 در تاریخ 11/12/1948 مورد توجه قرار داد که براساس آن به آنها اجازه می داد به کشور خود برگردند و اراضی و دارائیهای خود را تصاحب نمایند و کسانی که مایل به برگشت نبودند به آنها خسارت پرداخت گردد . بدین ترتیب مسأله فلسطین و حقوق آن به مشکل پناهندگان تبدیل شد و سازمان ملل طی 20 سال که این مسأله را مطرح می کرد به حق تعیین سرنوشت اشاره ای نکرد و فقط در قطعنامه 242 در تاریخ 22/11/1967 به مسأله " حل عادلانه مشکل پناهندگان " اشاره کرد

و مسأله " حقوق ثابت ملت فلسطین " برای اولین مرتبه در قطعنامه 2535 ( د - 24 ) در تاریخ 10/12/1969 مطرح شد و در آن ذکر گردید که " مجمع عمومی به حقوق ثابت ملت فلسطین تأکید می نماید "

مجمع عمومی در سال 1970 گامهای دیگری برداشت به گونه ای که در قطعنامه 2672 ( د - 25 ) در تاریخ 8/12/1970 آورده است :

  1. مجمع عمومی به مساوات در حقوق و حق تعیین سرنوشت براساس بیانیه منشور سازمان ملل متحد برای جلب فلسطین اعتراف می نماید .
  2. به حقوق ثابت مردم فلسطین به عنوان مسأله ای که بدون آن صلح و عدالت دائمی در خاورمیانه برقرار نمی شود احترام می گذارد .

همچنین این مطالب را در بیانیه هائی که طی سالهای 71 - 72 - 1973 انتشار نمود تکرار و بر آن تأکید بیشتری کرد .

و در بیانیه 2787 تاریخ 6/12/1971 ( د - 26 ) مجمع عمومی دفاع از ملت فلسطین مانند دیگر کشورهای متجاوز تحت سلطه استعمار دانست و در بند اول آن آمده است : مجمع عمومی بر مبارزه قانونی ملتها به منظور حق تعیین سرنوشت و آزادی از سلطه اجانب و استعمارگران خصوصا در آفریقای جنوبی و ملتهای زیمبابوه ، نامیبیا ، آنگولا ، موزامبیک - گینه بیسائو و ملت فلسطین آن هم با کلیه شرایطی که هماهنگ با منشور ملل متحد باشد تأکید می نماید . و در بیانه 3070 ( د - 28 ) در تاریخ 30/11/1973 کلیه کشورهائی که این ملتهای مظلوم و تحت ستم را به رسمیت نشناخته اند را محکوم نمود و طی بیانیه 32/14 در تاریخ 7/11/1977 به دادن استقلال به این کشورها تأکید کرد و بیان داشت : " مجمع عمومی بر حقوق ثابت برای تعیین سرنوشت و استقلال ملی و سلامت کشور و حدت ملی و سیادت ملتهای نامیبیا و زیمباوه و ملت فلسطین و دیگر کشورهای تحت سلطه استعمار بدون دخالت خارجی تأکید می نماید "

مجمع عمومی در بیانیه 2792 ( د - 26 ) تاریخ 6/12/1971 - نگرانی بزرگ خود را از عدم رسیدن ملت فلسطین به حقوق ثابتشان و همچنین حق تعیین سرنوشتشان اعلام کرد .

و همچنین در بیانه 3089 ( د - 28 ) در تاریخ 7/12/1973 تکرار نمود که ملت فلسطین همچون دیگر ملتها از حق تعیین سرنوشت براساس منشور سازمان ملل برخوردار می باشد و نگرانی خود را از ممانعت اسرائیل از تحقق این مسأله ابراز نمود .

در دوره 29 مجمع عمومی که در سال 1974 برگزار شد مسأله تعیین سرنوشت ملت فلسطین به خاطر شرایط و عواملی که بعد از جنگ 1973 به وجود آمد پیشرفت سریعی داشت و مجمع عمومی " مسأله فلسطین " را در نامه کارهایش قرار داد . و بیانیه 3236 را در تاریخ 22/11/1974 همان طور که قبلاً به آن اشاره شد صادر کرد و این بیانیه به عنوان یک سند تاریخی - قانونی و سیاسی مطرح شد و محور سیاسی و قانونی برای دفاع از مبارزات ملت فلسطن در محافل و سازمانهای بین المللی گردید . و پس از آن نیز به عنوان مرجعی در بیانیه های مختلف که از طرف مجمع عمومی منتشر می گردید مورد استفاده قرار گرفت و کنفرانس جنبش عدم تعهد - سازمان کنفرانس اسلامی ، سازمان وحدت آفریقا و... به آن استناد می کردند .

ج - حق بازگشت :

هدف اصلی جنبش صهیونیسم از اشغال فلسطین اخراج فلسطینیان از کشورشان بود و استقرار رژیم اسرائیل بدونخروج آنها از کشورشان امکان پذیر نبود . و نه تنها پایمال نمودن حقوق ملت فلسطین بلکه تصفیه آنها از طریق تبعید عده ای و تسلیم عده باقیمانده در برابر استعمار بعنوان پیش شرط تشکیل دولت اسرائیل می باشد .

هنگامی که در سال 1948 در فلسطین برای اسرائیل شریط مساعد فراهم شد آنها برای رسیدن به این هدف با حداکثر شقاوت و بی رحمی حمله نمودند به گونه ای که تاریخ در گذشته و حال مشابه آن را به خود ندیده است و با این حمله توانست بخشی از ملت فلسطین را از کشورشان اخراج نماید . و بقیه را با شیوه های مختلف تبعید و تصفیه کند و مجمع عمومی سازمان ملل در دوره دوم در بیانیه 181 مربوط به تقسیم فلسطین به حق بازگشت آنها اشاره ای ننمود .

براساس طرح تقسیم ، انتظار می رفت که به کشورهای عربی ده هزار یهودی اضافه شود گرچه در دولت اسرائیل 498 هزار یهودی و 497 هزار عرب ساکن بودند و تعداد زیادی از این عربها از کشورشان رانده شدند و این مسأله به اسرائیل فرصت داد تا طرحهای استعماری خود را اجرا نماید و این قانون برای کلیه کشورها به عنوان " قوانین اصولی " مطرح شد و هیچ سیستم و قانونی با آن تعارض نداشته و تداخل ننمود .

قطعنامه برنادوت که به فلسطینیان اجازه بازگشت به کشورشان را می داد توسط اسرائیل زیر پا گذاشته شد و اسرائیل بیانیه 16/9/1948 مجمع عمومی که در آن آمده بود : پناهندگان عرب حق بازگشت به سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل را دارند را رد کرد .

مجمع عمومی در دوره سوم خود براساس بیانیه برنادوت ، بیانیه شماره 194 را در تاریخ 11/12/1948 صادر نمود که بند یازدهم آن عبارت است از :

مجمع عمومی لازم می داند که به پناهندگان که مایل به بازگشت به کشورشان هستند تا در جوار همسایگان زندگی صلح آمیزی داشته باشند اجازه داده شود تا در این فرصت ممکن اقدام نمایند و همچنین لازم است به کسانی که مایل به بازگشت نمی باشند غرامت پرداخت گردد . و بر همه ملتها و قدرتهای مسئول تکلیف کرد تا به این اصول بین المللی احترام بگذارند . مجمع عمومی در رابطه با کمیته اعلام کرد که : این کمیته به منظور تسهیل بازگشت پناهندگان و اسکان آنها و بازگشت به وضع اقتصادی و اجتماعی و پرداخت غرامت به آنها فعالیت می نماید .

دربند 11 از بیانیه 194 بر حق بازگشت تأکید نشده و هیچ اختلافی را در آن جایز نمی داند . و بهترین کار انجام عملی بازگشت آنها به وطنشان می باشد و کمیته توفیق در رابطه با هماهنگی با دولت اسرائیل در همین رابطه تشکیل گردید که بنابر آن دولت اسرائیل باید با این کمیته همکاری نماید وتدابیر لازم را در اجرای این قطعنامه انجام دهد و بعدا مشخص شد که تلاشهای کمیته توفیق همانند تلاشهای برنادوت بسیار ضعیف و ناموفق بوده و اسرائیل خواستار اجرای طرحهای استعماری خود شده است .

مجمع عمومی در آن زمان که اسرائیل خواستار عضویت در سازمان ملل متحد گردید وقبول دو قطعنامه 181 ( در رابطه با تقسیم ) و قطعنامه 194 ( در رابطه با حق برگشت ) را به عنوان شرط اول قبول عضویت اسرائیل مطرح کرد . همچنین هنگامی که در برابر سرپیچی اسرائیل از قبول بازگشت پناهندگان به کشورشان قرار گرفت در تاریخ 26/8/1952 اقدام به صدور قطعنامه 513 ( د - 6 ) نمود به طوری که محتوای آن خالی از مواد قطعنامه های گذشته در رابطه با " حق بازگشت " نبود و مسأله امدادرسانی به آورارگان نیز در آن مطرح شده بود به این هدف که در بازگشت زندگی معمولی اقتصادی پناهندگان در منطقه سرعت بیشتری داده شود . در این قطعنامه آمده است که تحقق این مسأله بدون بازگشت به کشورشان عملی نخواهد شد و یا اینکه در محل دیگری ساکن گردند و فلسطینیان با بند دوم این قطعنامه مخالفت کردند . ولی هرگز عمل نشد و در سالهای بعد ، مجمع حق بازگشت را یادآوری نمود و هنگامی که اسرائیل در سال 1967 حملات جدید را شروع کرد موج دیگری از پناهندگان آغاز شد و مجمع به منظور مقابله با آنها در رابطه با اخراج فلسطینیان در هر دو مرحله یعنی سالهای 1947 - 1948 و همچنین سال 1967 که گروه زیادی از وطنشان رانده شدند اقدام به صدور قطعنامه 2452 در مورد پناهندگان گروه اول نموده و در آن آورد : متاسفانه ملاحظه می شود که به عملیات بازگشت پناهندگان به کشورشان و یا پرداخت غرامت به آنها براساس بند 11 قطعنامه 194 ( د - 3 ) عمل نشده است و هیچ پیشرفت محسوسی در برنامه بازگشت پناهندگان به چشم نمی خورد و همچنین بند 2 قطعنامه 513 در رابطه با بازگشت پناهندگان اجرا نشده است و روزبه روز نگرانی آنها زیادتر می شود .

ملاحظه می گردد که کمیته توفیق مجمع عمومی ملل متحد هیچ گونه وسیله و امکاناتی را برای پیشرفت و اجرای بند قطعنامه 194 به وجود نیاورده است و از این کمیته درخواست می شود که برای انجام آن تلاش کند .

اما در مورد پناهندگان سال 1967 ، قطعنامه 237 در تاریخ 14/6/1967 صادر گردید و در آن از اسرائیل خواسته شد تا مقدمات بازگشت پناهندگانی را که در زمان جنگ آواره شده اند فراهم نماید . در مقدمه قطعنامه 2452 درخواست نموده است که : پناهندگان به سرعت به دیار خود و اردوگاههایی که قبلاً در آنجا مستقر بودند مراجعت کنند و یادآوری کرده است که بعضی از پناهندگان سالهای 1947 - 1948 دوباره در سال 1967 پناهنده شده اند .

مجمع عمومی در قطعنامه 2452 ، کمیته توفیق را مقصر دانست و به طور مستقیم اسرائیل را در رابطه با پناهندگان سال 1967 مورد خطاب قرار داد و از دبیر کل سازمان ملل درخواست نمود تا اجرای جدی این قطعنامه را پیگیری نماید و برخلاف قطعنامه 194 در قطعنامه 2452 هیچ گونه مطلب و شرطی را درباره بازگشت این پناهندگان مطرح نکرده است بلکه از اسرائیل درخواست نمود که تدابیر فعال و فوری را برای تحقق بازگشت پناهندگان اتخاذ کند همچنین خواستار عملی شدن بازگشت پناهندگان شده است .

مجمع عمومی قطعنامه 2535 را در تاریخ 10/2/1969 صادر نموده و مطالب گذشته را تکرار کرد و فقط مشکل پناهندگان 1967 را به آن اضافه نمود و در مقدمه آن آورد .

" مجمع عمومی می داند که مشکل پناهندگان عرب فلسطینی ناشی از انکار حقوق ثابتی که برای آنها در منشور ملل متحد که در بیانیه جهانی حقوق بشر مطرح شده است ، می باشد " . در همین زمان مجمع عمومی برای اولین بار به 11 حقوق ثابت ملت فلسطین البته بدون هیچ مرزبندی مشخصی " اشاره نمود و مسأله پناهندگان 1947 - 1967 " را در سالهای 71 - 72 - 1973 پیگیری کرد و در سال 1973 قطعنامه 3089 ( د - 28 ) را در تاریخ 7/12/1973 به نام " حق ثابت در بازگشت " صادر نمود و در آن آورد " اعراب فلسطینی از حق بازگشت به کشورشان وتملک دارائیهایشان بهره مند می باشند و بدون تحقق آن ، مسأله پناهندگان حل نخواهد شد و رسیدن به حق تعیین سرنوشت ممکن نخواهد بود " . در اینجا لازم است که به سه نکته اشاره شود .

  1. قطعنامه 232 مجمع عمومی سازمان ملل - که بزرگترین نشست بین المللی رسمی بود - به حق بازگشت پناهندگان به وطن خود فلسطین که البته شامل آنچه به قبل از سال 1967 و بعد از آنان اشغال شده نیز می شود اشاره دارد . البته بدون اینکه هیچ حد و مرز مشخص اشاره کند .
  2. و دوم به حق بازگشت همه پناهندگان فلسطینی بدون استثنا به وطنشان به طور کامل اشاره دارد .
  3. سوم مسأله بازگشت را به عنوان پیش شرط ، تحقق حق تعیین سرنوشت پنداشت تا ملت فلسطین این حق خود را کسب کند .

مجمع عمومی در سال 1974 گامهای دیگری در جهت اثبات حق بازگشت ، برداشت و قطعنامه 3236 را در تاریخ 22/11/1974 صادر نمود و در آن دقت و توضیحات بیشتری داد و درآن بین پناهندگان مختلف تفاوتی قائل نشده و پس از آنکه حقوق ثابت ملت فلسطین در بند اول اشاره کرد ، در بند دوم تصریح نمود که مجمع عمومی :

مجددابرحق بازگشت ملت فلسطین به کشورشان و تصرف دارائیهایشان و احقاق حقوق از دست رفته آنها تأکید کرد . اهمیت این مطلب در اشاره کردن به این که این حقوق ثابت است می باشد و نیز در این مطلب ، مواد شرمانه قبلی با وضوح بیشتری بیان شد .

قطعنامه هایی که بعد از سال 1974 صادر نموده بیشتر تأکید و توضیح مطالب قطعنامه 3236 در رابطه با حق بازگشت می باشد و همچنین در قطعنامه 23/28 در تاریخ 7/12/1978 اضافه نموده است که برقراری صلح عادلانه و دایم در خاورمیانه بدون رسیدن ملت فلسطین به حقوق ثابتشان که یکی از آنها حق بازگشت می باشد ، امکان پذیر نیست . در اینجا برای اولین بار به عنوان " حق ملت فلسطین " عنوان شد .

مجمع عمومی در سالهای 1949 تا 1981 در بیانیه های خود مسأله بازگشت را تکرار کرده یعنی طی 35 سال ، 32 بار به این مطلب اشاره کرد و آخرین قطعنامه در سی وششمین جلسه شماره 36/146 در تاریخ 16/2/1981 صادر شد .

د - حقوق ثابت دیگر :

در کنار حق بازگشت و تعیین سرنوشت و استقلال و سیادت فلسطینیان در قطعنامه 3236 به عنوان حقوق ثابت ملت فلسطینی ، حقوق دیگری نیز مطرح نموده است که عبارتند از :

  1. حق ملت فلسطین در فلسطین : به اعتبار آنکه این اقلیم سرزمین آنها و وطن آنها می باشد . و ملک و محل سیادت آنها است و این همان چیزی است که در قطعنامه 3236 تحت عنوان " حقوق ثابت برای ملت فلسطین در فلسطین " مطرح شد .
  2. حق تساوی حقوق : این حق به ماده اول از منشور ملل متحد برمی گردد که عبارت است از :

" احترام به حقوق ملتها به طور مساوی برای اینکه هر کدام از آنها حق تعیین سرنوشت خود را دارند "

  1. حق ملت فلسطین در باز پس گیری حقوقش با کمک کلیه وسایل و مطابق با اهداف منشور ملل متحد . در تعدادی از قطعنامه ها همانند قطعنامه 3246 در تاریخ 29/11/1974 به این موضوع اشاره شده است که تأکیدی بر حق ملتها در تعیین سرنوشت و سرعت بخشیدن در استقلال کشورهایی که تحت سیطره استعمار می باشند می کند و در بند هفتم آن از ملتهای آفریقا و ملت فلسطین نام برده است و از کلیه کشورها و نمایندگان سازمان ملل متحد و سازمانها دولتی و بین الملل و غیردولتی درخواست شده که کمکهای مادی و معنوی... . را به این ملتها در راه مبارزه برای گرفتن حقوق ثابت خود در زمینه سرنوشت و استقلال دریغ نورزند . مجمع عمومی قانونی بودن مبارزه ملتها را در راه آزادی از سلطه استعمار مقابله با اجانب با کلیه وسائل مجاز ، و همچنین مبارزه مسلحانه اشاره کرده است . از این حقوق می توان نتیجه گرفت .
  2. حق ملت فلسطین در به کارگیری قوه و مبارزه مسلحانه
  3. حق آنها در دفاع قانونی از خود
  4. حق درخواست و دریافت کمکهای معنوی و مادی از دولتها و سازمانها و مؤسسات دولتی
  5. حق ملت فلسطین در مشارکت در فعالیتهای سازمانها و کنفرانسهای بین الملل . مجمع عمومی ، سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین مطرح نموده ( قطعنامه 3237 در دوره 28 در تاریخ 22/11/1974 ) و از آن به عنوان ناظر در مذاکرات و جلسات مربوط به فلسطین دعوت کرد . ( قطعنامه 3210 در دوره 29 تاریخ 14/10/1974 )
  6. حق ملت فلسطین جهت شرکت در تلاشها و کنفرانسهای خاورمیانه ای مجمع عمومی که براساس بیانیه 34/56 در تاریخ 29/11/1979 از سازمان آزادی بخش فلسطین درخواست نمود که سازمان به عنوان نماینده ملت فلسطین جهت مذاکره با طرفهای دیگر شرکت نماید . و بر اساس قطعنامه 2232 ( د - 29 ) مجمع عمومی ، خواست تمام تلاشها و اجرای برنامه ها در مورد خاورمیانه زیر نظر سازمان ملل انجام گیرد .
  7. حق ملت فلسطین در ایجاد روابط رسمی با اشخاص سیاسی مختلف براساس قانون بین المللی بر همین اساس بسیاری از کشورها ، سازمان را به رسمیت شناختند و اجازه دادند که سازمان آزادی بخش در آن کشورها دفاتری افتتاح کند و نیز به افراد آن دفاتر عنوان دیپلمات سیاسی دادند . که این ، در حد خود یک پیشرفت به حساب می آمد .

شایان ذکر است است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سی وششمین دوره خود ، قطعنامه های گوناگونی درباره مسأله فلسطین صادر نموده است که تنها موضوعات زیر مطرح شده است :

  1. در مورد مسأله فلسطین :
  2. مجمع عمومی نگرانی خود را از عدم حل عادلانه مسأله فلسطین اعلام می دارد . این مسأله موجب مشکلات موجود در خاورمیانه می باشد که صلح بین المللی را تهدید می کند .
  3. در قطعنامه 242 شورای امنیت آمده است که حل عادلانه مسأله فلسطین بدون امنیت آینده ملت فلسطین و حقوق ثابت آن امکان پذیر نیست .
  4. مجمع عمومی مجددا تأکید می کند که ایجاد صلح عادلانه در خاورمیانه بدون حل مسأله فلسطین و احقاق حقوق ثابتشان - که از جمله آنها حق بازگشت و استقلال ملی و سیادت ملی در فلسطین براساس منشور سازمان ملل متحد و اصول آن است - امکان پذیر نمی باشد .
  5. مذاکره پیرامون آینده ملت فلسطین بدون حضور نماینده قانونی آنها یعنی سازمان آزادی بخش فلسطینامکان پذیر نیست .
  6. مجمع عمومی برنامه هایی که کمیته برای بررسی حقوق ملت فلسطین مشخص کرده تأیید می کند و از شورای امنیت درخواست اقدام فوری جهت اجرای آنها می نماید .
  7. مجمع بر حق ثابت فلسطینیان در بازگشت به کشورشان و استفاده از دارائیهایشان تأکید می نماید .
  8. مجمع بر حقوق ثابت ملت فلسطین که حق تعیین سرنوشت بدون دخالت خارجیها و همچنین بر استقلال ملی و سیادت ملی و ایجاد دولت مستقل تأکید می نماید .
  9. مجمع مخالف خود را با طرحها و سیاستهایی که در رابطه با اسکان فلسطینیان در خارج کشورشان مطرح می شود اعلام می دارد .
  10. در مورد قدس :
  11. مجمع عمومی ، اسرائیل را به خاطر وضع قانون اساسی برای قدس مورد سرزنش قرار داد . و آن را اهانت به قانون بین الملل دانسته است .
  12. مجمع کلیه تدابیر و اقدامات قانونی و اداری که اسرائیل انجام داده از جمله تغییر وضعیت شهر بیت المقدس و مرکز آن و نیز تغییر قانون اساسی بیت المقدس و قرار دادن آن به عنوان پایتخت اسرائیل را باطل دانسته و خواستار لغو آن شده است .
  13. مجمع تأکید می نماید که این اقدامات عواقب ناگواری در راه رسیدن به صلح همه جانبه و عادلانه و دائمی در خاورمیانه به وجود می آورد .
  14. مجمع ، قانون اساسی اسرائیل بیت المقدس را برای به رسمیت نمی شناسد و از کلیه دولتها و دیگر سازمانهای بین المللی می خواهد که با آن مخالفت نماید . ( قطعنامه 36/120 - هاء 10/12/1981 )
  15. در مورد سرزمینهای اشغالی :
  16. مجمع عمومی بر عقب نشینی فوری و کامل و بدون قید و شرط اسرائیل از سرزمینهای اشغالی تأکید می کند و اعلام می دارد که حل عادلانه و دائمی بدون عقب نشینی کامل ممکن نمی باشد ( قطعنامه 36/226 - الف - 17/12/1981 )
  17. مجمع عمومی اعلام می دارد که تحمیل قوانین و حکومت و اداره اسرائیل بر منطقه اشغالی جولان سوریه لغو می باشد و باطل بوده و هیچ گونه اثر قانونی ندارد .

مآخذ :

  1. مجله مرکز الدراسات الفلسطینیة : شماره 33 - آوریل - ژوئن 1979 ، بغداد .
  2. مجله قضایا عربیة : شماره 7 - نوامبر 1979 - بیروت
  3. مجله شؤون فلسطینیة : شماره 38 اکتبر 1974 - و شماره های 41 - 42 ژانویه 1975 ، بیروت .
  4. اسناد و گزارشات و قطعنامه های شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال 1947 تا سال 1981 .