جنگ جهانی اول و مسألهی فلسطین: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۳
در اواخر تابستان سال 1914 همهی نشانهها حاکی بود که دولت عثمانی قصد دارد به نفع آلمان وارد جنگ شود . این امر انگلستان را بر آن داشت تا با شریف حسین ، امیر مکه تماس بگیرد و با دلجویی از او ، اعراب را به ایستادن در کنار خود برانگیزد . به همین دلیلی انگلستان به شریف حسین اظهار داشت که میل دارد از ارجاع خلافت جهان اسلام به عربی از سلاسهی نبوی ( مقصود شریف حسین ) حمایت کند و در صورت قیام اعراب علیه ترکان ، حاضر است آنان را در رسیدن به استقلال یاری دهد .
هدف انگلستان از تشویق اعراب به قیام علیه ترکان عثمانی هم این بود که با تضعیف نظامی ترکها در منطقه ، از فشار بر آبراه سوئز بکاهد و منابع نفتی عراق را از خطر حفظ کند . افزون بر آن قصد داشت از اتحاد مسلمانان جلوگیری کند و فتوای جهاد سلطان عثمانی را بی اثر سازد . علتش این بود که اگر که همهی مسلمانان به فتوای جهاد سلطان عثمانی پاسخ مثبت میدادند ، انگلستان و فرانسه در مستعمراتشان در هند ، مناطق عربی شمال آفریقا ( مغرب عربی ) و مناطق دیگر با مشکلات سختی روبه رو میشدند . افزون بر آن ارتش امپراتوری که بیشتر بر مردم مستعمرات تکیه داشت ، در خطر نابودی قرار میگرفت .
واقعیت این بودکه انگلستان با گسترش نفوذ آلمان در استانبول پایتخت عثمانی و همچنین در منطقه که از طریق خط آهن بغداد برلین تأمین میشد ، بسیار نگران بود زیرا این امر منافعش را در منطقه و نیز در خلیج فارس و هند مورد تهدید قرار میداد بدین لحاظ انگلستان بر آن شد تا از جنبش ملی عربی که برای کسب استقلال و رهایی از سلطهی ترکها مبارزه میکرد به نفع خود استفاده کند و ضمن اتحاد با آن ، سدی در برابر اتحاد عثمانی و آلمان در منطقه به وجود آورد .
بنابراین انگلستان در آستانهی شروع جنگ جهانی اول در پی برقراری رابطه با شریف حسین برآمد . کاملاً معلوم بود که ورود امپراطوری عثمانی به عنوان یکی از طرفهای درگیر در
جنگ وسیعی مانند این جنگ راه را برای استقلال اعراب و توزیع ماترک مرد بیمار اروپا بر کشورهای پیروز هموار خواهد کرد .
واکنش شریف حسین در برابر اقدام انگلستان با حزم و احتیاط توأم بود ، زیرا مسألهی مورد بحث ، بسیار مهم بود و فیصل و عبدا... پسران شریف حسین در مورد آن با یکدیگر اختلاف نظر داشتند فیصل با پیوستن به متفقین مخالف بود زیرا از تماسهای خود با رهبر ملی سوریه فهمیده بود که فرانسه و سایرکشورهای اروپایی منافعی در شرق عربی دارند و نیز میترسید که شاید اعراب برای پیوستن به دشمنان دولت عثمانی آمادگی نداشته باشند . ولی طرز فکر عبدا... پسر دیگر شریف حسین کاملاً برعکس بود . او نیز به تماسهای خود با جمعیتهای مخفی عرب استناد میکرد ولی میگفت که رهبران عرب در دمشق و بغداد آماده اند تا به محض اعلام انقلاب علیه ترکان به پشتیبانی آن برخیزند .
در نوامبر 1914 و در پی ورود دولت عثمانی به جنگ انگلیسها بار دیگر با شریف حسین تماس گرفتند و به او وعده دادند که اگر علیه ترکها قیام کند ، از او حمایت کنند همچنین او را تشویق کنند که خود را خلیفهی مسلمین اعلام کند . سخنان آنان درمورد ایالتهای عربی زیر فرمان دولت عثمانی نیز کلی و شامل یک میهن عربی و استقلال اعراب بود . همهی اینها نشان میداد که انگلیسها میل دارند اعراب را به انقلاب بزرگی علیه ترکها سوق دهند .
نتیجه این شد که شریف حسین از دادن پاسخ مثبت به ترکها دایر بر جهاد با کفار امتناع ورزید و بهانه آورد که اگر یکی از طرفهای درگیر در جنگ با انگلیسها باشد ، نیروی دریایی عثمانی نخواهد توانست از بنادر جزیرة العرب در برابر ناوگان انگلیس دفاع کند .
در آغاز سال 1910 رهبران جمعیت ( العربیة الفتاة ) ( عربهای جوان ) با شریف حسین ( پادشاه مکه ) تماس گرفتند به او اطلاع دادندکه رهبران جنبش ملی عرب در سوریه و عراق و همین طور افسران عرب در ارتش عثمانی قصد دارند علیه ترکها شورش کنند و سرزمینهای عرب را از سلطهی آنان نجات دهند . و به او پیشنهاد کردند که رهبری انقلاب مورد بحث را به عهده بگیرد . نتیجهی این گفت و گوها این شد که شریف حسین فرزند خود فیصل را ظاهرا برای شکایت نزد والی ترک و در باطن برای رفتن به دمشق و تماس با رهبران ملی عرب به استانبول فرستاد و فیصل با دیدار از دمشق و گفت و گو با سران جنبش ملی عرب پی برد که اعضای جمعیت الفتاة نیز مانند او از سوداهای دول اروپا ، یعنی فرانسه ، انگلیس ، ایتالیا ، و روسیه در منطقه واهمه دارند و به همین جهت به اعضای جمعیت الفتاة پیوست . او همچین پی برد که اعضای جمعیت " العهد " که قدرت تشکیلاتی و نظامی آن فیصل را به تحسین واداشته بود نیز همین احساس را دارند .
در مدت اقامت فیصل در استانبول رهبران جمعیت الفتاة " جوانان " العهد از نحوهی همکاری اعراب و انگلستان علیه عثمانی طرحی ریختند و در هنگام عبور فیصل از دمشق به قصد مکه به وی دادند تا آن را به پدرش برساند و پدرش نیز آن را به عنوان اساسی برای همکاری فیمابین به انگلستان ارائه دهد و بر الغای امتیازات خارجی و انعقاد یک پیمان دفاعی میان انگلستان و دولت عرب مورد بحث تأکید داشت . این مرزها عبارت بود از : در شمال خط مرسیس - املنه - اورفه - ماردین - جزیرهی ابن عمر - و مرزهای ایران ، در شرق مرزهای ایران تا خلیج فارس ، در جنوب اقیانوس هند ، و در غرب دریای سرخ - مدیترانه تا موسین . چنان که پیداست " کشور مستقل " مذکور ، فلسطین را در بر میگرفت . شریف حسین پروتکل دمشق را پذیرفت و استقلال سیاسی ایالتهای عربی را طبق مرزهای پروتکل درخواست کرد و به همین دلیل نامهی اولش به سر هنری مکماهون ، اساس اتحاد انگستان و اعراب در برابر ترکها را همراه داشت . در این نامه او به طور ضمنی از انگستان درخواست میکرد که هنگام معرفی کردن خود به عنوان خلیفهی مسلمین ، خلافت او را به رسمیت بشناسد . ( نک - : حسین - مکماهون ( نامههای متبادله - ) .
نامههای حسین - مکماهون نشان میدهد که مرزهای دولت مستقل عرب که شریف تقاضای تأسیس آن را داشت ، در واقع مرزهای خود پروتکل دمشق است ، که انگلیسیها تعهد کرده بودند آنها را به رسمیت بشناسند . آنها فقط در مورد مناطق غرب دمشق ، حمص ، حلب ، و حماة حساسیت نشان داده بودند ، و سبب آن هم آزادی فرانسه در لبنان بود . به همین دلیل بود که شریف حسین در نامهی خود وقتی به این مناطق میرسد از وحدت حال مسلمانان و مسیحی و تبار واحد آنها سخن میگوید . و اینها مناطقی بودند که در هر حال شامل فلسطین نمیشدند . بسیاری از اسناد محرمانه و رسمی انگلستان نشان میدهند که فلسطین در آن کشور مستقلی جای داشته که مکماهون وعدهی به رسمیت شناختن آن را به اعراب داده بود . یادداشتی که بخش اطلاعات سیاسی وزارت خارجهی انگلستان در تاریخ اول نوامبر 1918 به عنوان " تعهدات انگلستان " به ملک حسین تسلیم کرده بود ، این مسأله را به وضوع ثابت میکند . به ویژه که این یادداشت نقشهای در برداشت ( تا به حال هیچ مورخی بدین نقشه اشاره نکرده است ) که در آن انگلستان آخرین حرف خود را دربارهی این مسأله زده بود . همچنین وزیر خارجهی انگلستان در تاریخ 27 نوامبر 1918 در جلسهی هیأت دولت صریحاً گفته بود که علاوه بر دلایل دیگر ، این یادداشت قاطعانه نشان میدهد که " فلسطین در همان منطقهای جا دارد که انگلستان وعدهی به رسمیت شناختن عربیت و استقلال آتی آن را
به اعراب داده است . "
نامههای حسین - مکماهون سبب شد میان اعراب و انگلستان توافقی به وجود آید که به موجب آن اعراب میبایست علیه ترکیهی عثمانی ، که در زمرهی دشمنان اسلام شمرده میشد ، قیام کنند و انگلستان نیز در هنگام اعلام خلافت توسط شریف حسین ؛ را به عنوان خلیفهی مسلمین و " کشور مستقل عرب " را در چارچوب مرزهای مورد قبول طرفین ، به رسمیت بشناسد .
پیش از اینکه مرکب نامههای حسین ، مکماهون خشک شود ، وزارت خارجهی انگلستان برای تعیین مناطق نفوذ خود در استانهای عربی تابع دولت عثمانی ، با دولت فرانسه وارد مذاکره شد و با این کار ، همهی وعدههای خود را در مورد به رسمیت شناختن استقلال آن مناطق یکسره زیرپا نهاد .
مذاکرات انگلستان و فرانسه ، پیمان معروف سایکس - پیکو ( نک - : سایکس - پیکو ، پیمان ) را به دنبال آورد . به موجب این پیمان ، فرانسه بر مناطق وسیعی از سوریه ، جنوب آناطول و منطقهی موصل در عراق دست یافت . این مناطق در نقشهی متفقین به رنگ آبی در آمد . از جنوب سوریه تا عراق ، شامل بغداد و بصره و مناطق میان خلیج فارس و منطقه ، تحت نفوذ فرانسه ، و دو بندر عکا و حیفا نیز سهم انگستان شد که به رنگ سرخ رنگ آمیزی شد . برای فلسطین نیز رنگ قهوهای انتخاب شد ، و معنی اش این بودکه فلسطین تحت حاکمیت بینالمللی درآمده است . ملاحظه میشود که تقسیمات پیمان سایکس - پیکو با وجود منافع تجاری و اقتصادی دول استعماری در منطقه ، و اندکی کمتر ، با خطوط راه آهن کشورهای اروپایی ذی نفع در مسأله بسیار هماهنگ است .
پیمان سایکس - پیکو ، تجسم زندهی فریب و نیرنگ در سیاست دول استعماری است . علتش هم این است که این پیمان محرمانهی ضد عربی زمانی بسته شد که اعراب ، متحد انگلستان بودند . افزون بر آن ، با تعهدات انگستان در قبال اعراب و با مفاد نامههای حسین - مکماهون یکسره تناقض دارد . در این پیمان ، استعمار اروپایی توطئهی خود را علیه تأسیس یک دولت متحد و مقتدر عربی تابع دولت عثمانی را از صورت یکپارچه خود خارج ساخت و میان دو کشور استعماری انگلستان و فرانسه تقسیم کرد تا بر مقدراتشان حکومت کنند و منافع و ثروت هایشان را به یغما ببرند .
مآخذ :
- کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ فلسطین الحدیث ، مؤسسهی العربیة للدراسات و النشر ، بیروت 1981 .
- الوثائق الرئیسیه لقضیة فلسطین ، الامانة العامة لجامعة الدول العربیة ، قاهره 1957 .