صلح فراگیر و پایدار

از دانشنامه فلسطین


" صلح فراگیر و پایدار " (Comperehensive Permanent Peace) نقطه مقابل " صلح جزیی " است که می توان آن را صلح ناپایدار و مبتنی بر ستم توصیف کرد که نمی کوشد تا از راه بازسازی ساختار روابط ، عدالت را برقرار سازد بلکه صرفا بازتاب موازنه قوا در عرصه نبرد است و لذا ( به گفته استاد هیکل ) یکی از دو طرف به ناچار ، نه از روی میل باطنی آن را می پذیرد و در عین حال ، در انتظار فرصتی است تا موازنه قوا را تغییر دهد .

چنین وضعیتی پس از جنگ جهانی اول و معاهده ورسای ، در آلمان پیش آمد . صلح جزیی ، مبتنی بر جنگ است ؛ لذا در واقع ، حالتی از نه جنگ و نه صلح است که با " آتش بس " فرق می کند ؛ معمولاً آتش بس ، مستند به یک توافق موقت است که به طرف های درگیر امکان می دهد تا اجساد [کشته های جنگ] را جمع آوری کنند و [مثلاً] امور انسانی را مانند برگزاری مراسم عید به انجام برسانند یا تجهیزات پزشکی را آماده سازند و کودکان را انتقال دهند .

آتش بس با " ترک مخاصمه " تفاوت چندانی ندارد ؛ ترک مخاصمه مبتنی بر یک توافق است که به حد صلح نمی رسد ، اما گاه هر دو طرف ( یا یکی از آن دو ) آن را فرصتی می دانند تا در حالت جنگی باقی بمانند تا فرصتی برای پیروزی نظامی فراهم شود .

اما صلح فراگیر و پایدار ، یک صلح دائمی و همه جانبه است که همه قضایا را در نظر می گیرد و هدفش این است که در ساختار روابط میان دو طرف ، تغییری واقعی به وجود آورد تا عوامل تنش میان آن دو از بین برود و عدالت برقرار شود و دو طرف ، مصلحت خود را در آنبدانند .

صلح فراگیر و پایدار در خاورمیانه نیز باید چنین ویژگی هایی داشته باشد . بنابراین باید هم مسأله اسرائیل و هم مسأله فلسطین را مدنظر قرار دهد و برای این دو مسأله راه حلی بیابد .

به اعتقاد ما ، چنین راه حل هایی در چارچوب صهیونیسم اسکانی ( مهاجرتی ) اشغالگرانه امکانپذیر نیست و این چارچوب ، ماهیتا نزاع ایجاد می کند ؛ زیرا از یک سو ، حقوق فلسطینیان را که از کشور خود رانده شده اند انکار می کند و از سوی دیگر ، بر حق " یهودیان جهان " در سرزمین فلسطین تأکید می کند .

بنابراین ، تنها راه حل ممکن ، در خارج از این چارچوب و زمانی امکانپذیر است که اعضای تجمع اسکانی ( مهاجرتی ) صهیونیستی ، ویژگی صهیونیستی مهاجرتی ( اسکانی ) اشغالگرانه را از کشور صهیونیستی بزدایند .

حل مسأله اسرائیل ، ممکن است دو شکل متناقض پیدا کند . شکل اول به صورت نظامی میل از بین بردن دولتهای فرنگی در فلسطین و پیرامون آن در زمان صلیبی ها که پس از گذشت دو قرن صلیبی ها به کشورهای خود بازگشتند ؛ شکل دوم به صورت مسالمت آمیز مثل الجزایر که پس از انقلاب استقلال و یک میلیون شهید ، دولت ملی الجزایر تشکیل شد و به مهاجران فرانسوی حق ماندگاری و شهروندی و شرکت در سرنوشت وطن جدید ، داده شد ؛ اگرچه فرانسویان بعد از استقلال الجزایر به کشور خود بازگشتند .

به علاوه ، راه حل دیگری مثل آفریقای جنوبی نیز وجود دارد . در این کشور ، گروه اسکانی ( مهاجر ) نژادپرست از بین رفت بدون آنکه عناصر سفیدپوست غربی تبار - - که بر نظام قدیم سلطه داشتند و از ساختار استثمار نژادی ، حفاظت و از آن بهره برداری می کردند - - از بین بروند . سپس به اعضای این توده انسانی سفیدپوست پیشنهاد شد که در این نظام عادلانه جدید که بر برابری نژادها استوار است ادغام شوند و با آن همکاری کنند تابشود از آنها و از قابلیت هایشان بهره برداری کرد .

در نتیجه ، بیشتر آنها این ادغام را پذیرفتند . مانعی وجود ندارد که نمونه آفریقای جنوبی - مبنی بر انتقال مسالمت آمیز از حالت جنگ و ظلم به حال صلح و عدالت - در فلسطین اشغالی نیز پیاده شود . این راه حل ، هیچ کس را کنار نمی گذارد و حق همه را محترم می شمارد .

قطعنامه های مختلف سازمان ملل متحد ( درباره حق بازگشت فلسطینیان به میهن خود و مخالفت با الحاق زمینها با توسل به زور ) به عنوان یک چارچوب بین المللی قانونی و اخلاقی برای حل مشکل ، مناسب است ؛ زیرا جامعه جهانی و معیارهای اخلاقی و انسانی این چارچوب را می پذیرد .

مأخذ :

  1. المسیری ، عبدالوهاب : دایره المعارف یهود ، یهودیت و صهیونیسم ، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه ، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین ، جلد هفتم ، چاپ اول ، 1383 .