شاس ( حزب - )

از دانشنامه فلسطین


حزب مذهبی شاس قبل از انتخابات سال 1984 میلادی ، توسط یهودیان شرقی تبار ( سفاردی ) حزب آگودات اسرائیل و با تشویق حاخام " الیعزر شاخ " رهبر معنوی شاخه لیتوانیه و حاخام عوفادیا یوسف در مخالفت با سلطه یهودیان غربی تبار ( اشکنازی ها ) بر حزب آگودات اسرائیل تأسیس شد .

رسالت اصلی حزب شاس تجمع مطالبات یهودیان سفاردی تبار اسرائیل و دفاع از حقوق ایشان در برابر یهودیان اشکناز بود . یهودیان سفاردی به دلیل پایگاههای فکری ، اجتماعی و اقتصادی شان که عمدتا متأثر از توسعه نیافتگی کشورهای پیش از مهاجرت ایشان بود ، هم سنخی چندانی با مهاجران اروپایی و آمریکایی تبار ( اشکناز ) نداشتند .

عدم هم سنخی مذکور منجربه تشدید فواصل اجتماعی و اقتصادی موجود در میان یهودیان سفاردی و اشکناز گردید و به تبع آن عرصه مشارکت در قدرت سیاسی را به دلیل ناتوانی در حوزه های اقتصادی و سازماندهی اجتماعی به روی ایشان تنگ تر می ساخت . حزب شاس در چنین فضایی تأسیس گردید تا در وهله اول مانع از تشدید شکاف طبقاتی قومیت تحت تصدی خویش با طبقات بالای اسناز گردیده و در مرحله دوم شرایط را برای توزیع مناسب تر فرصتهای سیاسی و مشارکت یهودیان سفاردی در قدرت فراهم گرداند .

از سوی دیگر یهودیان سفاردی به دلیل فرهنگ تبعی و خنثایی که میراث جوامع پیش از مهاجرتشان بود ، تمایل چندانی برای مشارکت فعال در نظام سیاسی نشان نمی دادند . اگرچه ضرورت آن را بیش از پیش احساس می کردند . در اینجا بود که مذهب و سنت یهود به عنوان مهمترین زمینه مورد توجه یهودیان سفاردی مورد استفاده سران حزب شاس قرار گرفت و برنامه های این حزب را به عنوان بستر فکری مشارکت سیاسی قوام بخشید .

لذا مذهب و سنت در کنار قومیت سفاردی تبدیل به اصول اولیه هویت سیاسی اعضای شاس شد و حوزه های مذکور به عنوان عرصه های تأثیرپذیری یهودیان سفاردی مورد بهره برداری قرار گرفت .

علی رغم گذشت چند دهه از تأسیس حزب شاس ، حوزه های فوق الذکر فعال ترین محیطهای مشارکت سیاسی در نزد اعضاء و هواداران شاس به شمار می آیند . با این همه ، گذشت زمان و تبدیل شاس به سومین حزب بزرگ اسرائیل - - قبل از تشکیل حزب کادیما - - باعث شد تا به تدریج افقهای بیشتری فراروی سران و اعضای حزب گشوده شود .

افقهایی که بیانگر قابلیت تأثیرگذاری شاس در ترکیب کابینه های ائتلافی بود . زیرا به دلیل نظام انتخاباتی اکثریتی اسرائیل ، ( کارگر و لیکود ) به تنهایی قادر به کسب اکثریت پارلمانی مورد نیاز برای تشکیل کابینه ( 61 کرسی ) نبوده و بدین لحاظ هر یک از ایشان پس از کسب اکثریت نسب کرسی های کنست ، نیازمند به مشارکت احزاب کوچکتر برای تشکیل کابینه بودند .

از آنجایی که محوریت برنامه های احزاب بزرگ ( به ویژه از دهه 80 ) مبتنی بر گرایشهای چپگرایی یا راستگرایی بود ، لذا پیوستن به هر یک از جناحهای پیروز چپ یا راست به منزله همسویی فکری و عقیدتی با شعارهای اعلام شده به شمار می آمد .

در این میان برخی از احزاب ( عمدتا افراطیون ) همواره در طرف تنها یکی از جناحهای سیاسی قرار می گرفتند و برخی نیز مانند شاس به شکل متناوب صرفا به همکاری با حزب پیروز ( فارغ از توجه به گرایش آن ) اندیشیده و آن را تنها ملاک مورد توجه خویش برای ورود به کابینه می دانستند .

اتخاذ چنین رویه ای باعث رشد سریع شاس در کلیه دوره های بعدی کابینه و کنست گردید و جایگاه شاس را به عنوان حزبی موازنه بخشی در عرصه روابط با احزاب بزرگ تحکیم ساخت .

تداوم چنین فرایندی موجب نوعی تقسیم کار در داخل حزب شاس شد به شکلی که رهبری سیاسی این حزب را از رهبری معنوی آن متمایز ساخت . رهبری مذهبی شاس با تعریف اهداف و مطالبات قومی - - مذهبی ، نقش اصلی در تعریف هویت حزبی ( و صنفی ) شاس را برعهده گرفت و رهبری سیاسی متأثر از رهبری معنوی به تدوین گرایشات سیاسی حزب در هر یک از دوره ها پرداخت .

وجود چنین تقسیم کاری باعث گردید تا حزب شاس اولویت اصلی و ماهوی خود را در تأمین مطالبات قومی - - مذهبی اعضاء و هواداران خویش تعریف نموده و در عرصه سیاسی نوعی پراگماتیسم سیاسی را به منظور تداوم حضور خود در کابینه در دستور کار خویش قرار دهد .

بر همین اساس بود که حزب شاس فارغ از آنکه حزب پیروز لیکود باشد یا کارگر ، همواره از جانب هر دوی ایشان برای مشارکت در کابینه دعوت می شد .

با توجه به توضیحات مذکور و شواهد متعددی از گرایشات صلح گرا و جنگ طلب شاس می توان چنین نتیجه گرفت که شاس هیچ گاه گرایشات راستگرایانه ( جنگ طلبی و سرکوب ) و چپگرایانه ( مذاکره و سازش ) را به عنوان ملاک تعریف هویت حزبی و سیاسی خویش ، آنچنان که در مورد دو حزب اصلی و بزرگ اسرائیل یا احزابی نظیر شینوی ، میرتس و مفدال به چشم می خورد در دستور اهدافو مبانی خویش قرار نداده است .

زیرا از یک سو فرهنگ تبعی و خنثای اعضای حزب اجازه مشارکت در اهداف انتزاعی را به رهبران حزب نمی دهد و از سوی دیگر معضلات مهمتری در دستور کار اهداف و برنامه های شاس قرار گرفته است ( نظیر برابری فرصتهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی ) که هیچ یک از آنها به صورت مستقیم با گرایش به راستگرایی یا چپگرایی حاکم بر دو حزب اصلی اسرائیل ( لیکود و کارگر ) مراحل بعدی به شکلی ابزاری و متناسب با زمان ، در برنامه های سیاسی حزب مورد استفاده قرار می گیرند .

به همین دلیل است که سران حزب شاس بیش از آنکه به نتایج برنامه های دو حزب اصلی بیندیشند تأمین منافع اعضاء و هواداران خود را در اولویت کاری خویش قرار دادند ، زیرا جلب دوباره مشارکت اعضای حزب متأثر از کارآمدی تشکیلات حزبی در رفع نواقص و معضلات خاص این حزب بود نه آثار بلندمدت مذاکره یا جنگ . نه تنها این حزب با طرح تخلیه ، بلکه با طرحهای نقشه راه ، عقب نشینی یکجانبه و بسیاری از طرحهایی که فضایی برای تأمین منویات و مطالبات شاس ارائه نمی کرد مخالفت نموده است .

مآخذ :

  1. مؤسسه مطالعات فلسطینی ، سیاست و حکومت رژیم . صهیونیستی ، تهران : مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور ، 1372 .
  2. یراتال ، اعضای لیکود : رهبران سفاردی ما کجا هستند ؟ روزنامه هاآرتس ، 10/10/1377 ، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی علمی ندا .
  3. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل ، ( احزاب ) ، 5/5/1383 ، شماره 6/223 .