دین و سیاست در اسرائیل

از دانشنامه فلسطین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۶ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


صهیونیسمی که تیودر هرتزل منادی آن بود ، از خلال " برنامه بال " صادره از سوی اولین کنگره عمومی صهیونیسم در سال 1897 دست به بسیج یهودیان زد ، بر این اساس که آنان تشکیل دهنده قومی هستند که از این طریق میهن یهود در سرزمین فلسطین ایجاد می گردد .

علی رغم اینکه خود هرتزل در بیشتر نوشته هایش ، خویش را به عنوان منادی سرسخت جدایی دین از سیاست معرفی می کرد ، اما در واقع دوست نداشت که اهمیت دین یهود به عنوان ابزاری فعال در جهت یکپارچه نمودن صفوف یهودیان و روحیه بخشیدن آن نادیده انگارد . وی در مقابل با نمایان ساختن ماهیت مذهبی - یهودی مفهوم " ملیت یهود " آنچه را که " صهیونیسم مذهبی " نامیده می شد در پیش گرفت و افرادی همچون خاخام ساموئل موهلیور ( 1824 - - 1898 ) و یحیل میخائیل بینس ( 1842 1912 ) ارتودوکسیسم دینی و " ملیت نوین یهود " را درهم ادغام کردند تا بتوانند از آنها یک وجود متکامل را پدید آورند .

موهلیور رهبر جناح مذهبی ضد لائیکها ( اعضای جنبش هواداران صهیون به رهبری بنسکر ) تلاش کرد تا جنبش صهیونیستی هرتزلی را زیرفشار قرار دهد بدین منظور که خواسته های مذهبی درج شده در نامه اش در اولین کنگره صهیونیسم مورد قبول واقع گردد . وی در این نامه خواستار بازگشت به " فرمانهای اصلی تورات " شده بود تا بدین سان طرح اسکان یهودیان در فلسطین توجیه پذیر گردد . و نیز در مرکزی - به نام " مزراحی " که ویره فعالیتهای تبلیغاتی فرهنگی در میان یهودیان ارتدکس بود ، صورت گرفت . این موضع توسط خاخام جاکورانیس و دیگر شاگردان موهلیور دچار تحول گردد و بدین ترتیب در سال 1901 قبول به جنبشی مستقل گردید و جناح مذهبی درون سازمان جهانی صهیونیسم را پی ریزی کرد .

اما یکی از اعضای جنبش هواداران صهیون به رهبری - بنسکر ، به نام آحاد هاعام ( 1856 1927 ) ، موفقیت تلاشهای دیپلماتیک هرتزل جهت قانع کردن دولت عثمانی برای به رسمیت شناختن حق یهودیان در فلسطین را مورد شک و تردید قرار داد و نسبت به دور شدن نورداو و هرتزل از فرهنگ و ارزشهای یهودیت اظهار نگرانی نمود و قدرت و توان صهیونیسم جهت حل به اصطلاح " مسأله یهود " یعنی مسائل اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی گروههای یهودی را مورد تردید قرار داد .

اما وی در مقابل معتقد بود که صهیونیسم می تواند به اصطلاح " مسأله یهود " به مفهوم فرهنگی را از طریق تشویق یهودیان جهت افتخار ورزیدن به یهودیتشان حل کند . - آحادهاعام در ورای دعوت معنوی خود ، فرهنگی صهیونیستی ایجاد پلی میان جناحهای لائیک و مذهبی صهیونیسم را هدف قرار داده بود .

جنبش صهیونیستی و جناحهای گوناگونش این تضادها را پیش از آنکه ( دولت اسرائیل ) تأسیس گردد ، به همراه خود به فلسطین آوردند .

علی رغم وجود اختلافات مکتبی میان احزاب مذهبی و لائیک صهیونیستی پیرامون جایگاه دین یهود در دولتی که قصد داشتند آن را ایجاد کنند ، این اختلافات در طول دوره تحت الحمایگی فلسطین توسط بریتانیا محدود باقی ماند و دولت تحت الحمایگی در این مدت قانون مذاهب دولت عثمانی را تطبیق داد و بر این اساس " مرکز خلخامی " را در سال 1921 به وجود آورد و اداره احوال شخصیه یهودیان مقیم فلسطین مانند ازدواج ، طلاق و قوانین ارث را برعهده این مرکز نهاد .

مشکلات مشخص نمودن نوع رابطه میان دین و دولت تا زمان تأسیس ( دولت اسرائیل ) همچنان به قوت خود باقی مانده بود تا اینکه در این هنگام رهبران صهیونیسم به منظور تهیه پیش نویس اعلام استقلال در سال 1948 گردهم آمدند و در همین حال طرفداران جنبش میانه رو مذهبی بنام " مزراحی " که در سال 1918 تأسیس شده بود به حزب تندرو مذهبی بنام " اگودت اسرائیل " که در سال 1913 تأسیس شده بود پیوستند بدین منظور که " کمیته قانون اساسی و مقننه و قضائیه " را در اولین کنیست اسرائیل با شکست مواجه ساخته و از تصویب قانون اساسی تهیه شده برای ( دولت اسرائیل ) جلوگیری کنند . علی رغم اینکه بند هشتم پیش نویس قانون اساسی تصریح داشت که باید از اصول اساسی شرع یهود برای قانون گذاری ( اسرائیل ) الهام گرفت ، اما تئوکراتهای یهود و در رأس آنها گروه اگودات اسرائیل ، پیش نویس قانون اساسی را بسیار فراتر از آنچه که در پیش نویس درج شده بود ، گردیدند . و حتی گروه تندرو مذهبی " پاسداران شهر " ( ناطورا کارتا ) که از حزب " اگودات اسرائیل " منشعب شده بود پا را فراتر نهاده و به رسمیت شناختن ( دولت اسرائیل ) را رد کرد و از آن به عنوان کفر و الحاد یاد کرد . زیرا به نظر آنان قوانین غیرمذهبی وضع شده توسط دولت از ارزش کتاب مقدس می کاست برتری آن را کاهش می داد .

حزب " ماپای " که به وسیله بن گورین رهبری می گردید در این هنگام در کنار یهودیان مقدس قرار گرفته و از تأیید قانون اساسی نوشته شده مایل بود که حمایت متدینین را به دست آورد ، اما ماپای پس از اولین انتخابات عمومی ( اسرائیل ) نتوانست نظر اکثریت را در کنیست به دست آورد لذا دائم در تلاش بود تا در انتخابات بعدی و حتی به هنگام خروج از دولت در سال 1977 با احزاب دینی متحد شود زیرا این احزاب " کم بهاتر " از دیگر گروهها بودند و در رابطه با مسائل اقتصادی یا اجتماعی و یا حتی سیاست خارجی ، دستورالعمل خاص و مشخصی نداشتند و بر این اساس آماده پذیرفتن هر خطمشی بودند که بتواند ضمن جامه عمل پوشاندن به خواسته های دینیشان این مسایل را نیز حل کند . جریانهای لائیک و غیرمذهبی حاکم بر بخشی از اسرائیلیان هر اندازه که نیرومند باشد با این همه ارتودکسیسم دینی در ( اسرائیل ) دارای مراکز قدرت و نفوذی است که حیات دینی را از طریق مؤسسه ها و سازمانهای تابعه قدرتش و یا در خلال مؤسسه هایی طبق راهنمائی اش عمل می کنند را زیر نفوذ خود دارد . حال دولت نسبت به این مسأله چه موافق باشد و یا چه ناتوان بوده باید عقب نشینی کند .

مراکز قدرت مذهبی و دینی در ( اسرائیل ) در کنار دیگر سازمانها و مؤسسه های دینی از جمله ، کیبوتز مذهبی وابسته به " جنبش پیشقراولان " و " آکادمیهای تلمود " که ناشر تعالیم مذهبی هستند و نیز احزاب سیاسی و مذهبی و گروهها و جناحهای کارگری وابسته به آنها و نیز در وزارت امور مذهبی و مرکز خاخامی جای دارند .

وزارت امور مذهبی به طور ویژه کار نظارت دولت بر اجرای تعالیم مذهبی قانونی و اداره امور مؤسسه های وابسته به فرقه های مذهبی را برعهده دارد . و به کار تنظیم شوراهای مذهبی محلی که تعدادشان حدود 2000 عدد است می پردازد . از دیگر وظایف این وزارتخانه تسهیل امور مرکز خاخامی و اداره دادگاههای مذهبی وابسته به کلیه فرقه ها و مذاهب یهودی و غیریهودی در ( اسرائیل ) است . بخش بزرگی از وظایف وزارت امور مذهبی در ارتباط محکم با مرکز انحصاری خاخامی است که این مرکز قدرت فراوانی را دارا می باشد .

مرکز خاخامی در سال 1921 توسط قیمومیت بریتانیا به وجود آمده بود و دولتهای اسرائیل یکی پس از دیگری حقفعالیت در رابطه با مسائل ازدواج ، طلاق و ارث را به طور مطلق در اختیار آن نهادند . این مرکز در واقع مصدر قدرت در مسایل مربوط به احوال شخصیه است و این قدرت را کنیست به موجب اختیاراتی که به آن داده بدان واگذار کرده است . شرع مورد استناد مرکز خاخامی ، ازدواج مختلط ( ازدواج زن و مرد یهودی با غیر یهودی ) و مساوات زن و مرد را نمی پذیرد و در واقع مهمترین مرکز تغذیه کننده قانون یهودی در ( اسرائیل ) امروز است . ریاست مرکز خاخامی و شورای مذهبی برعهده خاخام بزرگ فرقه اشکناز ( نک : اشکنازیان ) و نیز برعهده خاخام دیگری از فرقه سفاردین است ( نک : سفاردینها ) . این خاخامها توسط شورایی انتخابی که دارای 100 عضو است برگزیده می شوند . شورای مذهبی که از طریق انتصاب تشکیل می گردد ، 10 خاخام در آن عضویت دارند که به طور مساوی نمایندگان دو فرقه ذکر شده می باشند . علاوه بر این دو منشی یکی از اشکنازیان و دیگری از سفاردینها در آن عضویت دارند همچنین سه مشاور غیرروحانی نیز عضو این شورا هستند . دو خاخام بزرگ یاد شده ، خاخام اعظم ارتش را بر می گزینند این خاخام بر بخش خدمات دینی وابسته به شاخه نیروی انسانی ارتش اسرائیل نظارت می کند .

احزاب دینی اسرائیل از طریق دو جنبش و یا دو حزب که تاریخ تأسیسشان به دو دهه تاریخ جنبش صهیونیستی بر می گردد ، به صحنه سیاست راه یافتند این دو حزب عبارتند از جنبش محافظه کار " مزراحی " و جنبش " آگودات اسرائیل " ( نسبت به ارتوکسیسم متعصب می باشد ) . علی رغم اینکه مجموع رأی دهندگان به این دو حزب کمتر از 15% رأی دهندگان در ( اسرائیل ) است اما اهمیتشان به خاطر برخورداری از احساسات طرفداران و پیروانشان در داخل و خارج ( اسرائیل ) است که این طرفداران ، یهودیان متعصبی هستند و این احزاب نیز از احساسات و عواطف مذهبی جهت ایجاد روحیه تروریستی علیه دیگران سوءاستفاده می کنند .

این مسایل به نوع رابطه دین و سیاست و تعریف اینکه چه کسی یهودی است و نیز مشکلات ناشی از دوگانگی وابسته بودن به دولت به عنوان یک کل از یک سوی و از سوی دیگر وابستگی به مؤسسات دینی برخواسته از دولت که احوال شخصیه را زیرنظر دارند ، از هنگام تأسیس این ارگانها و مؤسسات این مسایل شکل پیچیده ای به خود گرفتند .

مرکز خاخامی مؤسسه ای که قبلا یهودیت چنین چیزی را به خود ندیده است هم اکنون در چهارچوب ( دولت اسرائیل ) قرار دارد و به نوعی کنیسه دولت می باشد و دارای مرکزیت نیرومند و نظام خاصی است و در عین حال همانند یک قدرت جدای از دولت وظایف و سازماندهی پیروان خود را مشخص نموده و با کل لائیکها مواجه است .

این پدیده را ( مرکز خاخامی ) نمی توان یک تحول مذهبی به حساب آورد بلکه این تحول به دنبال تأسیس رژیم صهیونیستی و در نتیجه آن به وجود آمد . و رژیم صهیونیستی به این مؤسسه مذهبی که زیربنای اصلی آن توسط تحت الحمایگی بریتانیا به وجود آمده بود رسمیت بخشید و اوضاع سیاسی داخل دولت صهیونیستی به رشد آن کمک کرد .

عوامل تضاد میان این حاکمیت کنیسه ای و دولت همانند دوره قرون وسطی مدام افزایش می یابد و مرکزیت دولت اسرائیل با توسعه مرکزیت این تشکیلات خاخامی مواجه می باشد ، در نتیجه این امر باعث بروز اختلافاتی میان حاکمیت دینی و حاکمیت دنیایی گردیده است و این همان چیزی است که عملاً از زمان تأسیس دولت ، در رابطه با مسایل احوال شخصیه و دیگر مسایل همواره بروز کرده است و این امر حتی مسایلی مانند تهیه ، فروش و قیمت گذاری گوشت را که دارای ماهیتی اقتصادی هستند در بر گرفته است . حاکمیت دنیایی به ویژه پس از به قدرت رسیدن لیکود همیشه تلاش داشته تا حاکمیت دینی را در رابطه با موضوع معافیت دختران متدین از خدمت زیرپرچم راضی نگاه دارد و این اقدام در تابستان 1978 صورت گرفت .

مآخذ :

  1. رزوق ، أسعد : الدولة و الدین فی اسرائیل ، بیروت 1968 .
  2. Amos Elom : Founder_1 and sons, New York 1972.
  3. Ben Gourion, D. : Quiest Juif? Autour des Problemes Politiques et Sociaux,1970.
  4. Encyclopedia Judaica, Jerusalem 1974.