آداب و رسوم مردمی فلسطین: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۱
گردش روزمرهی زندگی ( تولد ، ازدواج ، مرگ ) بخش وسیعی از آدبا و رسوم مردمی را به تصویر میکشد . در این مناسبتهای مردمی مهم ، برخی از آداب و رسوم بهصورت مراسمی سنتی درآمد و تا حد قوانین اجتماعی و رسمی مرد احترام ، ترقی کرد . اگر دفتر زندگی مردمی فلسطینیها ورق زده شود ، لابهلای آن ( گونههای مختلف ) از آداب و رسوم مردمی مشاهده خواهد شد ، مانند آداب دید و بازدید و میهمانی ، اعیاد و مناسبتهای مردمی ، رفتار و برخورد روزانه ، به ویژه رسوم اجتماعی مربوط به تبریک و تسلیت ( جشن و عزا ) و چشمروشنی و دیگر رسومی که در میان مردم رایج است .
محتویات
الف : آداب تعاریف و خوشآمدگویی :
" سلام علیکم " جمله معروف و شایع خوشآمدگویی است . علاوه بر آن ، امنیت و آسودگی خیال را نیز نشان میدهد . و گاهی به صلح و دوستی و پرهیز از آزار اشاره دارد . اگر کسی به دیگری سلام کند ، و آن دیگری نخواهد که پاسخ سلام و درود را بدهد ، چنین میگوید " لاعیلکسلام و لاکلام " : گاهی نیز برای اظهار عدم اطمینان دربارهی امانت و پرهیزگاری طرف مقابل میگویند : " و علی الموءمنین السلام " و این پاسخی است که معانی متعددی دارد .
در سلام کردن کوچکترها باید پیشقدم شوند . همچنین کسانیکه به مجلس وارد میشوند به آنان که در مجلس هستند سلام میکنند . یک نفر نیز وقتی با گروهی روبهرو میشود سلام میکند . وقتی کسی بر جمعی سلام کند و برخی از آنها پاسخ گویند ، دیگران از پاسخگویی معاف نخواهند شد . غیر از " سلام علیکم " کلمات دیگری نیز برای سلام دادن به کار میرود ، مانند " گوک " به معنای خدا قوت و جواب آن " گویالله عزابک " میباشد بهمعنای خدا اراده و عزم تو را قوت دهد . سلام دیگری نیز هست و آن " العواف یا غانمین " که اصل آن " عوافی جمع عافیهللغانمین " است . معنای این جمله ، عاقبت برای پیروزمندان است . در جواب آن میگویند " عدوک مات " یعنی خداوند دشمن تو را مرگ دهد .
در گفتارها و نقل قولهای مردمی این معنی هست که تحیت و سلام بر شخص مقابل اثری نیکو دارد و چنانچه به دشمنی گفته شود ، بلافاصله تبدیل به دوست میشود . معمول آن است که پس از رد و بدل سلام خیانت نشود و حتی اخلاق و رفتار اجتماعی از بهکار بردن این سلام برای فریب و خدعه پرهیز دارد . از آداب تعارف یکی این است که وقتی کسی بر عدهای که کار میکنند وارد شود به آنها بگوید " صح بدنه " یعنی بدان او سلامت باشد . چنانچه شخصی بر عدهای وارد شود که شیر احشام خود را میدوشند یا آنکه میوه درختان خود را میچینند صحبت را چنین آغاز میکند " اللهم صل علی سیدنا محمد... اللهم زد و بارک... اله یطرعالبرکه یعنی درود خدا بر سرور ما محمد... خدایا بیشتر و پربرکتتر کن... خداوند برکت خود را کرم کند ،
ب - آداب همسایگی :
بین مردم ، همسایه حقوقی دارد که باید رعایت شود . این حقوق بهتدریج بهصورت یک قانون عرفی میان همسایگان درآمده است . خلاصه این حقوق در حفظ روابط حسنه و مورد توجه قرار دادن احساسات همسایگان و رعایت حال آنها میباشد . ضربالمثلهایی مردمی از این گونه معانی که همسایگان را به رفتار نیک سفارش میکنده آکنده است ، تا آنجا که بعضی از آنها همسایه را از برادر دور ، بهتر میداند .
یک ضربالمثل مردمی میگوید " پیغمبر سفارش هفت همسایه را کرد است " . و " همسایه نزدیک تو از برادر دورت بهتر است " . درستی این ضربالمثل در این است که همسایه درستکار که در محبت و علاقه به همسایهی خود صادق است پشتوانهای است که در زمان دشواری به کمک آید در حالیکه برادر دورافتاده توانایی کمکرسانی فوری را حتی اگر بخواهد ندارد . این ضربالمثل از شرایط و احوال روزگاران قدیمی سرچشمه میگیرد که ارتباطها مشکل بود و مدت زیادی طول میکشید . از اینرو انسان ناگزیر بود که روابط خود را با همسایگان خود حسنه کند " چون همسایه نمیتواند از همسایه بینیاز باشد " . لزوم احسان به همسایه و رعایت کردن احساسات و حال او و حفظ روابط خوب و پسندیده ، از خود همسایگی و همزیستی ناشی میشود .
رسم بر این است که ساکنان قدیمی یک محل از ساکنان جدید در روز ورود استقبال کنند و جشنی برای او ترتیب دهند که " انزاله " یعنی حق نزیل یا ( پاگشا ) ی تازه رسیده ، نامیده میشود . این رسم علاو بر اقدام بر احترام گذاشتن به همسایه نشانهی میل به برادری در نتیجه " نان و نمک " خوردن با هم است . روشن است که قصد از این جشن ابراز علاقه و محبت نسبت به همسایه دیوار به دیوار میباشد .
یکی از آداب رایج آن است که همسایگان در شادیها و همدیگر تبریک گویند و همسایه را در شادی خوئد شرکت دهند و در غمها تسلیت و در تمام حوادث و اتفاقات با همسایه خود شریک شوند .
ج - آداب تولد :
بارداری و زایمان در میان تودهی مردم فلسطین یکی از اهداف اصلی ازدواج است ، که ریشهی آن در شرایط اقتصادی و تولیدی است . زمین تقریباً تنها منبع رزق و روزی و درآمد است . هر انسان تلاش دارد که پس از او فرزندانش زمین را به ارث برند و روی آن کار کنند . از آنها میخواهد که در جوانی کمک او باشند و در پیری از بهرهی آن برای او خرج کنند . زن نیز به همینگونه علت وجودی خود را و ریشهداری در خانه را از تعداد فرزندانی که خود بهدنیا میآورد بهدست میآورد .
بیشتر مردم اهمیت زیادی به جنس نوزاد میدهند و فرزندان پسر را ترجیح میدهند . مادر بیچارهای که دختر بهدنیا آورد با رفتار بدی روبهرو میشود . خانواده شوهر به او اخم میکنند گاهی نیز رفتار شوهر با او خوب نیست . بسیاری از مردان مسأله دخترزایی زن خود را بهانهای برای طلاق دادن او و ازدواج مجدد قرار میدهند . خود مادر دختر نیز تحت تأثیر این محیط اخمآلود و خشن قرار میگیرد و از سرمه استفاده نمیکند . او احساس نقص و گناه میکند . " دایگان " برای شیردادن به دختران دستمزد کمتری از آنچه بهعنوان دستمزد و " الحلوان " یعنی پاداش برای یک نوزاد پسر دریافت میکنند ، توقع دارند . به پدر به خاطر دختردار شدن تبریک نمیگویند و در این مناسب شیرینی و حلوا پخش نمیشود . عیادتکنندگان از مادر نیز در اینصورت هدیهای تقدیم نمیکنند .
اینگونه برخورد نسبت به جنس نوزاد در میان مردم ریشه در علل اقتصادی و نیز معنوی دارد . پسر کمک بهتری برای پدر در امور زندگانی است . در حالیکه دختر را خانواده بزرگ میکند تا خانهی دیگری را پس از ازدواج آباد کند . نیز آنکه تعهدات پدر نسبت به دختر پس از ازدواج پایان نمیگیرد و به خصوص اگر خارج از عشیرهی خود ازدواج کرده باشد پدر میباید به دیدن او برود و با خود هدایایی ببرد . در صورتی که پسر ارزش معنوی خانواده را بالا میبرد زیرا او پشتوانهی موقعیت اجتماعی و شرف آن است . دختر همواره مایهی اضطراب و نگرانی است ، نکند که شرافت او لکهدار شود و موقعیت و شرافت خانوادگی را آلوده کند . البته این بدان معنا نیست که دختر جایی در قلب والدین خود نداشته باشد ، زیرا انگیزههای زیادی برای محبت و دوست داشتن دختر در میان پدر و مادر وجود دارد تا دختر خود را دوست بدارند . داشتن دخترانی در کنار پسران فرصت خوبی برای خانواده پیش میآورد تا ثروتاندوزی کند و برای ازدواج پسران ذخیره نماید . دختران را میتوان با عروسهایی برای برادرانشان مبادله کرد . دختر امتیازات دیگری نیز دارد . او خدمتگزار مطیعی برای مادر خود است ، در حالی که پسران به " سربازی " میروند و شاید که باز نگردند ، یا آنکه زندانی و اسیر شوند . پسران ناخلف مشکلاتی برای خانواده به بار میآورند ولی دختر ، از آنجا که خانهنشین است ، چنین مشکلاتی را به وجود نمیآورد .
توجه مادر پس از تولد فرزند به نگهداری کودک و تغذیه و مراقبت از او متمرکز میشود . از آنجا که مادران افزایش مرگ و میر را میان نوزادان میدیدند و چون با روشهایی بهداشتی علمی و جدید و نقش میکربها در شیوع بیماریها و کوتاه کردن عمر کودکان آشنایی نداشتند ، مرگ و میر کودکان را به خرافات و عوامل غیبی نسبت میدادند . مانند چشم حسود و جن و شیاطینی که پشت در خانهها در کمین نشستهاند . مردم معمولی دو سوم مرگ و میرها را به چشم حسود و چشم ( شور ) که خیلی خطرناکتر است نبت میدهند . این چشمها در مراسم و مناسبتهای خاصی اثر خود را میگذارند ، مانند مواقع ختنهکنان و عروسی و دامادی و جشنهای ازدواج . مادر برای آنکه خطر چشم حسود را دور نگهدارد فرزند را بهصورتی نازیبا و به طوری که جلب توجه نکند نشان میدهد . " قرینه " ( همزاد ) خطرناکترین چیزی است که زندگی یک کودک را تهدید میکند . وقتی کودک در پی مرگ کودک زن دیگری میمیرد ، میگویند که " قرینه " ( همزاد ) او را کشته است .
مادر برای راندن این راواح خبیثه مجدداً کودک را شستشو نمیدهد . گاهی نیز برای گمراه کردن یک روح خبیث نام کودک را تغییر میدهند . در این صورت مادر چیزهای کریهی مانند قورباغه یا توله سگ مرده و نمکسود شده در رختخواب کودک قرار میدهد تا " قرینه " ( همزاد ) را بترساند و از او دور کند .
همچنین پناه بردن به نیروهای ماورای طبیعی ، آویختن " حجاب " بالاپوش روی لباسهای کودک و قربانی کردن نیز در خنثی کردن اثر چشم حسود مؤثر است .
د - آداب ختنهسوران :
ختنه کردن ( ختنهسوران ) از مراسم بسیار مهم در زندگی کودکان مسلمان است که برای آنها همانند والدین آنها اهمیت دارد . ختنهسوران تقریباً همانند جشنهای تولد و ازدواج میباشد . پیشاز روز ختنه چند شبی به شادی و سرور میپردازند . مردان و زنان آواز میخوانند و میرقصند . گاهی نیز این جشن و پایکوبی تا یک هفته کامل ادامه مییابد . حنا و " سیسمونی " نو آماده میشود و به نزدیکان ، لباسهای جشن تقدیم میگردد . همانگونه که عروس را با دسته شادی به خانهی داماد میبرند و داماد را تا خانهی عروس بدرقه میکنند ، ختنه شده را نیز روی یک اسب و در میان شرکتکنندگان در جشن ، در حالی که لباسهای نویی پوشیده است و سر و صورت او با گل و پر پرندگان و برگها زینت یافته است ، میگردانند و به او هدایایی میدهند .
در شب اول از شبهیا جشن ختنهسوران مادر کودک و خواهر او به خانهی روستائیان میروند تا زنان را برای حضور در جشن دعوت کنند . پدر و برادر او هم برای دعوت کردن از مردان میروند . همانطور که در سایر جشنها مرسوم است مردان و زنان در دو گروه جداگانه جشن میگیرند .
مرسوم است که مردم را از روستاهای مجاور به حضور در جشن دعوت میکنند . وقتی میهمانان از دور دیده میشوند زنی از نزدیکان ختنه شده به بالای بام میرود و بهعلامت خوشآمدگویی آواز میخواند و هلهله سر میدهد . در آخرین شب پیشاز روز ختنهسوران زنها همگی حنا میبندند و صدای خواندن و هلهلهی آنها بالا میرود . صبح روز ختنهسوران مادر کودکی که باید ختنه شود لباسهای رنگارنگی به تن او میکند و روی سرش کلاه بلند قرمزی میگذارند که طربوش ( شاپو ) نامیده میشود و روی کلاه سکه و مهره میدوزند و بستهای از برگهای سبز و پر بوقلمون بهدور آن میپیچند . اسبی را برای کودک ختنه شده میآورند و او سوار شده همراه با دستهی بدرقهکنندگان در کوچههای روستا میگردد . مردی نی سبابه مینوازد و دیگری عصایی را در هوا بهحرکت درمیآورد . این گروه شادیآفرین در یک فضای باز در روستا توقف میکند و مردها به رقص میپردازند . ختنه را ممکن است در خانه یا هنگام سواری انجام دهند . در این حالت دوم مردها یک حلقه تنگاتنگ تشکیل میدهند و نزدیک ختنهکننده میایستند . آنها سرهای خود را نزدیک هم میبرند و به جلو خم میشوند به طوریکه سر هر کدام از آنها با سر دیگری تماس پیدا میکند تا نگاه چشم حسود به داخل حلقه نفوذ نکند . آنها به خوانده آواز و درود فرستادن بر پیامبر علیهالسلام میپردازند و از او طلب برکت میکنند :
ای چشمها بر پیامبر درود بفرستید
وای گلها به خاطر پیامبر بشکفید
پس از جشن ختنهسوران با غذایی که از برنج و گشت تهیه میشود . از میهمانان پذیرایی میشود . همانگونه که در عروسیها ، شام مخصوصی داده میشود که آن را شام عروسی مینامند . در ختنهسوران نیز به حاضران شام داده میشود و هدایایی که " نقوط " یعنی " رونما " مرسوم است به فرد ختنه شده و خانواده او داده میشود .
مردم ترجیح میدهن که جشن ختنهسوران چند فرزند با هم انجام گیرد تا در هزینهها صرفهجویی شود . به همین دلیل کاهی مراسم عروسی و ختنهسوران در یک روز انجام میشود . گاهی نیز ختنهسوران به مدت طولانی به عقب میافتد و گاهی نیز اتفاق افتاده که طفلی قبل از آنکه ختنه شود فوت کند :
برخی اوقات ختنه در اماکن مقدس در الخلیل یا بیتالمقدس یا در مقامهای اولیاءالله صالحین انجام میگیرد .
خانم دکتر " هیلما چرانکویست " مراسم ختنهسوران یکی از مردم عادی را در روستای " ارطاس " نزدیک بیتلحم توصیف کرده است . این جشن در اواخر دهه سوم این قرن برگزار شد . وی در این توصیف ، مقدار مخارج جشن را نیز ذکر کرد و گفته است : " پدر برای هر یک از سه فرزند خود 15 - 10 قروش خرج کرد . او در شبهای جشن ، هر شب دو کله قند و نیم رطل ( پوند ) قهوه و نیمرطل تنباکو برای قلیان و 10 پاکت سیگار مرغوب میخرید . در روز جشن بزرگ ، او 20 رطل گوشت و بیش از یک رطل و نیم روغن کنجد خرید و پانزده دست لباس به نزدیکان خود هدیه داد . در روز جشن خواهر این مرد و عمه کودکان 80 قروش فلسطینی بهای یک قربانی و 16 قروش بهای چهار رطل برنج و 4 قروش بهای حدود یک کیلو روغن کنجد خرج کرد . و جمع مخارج این خانم یکصد قروش فلسطینی شد . "
ه - . آداب تعلیم و تربیت مردم :
تعلیم و تربیت با روشهای سنتی انجام میگرفت و برای انتقال دادن دانستههای موروثی محیط مردمی و ارزشهای آن به کودک ، روشهای سنتی و رسوم رایج میان اغلب مردم به کار گرفته میشد . قاعده اصلی در اینجا چنین است : " بنگر بزرگان چگونه رفتار میکنند و از آنها بیاموز " . این اصل هنوز هم در حرفههای مردمی رعایت میشود . جوانی که نزد نجار یا آهنگر یا سفیدگر یا سلمانی... کارآموزیی میکند با مشاهد کار ، حرفه خود را فرا میگیرد نه با کار عملی و دستی . جوانی که در دیوان ( دفترخانه ) یا مهمانسرا مینشیند نیز آداب و رسوم و ارزشهای اجتماعی را فقط از طریق ملاحظه و دیدن فرا میگیرد .
گاهی نیز از اشارهها و کنایات گفتوگوها سود میبرد . او عادت میکند که به کدخدا و " جندرما " یا ژاندارم و افراد سرشناس و محترم احترام بگذارد . بدین گونه نظر خود را درباره مردم معمولی و کارگران ساده و هنرمندان مردمی و... با تقلید از دیگران شکل میدهد .
شیوه دیگری نیز هست ، و آن این است که پدر مجموعهای از علوم و معارف را به فرزند خود بیاموزد ، و ارزشهایی که در زندگی اجتماعی موردنظر است در او بپروارند . نیز شیوههای کسب و کار را به او یاد بدهد . مادر نیز به دختر خود کارهای خانه را یاد میدهد ، و به او مسایل مربوط به عفت و شرافت را یادآوری میکند تا از خشم و کینهتوزی اجتماع در امان بماند ، زیرا ممکن است روزی فرصت انحراف از راه راست برای او پیش آید .
بدین ترتیب فرزند با مشاهده و اشاره آموزش میبیند و آداب و رسوم اجتماعی از یک نسل به دیگری از راه تقلید و الگوسازی منتقل میشود .
پدر فرزند خود را نصیحت میکند که در مجلس مردان با ظرافت غذا بخورد ، خواسته بزرگتر از خود را برآورده کند و پس از پایان غذا خوردن ، آب روی دست میهمانان بریزد . او باید مردان برزگر و در حال شخم زدن را مشاهده کند . او بای مراقب حیوانات اهلی باشد تا بوتههای مو را زیر پا له نکنند و جوانههای کوچک را نخورند .
مادر تجربه و آموختههایی را که از مادر خود به یاد دارد به دختر خود میآموزد . قابل توجه است که تأثیرپذیری زنان در مورد آداب و رسوم از مردان بیشتر است . خانم دکتر " چرانکویست " چنین گفته است :
- زنهای روستا اصرار داشتدن که قربانی روی پاشنه در کشته شود تا فدای روح قلب انسان شود ، در حالی که مردان به این مسأله توجهی نداشتند .
- زنان در مرگ نزدیکان خود گریه و زاری میکنند و بر سر و صورت خود میزنند . در حالی که مردان از گریه کردن خودداری میکنند . این کارها را بیفایده و از روی نادانی تلقی میکردند و زنان را از عذاب خدا میترساندند .
از مسائل مهمی که مادر حتماً میباید بر دختر خود یادآوری کند آن است که شرف و ناوس خود را حفظ کند . در خیابان با حالتی متین و سنگین راه رود و از خنده و تبسم پرهیز کند تا جوانها نسبت به او گستاخ نشوند . دختر میباید به ماندن در خانه عادت کند و از آنجا خارج نشود . مگر برای یک کار ضروری و یا انجام کارهای خانه مانند آب یا بوته آورد .
و - آداب ازدواج :
نک : جشن عروسی در فلسطین
ز - آداب وفات :
نک : سوگواری
ح - - آداب میهماننوازی :
در حکایتهای مردمی عامیانه و فولکور نامی از یک امیر یا " شیخ عرب به میان آمده که افراد قبیله او شبانه از پیش او کوچ میکنند . این امیر در کرم و بخشش و پذیرایی از میهمانهایش زیادهروی میکند و قربانیهای زیادی برای آنها به راه میاندازد . امیر یا شیخ عرب صبح از خواب برمیخیزد و خود را در چادر تنها میبیند . محوطه از چادرها خالی بود چون نزدیکان او از آنجا رفته بودند و چادرها و احشام و حتی سگهای خود را نیز برده بودن . به هر حال این امیر در پایان داستان دوباره ثروتمند میشود زیرا وجدان عوام نمیتواند سرنوشت مرد سخاوتمند را به بدی تصویر کند . شکی نیست که این جزئیات که در حکایتهای مردمی نقل شده است ریشه در فرهنگی دیرینه دارد که به پیش از اسلام باز میگردد . در آن زمان که کاروانسرا یا مسافرخانهای وجود نداشت ، ضیافت و میهماننوازی در شبه جزیره عربی وسیلهای بود برای تقویت روابط و دوستی متقابل . ضیافت در آن زمان نیز یک ضرورت اجتماعی و انسانی لازم و ضروری به شمار میآمد . آداب و رسوم سنتی مناطق صحرایی بر هر کس ایجاد میکند که از میهمان سه روز و یک سوم روز پذیرایی شود بدون آنکه نام یا مقصد او را بپرسند . همین آداب و رسوم به کسی که میهمانهای ناخوانده به خانهاش میآیند و خو حیوانی برای قربانی کردن ندارد اجازه میدهد که " عدایه " ( دستدرازی به اموال دیگری ) کند یعنی آنکه از گلهای ، یک گوسفند بدزدد و برای میهمانان از آن غذا تهیه کند .
بنابر رسوم ، پذیرایی از میهمان به عهده همهی مردان عشیره میباشد و منحصر به شیخ یا میزبان نیست . از این رو میهمان روز اول را نزد میزبان خود اقامت میکند یا نزد شیخ و رئیس عشیره میماند ، و پس از آن تهیه غذا برای او و نزدیکانش موضوع بحث ، و اختلاط میشود . مردان با همدیگر درباره وظایف خود در میهمانداری رقابت میکنند و هر کدام با شدیدترین قسمها و حتی با قسم طلاق این حق را از آن خود میدانند . در این مسأله آنها به روشها و عقاید گوناگونی استناد میکنند که به بعضی از آنها در زیر اشاره میشود :
- همراهی با میهمان تا زمان ورود او به روستا .
- چنانچه میهمان برای میزبان چیزی آورده باشد یا به نیت خاصی به خانه او رفته باشد .
- نزدیکی خانوادگی و یا برابری اجتماعی میان میهمان و میزبان وجود داشته باشد .
- اصرار میزبان که خود را جوانی سخاوتمند نشان دهد .
گاهی اوقات مردم در اثبات حق خود در میزبانی به " قاضی میهمانان " مراجعه میکنند .
آداب و رسوم متداول و معمول ایجاب میکند که میهمان زیر حمایت میزبان در مدت زمان اقامت خود از دزدی و تجاوز مصون باشد . میزبان از میهمانی که به او پناه آورده باشد حق ندارد تا زمانی که در پناه برای اوست خصومتهای گذشته انتقامجویی کند .
رسوم قبایل صحرانشینی بیرالسبع اقتضاد میکند که هرگاه میزبان میهمان خود را بزند ، دست او را قطع کنند .
بر میهمان است که حرمت خانهای را که در آن اقامت دارد نگه دارد . چشم خود را از زنان دور نگه دارد و به آنچه به وی تقدیم میشود قناعت کند . او نباید بر اهل خانه تجاوز کند و یا به کارها یا مال و منال و اصل و نژاد خود تفاخر کند . چنانچه میهمانی به ناموس میزبان خود تجاوز کند میزبان او را در حال زنان به معنای شرعی آن ببیند حق دارد او بکشد . بر میهمان واجب نیست که در مقابله با دزدان با میزبان خود شرکت کند و لی بر اوست که آنها را نهی و تشویق به ترک منزل کند بهویژه اگر از نزدیکان خودش باشند .
ط - سنتهای عشیرهای :
مقصود از سنتهای عشیرهای آداب و رسومی است که صحرانشینان آنها را عرف معمول خود میدانند و برخی از آنان که داوری میکنند نسلی بعد از نسل دیگر به ارث برده باشند . هر یک از این داوران در یک نوع از آداب و رسوم تخصص پیدا میکنند . برخی از اینان اهل دیار هستند که اختلافات زمین را حل و فصل میکنند ، و برخی اهل " رسن " به معنای افسار هستند و در مسائل مربوط به اسب به داوری میپردازند . و اهل " مناشد " ( آبروداری ) کسانی هستند که در مسائل ناموسی داوری میکنند ، و " زیود " ( مدافعین ) که در مسایل مالی قضاوت دارند و بالاخره قصاصین هستند که در مورد قتل قضاوت میکنند .
کسانیکه با هم اختلاف دارند به نزد قاضی میروند . بر هر کدام واجب است که حقوق یا حقالزحمهای را بپردازد و به حکم او احترام بگذارد . ضمانت احترام حکم قاضی با تعیین کفیل صورت میگیرد .
در این نوع داوری عامیانه سوگندهایی هست که مدعیان باید آن را یاد کنند مانند :
- به جان این بنده و خدای معبود
- به جان شترها
- به جان ابن سعید
- به جان پیامبر
- به جان حمید که بردگان را از غل و زنجیر آزاد کرد .
- والله و به جان این کودک
- به برکت این غذا یا نعمت
- والله و به این باد که از روح خدا میدمد
آنچه در زیر میآید شرح مختصری است از سنتهای اعراب که به شیوههای زندگی مردم بستگی دارد . این سنتها نزد صحرانشینان و روستاییان و شهرنشینان به یک نسبت و در تمام سرزمین فلسطین معمول است . مردم داوری براساس این سنتها را بر دادگاههای رسمی که آنها را نماینده قدرت بیگانگان ، مانند : عثمانیها ، انگلیسیها و اسرائیلیها میدانستند ، ترجیح میدادند .
1 ) در قتل :
در زمانی که کسی به قتل میرسد خانواده و نزدیکان او حق دارند که هر شخصی را از خانواده قاتل به قتل برسانند ، یا آنکه هر آنچه بخواهند از حشم و مال و منال به غارت ببرند ، ولی حق ندارند به هیچ وجه به زنان تجاوز کنند . نزدیکان قاتل برای آنکه بتوانند نزد قاضی عشیرهای بروند تقاضای " هدنه " یعنی ترک مخاصمه میکنند .
2 ) سنتهای مربوط به زنان :
زنان صحرانشین ، بنابر سنتع حق دارند با مردان همنشینی کنند ، از میهمان پذیرایی کنند و در نبرد و جنگ شرکت داشته باشند .
به طور کلی زن صحرانشین ارث نمیبرد ، ولی این حق را دارد که از حشم و چهارپایان مقداری را به ارث ببرد . زنان روستائیان نیز ارث نمیبرند و چنانچه بخواهند از راه قانونی حق خود را درخواست کنند عمل آنها زشت و ناپسند شمرده میشود . مردم عقیده داشتند که ارث بردن زن باعث میشود اموال یک عشیره به عشیره دیگر که عشیره شوهر باشد منتقل شود .
چون مادری بمیرد دخترش زیورآلات و فرشهای او و همچنین هرگونه لوازم زنانه از قبیل وسایل آرایش را به ارث میبرد . شتران ، زمینها و گوسفندها و پول نقد و امثال آن به پسر ارث میرسد .
گرچه با دختران درباره ازدواج آنها مشورت نمیشود ، ولی بیوهزنان و زنان مطلقه در انتخاب شوهر اختیار کامل دارند .
صحرانشینان کلمات و جملات مشخصی را در اجرای طلاق به کار نمیبرند ، بلکه اشارهها و الفاظ خاصی دارند که با آنها تمایل خود را به طلاق بیان میکنند . مردی که میخواهد زن خود را طلاق دهد به او میگوید " فلان فلانی وکیل طلاق تو میباشد " یا آنکه " دل من از تو زده شده است . "
روستائیان و صحرانشینان خون مردی که دختری را برباید و به ناموس او تجاوز کند مباح میدانند . نزدیکان و خوشان چنین کسی حق گرفتن انتقام را ندارند . ولی دختر حق دارد از هر یک از افراد " خمسه " ( به عنای پنجگانه ) خویشاوندان متجاوز انتقام گیرد . دختر جوانی که با معشوق خود فرار میکند به مرگ محکوم میشود .
سزای زنی که گوسفندان را رها کند و با عشاق به خلوت نشیند ، از سزای مردی که با او گرفتار شود سبکتر است .
3 ) سنتهای مربوط به بستنشینی :
بستنشین در سنت صحرانشینان کسی است که به شخص دیگری که موقعیت و احترامی دارد پناه میبرد تا او را از شر و آزاری که بر او وارد شده است حمایت کند . بست نشسته به چادر یا منزل شخص سرشناس میرود چفیه خود را از سر برمیدارد ، و آن را به گردن شخصی که به او متوسل شده است میگذارد و به او میگوید " فلانی من به تو پناه آوردم " شخص محترم جواب میدهد " خوش آمدی آنچه بتوانم برایت انجام خواهم داد . هر حالی که ما داریم تو هم داشته باش . "
کسی که بست نشسته به او پناه میآورد باید میهمان را مورد احترام قرار داده و او را در مشکل و اندوهش یاری کند و چشم خود را از زنان و ناموس فرد پناه آورده پاک نگه دارد . این شخص میتواند بست نشسته ( پناه آورده ) را در صورتی که خطایی از او سر بزند از خانهاش بیرون کند .
به هر حال ، آداب و رسوم در میان مردم فلسطین از احترام ویژهای برخوردار است و گاهی برخی از این آداب و رسوم به منزلهی قانون یا عرف مورد احترام درمیآید . انسان باید آداب و رسوم مربوط به ابرو شرف و قتل و مانند آن که به مرگ میانجامد را محترم بشمارد . اگر شخصی ، سنتی را زیر پا گذاشت ، مانند سنت و آداب همسایگی و تعارف ، از جامعه طرد میشود و از اسم و رسم میافتد و مردم با او به گونهای دیگر برخورد میکنند . به عنوان مثال اگر کسی منکر حق میهمان و میهماننوازی شود مردم با او پیوند ازدواج و فامیلی برقرار نمیکنند و او را از جمله فرومایگان و اوباش میدانند .
مأخذ :
- الموسوعة الفلسطینیة ، هیئةالموسوعة الفلسطینیة ، جلد سوم ، 1984 .