خابیرو

از دانشنامه فلسطین


این نام برای نخستین بار در کتیبه های میخی روزگار نرام - سن پادشاه اکد در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد آمده است . احتمالاً سومریها آن را با علاماتی که هریک نماینده واژه ای است می نویسند : به شکل " سا . گازSA . GAZ " . این نام در نامه ای از شهر ماری در قرن هیجدهم قبل از میلاد ، و نیز در اسناد حتیها در قرن هفدهم قبل از میلاد ، و در نوزی مرکز تمدنی حوریان در عراق در قرن پانزدهم قبل از میلاد کشف شده است . خابیرو در روزگار عمرانیها ، سبب ایجاد اضطراب و آشوب در فلسطین بوده اند ، در نامه ای از عبدخیبا شاه بیت المقدس به اخناتون آمده است : " خابیرو تمام شهرهای کشور را ویران می کنند و همه آن شهرها تسلیم خابیرو شدند " .

خابیرو چه کسانی هستند ؟ علی رغم اشاره های فراوانی که در دوره های گوناگون و در مناطق دور از هم به آنها رفته است ، هنوز عقاید مختلفی درباره تعریف و شناسایی هویت قومی آنها وجود دارد . تعدادی از مورخان بر این عقیده اند که واژه خابیرو ، مترادف " عپیروapiru " است که در منابع مصری وارد شده است . این هر دو واژه به این خاطر که بر تعبیر سومی یعنی " عبری " دلالت دارند که در تورات به عنوان لقب ابراهیم خلیل آمده است فراوانند . دلیل پیروان این نظریه ، تشابه لفظی آشکار میان این سه واژه است . ، به ویژه اگر به مسأله عدم وجود علامتی برای صدای ع در خط میخی که معروف است ، توجه شود . در این خط ، حرف خ ، معمولاً جایگزین حرف ع می شود ( خابیرو=عپیرو ) ، اما وجوه صدای " پP " در واژه ای که در متون مصری ، به جای ب در خابیرو و عبیرو آمده ، و اینکه چنین امری معمولاً در زبان مصری به وقوع نمی پیوندد ، چنین تفسیر شده که این تغییر به واسطه تأثیر زبان اگاریتی که خود از زبان حوری متأثر است ، پدید آمده است . بنابراین حرف " پP " جایگزین حرف ب شده است ، به آن دلیل که عبدخیبا در متون اگاریت ، احیانا به صورت عبد خیپا ( با حرف P ) نوشته شده است ، علاوه بر این ، علامت میخی " Bi " به شکل " pi " خوانده می شد ، پس تلفظ واژه عبیرو به حرف ب یا پ ( P ) جایز است .

با آنکه بیشتر کسانی که در این مسأله کار می کنند ، بر این معنی اتفاق نظر دارند ، ولی در باب مصداق این تعابیر هنوز اختلاف شدیدی هست . برخی برآنند که خابیرو به یهودیان اسرائیلی ( عبرانیها ) اشاره دارد . آنان مدعی انتساب خابیرو به ابراهیم خلیل هستند که در تورات به " عبری " - اشاره به عبور او از صحرا ، به هنگام مهاجرت از عراق به مناطق غربی - ملقب گشته است ( نک : عبری و یهودی )

آنچه بر پیچیدگی مسأله می افزاید ، اعتقاد به این معنی است که گروههایی که با نام خابیرو به آنها اشاره شده است ، به یک

[[ پرونده : | کنوزالقدس ، اثر 97 ، ص 247 ]]

ریشه واحد منسوب نیستند ، و پیوندهای قومی ، میان افراد آن ارتباطی برقرار نمی سازد . زیرا در میان سامیان و حوریان اقوام دیگری که از ریشه های گوناگون هستند ، جمع گردیده است . حال آنکه این اختلاف از گوناگونی نامهای شخصی آنها به دست می آید . نیز علاقه و اشتیاق به فعالیت در جهت ایجاد منبعی برای کسب درآمدهای عواید مادی از طریق غارت و یورش بر جوامع استقرار یافته ، پدیده ای است که دو طرف قضیه را گرد می آورد و وحدتی میان آنها برقرار می سازد . اما دستیابی به غارت و یورش از سوی خابیرو امری دشوار است زیرا آنان به سربازانی مزدور ، در خدمت هرکس که مالی به جیب آنان سرازیر می کرد ، و به کارگزارانی صلح طلب یا هرگاه نیاز ، آنها را وادار می ساخت به بنده و برده ، تبدیل شده بودند . این قضیه بسیاری از مورخان را بر آن داشته که به عدم وجود دلالت و نشانه ای بر قومیت این سه تعبیر : خابیرو ، عبیرو ، عپیرو ( پP ) معتقد شوند و نیز آنها را تعبیرهای اجتماعی که به طبقه ای از مردم اشاره کند که مصلحتی اقتصادی آنها گرد آورده ، و ماجراجویانی بوده اند که به دلایل مختلفی بر جوامع خود شوریده اند ، و هر فراری یا مطرودی را در خود می پذیرفتند ، نینگارند .

از آنچه که گذشت به وضوح معلوم می شود که مسأله ، مربوط به دلالت خام " خابیرو " و در تعبیر مترادف آن است که همواره باعث اختلاف میان مورخان است ، به ویژه در آنچهمربوط به ارتباط میان آنها و بنی اسرائیل می باشد که به نام عبرانیان شناخته شده اند .

مآخذ :

  1. سوسه ، احمد : العرب و الیهود فی التاریخ ، بغداد ، 1972 .
  2. Kenyon, K : Archaclogy in the Holy Land, LONDON 1970.
  3. Kline, M : the Habiru, Kin or Foe of Israel, Wes minister Theological Journal, XIX 1956, an XX 1957.
  4. Parkes, J : A History of the Jewish People, 1962.