بازگشت ( حق - )

از دانشنامه فلسطین


از شعارهای اصلی صهیونیستی شعار " سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین " می باشد . و مفهوم آن این است که فلسطین سرزمینی خالی از سکنه است و یهود ملت سرگردان و آواره ای است که می تواند این سرزمین را اشغال کند و صهیونیان همواره رؤیای ضرورت تشکیل یک دولت یهودی یکپارچه در فلسطین را که امکان تحقق آن جز با اخراج فلسطینیها از سرزمینشان وجود نداشت در سر می پروراندند . زیرا ادامه حضور آنان در داخل ( کشور یهودی ) هر چند اقلیت تحت استثمار باشد طرحهای صهیونی را از اساس ریشه کن می سازد . به همین دلیل استعمار صهیونیستی در فلسطین به عنوان یک استعمار الحاقی که ساکنان بیگانه را نه به منظور بهره برداری از شهروندان اصلی بلکه به منظور اشغال آنها جلب می کند ، مورد توصیف قرار می گیرد .

موفقیت صهیونیستها در اشغال سرزمین فلسطین وجایگزین سازی شهرک نشینان یهودی به جای ساکنان اصلی سرزمین موجب بروز مشکل فلسطین شد . شاید این مشکل در سطح انسانی و یا اخلاقی مشکل پناهندگان باشد ولی در سطوح سیاسی و قانونی که هر دو مهم به نظر می رسد مشکل حقوق از دست رفته ساکنان کشوری باشد که سرزمین آن توسط متجاوزان بیگانه و مداخله گر به اشغال درآمد . زیرا فلسطین تحت قیمومیت از نقطه نظر قانونی بین المللی دولتی است که از حاکمیت نیم بندی برخوردار است . بریتانیا به موجب منشور سازمان ملل متحد می بایستی به آن استقلال می بخشید و یا تحت نظام قیمومیت در می آورد .

هیأت سازمان ملل متحد پس از اعلام طرح تجزیه به بررسی مشکل فلسطینیها - تنها از جنبه انسانی و به عنوان مشکل پناهندگان - پرداخت . تلاشهای سازمان ملل متحد در این زمینه و در اولین دوره ای که مجمع عمومی پس از اخراج فلسطینیها از سرزمینشان تشکیل داد ، آغاز شد . در آن هنگام هیأت بیریتانیائی سفارش " کنت برنادوت " در مورد " پناهندگان " را پذیرفت آن را در شکل یک طرح پیشنهادی ارایه کرد که در تاریخ 11/12/1948 مورد موافقت مجمع عمومی قرار گرفت . ( قطعنامه شماره 194 دوره سوم ) . در بند 11 این قطعنامه آمده است . مجمع عمومی لزوم بازگشت فوری آن دسته از پناهندگانی که مایلند به خانه های خودشان مراجعه کنند و با همسایگانشان در صلح و صفا زندگی کنند و همچنین " لزوم پرداخت غرامت به افراد غیر مصمم به بازگشت به منازل و نیز مفقودین و خسارات دیدگان ، را مقرر می دارد . در این صورت ضروری است که دولتها و یا مقامات مسئول ، ضرر و خسارات وارده را منصفانه و بر طبق قوانین و مقررات بین المللی پرداخت کنند " . مفهوم بند مذکور این است که مجمع عمومی ، بازگشت پناهندگان فلسطینی به منازل و یا املاک خودشان را یک حق طبیعی لازم الاجرا برای آنها تلقی کرده و بازگشت آنها را تنها به انتخاب آزادانه خودشان واگذار کرده است . مفهوم دیگر مفاد قطعنامه این است که بازگشت به فلسطین یک حق طبیعی است و کسی این حق را قایل نشده است ، به عبارت دیگر جایز نیست کسی حق پوشی نماید و بازگشت شهروند فلسطینی به سرزمینش همانند بازگشت شهروندی برخوردار از حقوق کامل خواهد بود نه یک شهروند درجه دو .

متن قطعنامه شماره 194 همچنین تشکیل کمیسیون آشتی وابسته به هیأت سازمان ملل متحد را که وظیفه اش زمینه سازی بازگشت پناهندگان به میهنشان ، اسکان مجدد ، تجدید حیات اقتصادی و اجتماعی و پرداخت تاوان خسارات آنها می باشد ، تصریح کرده است . مجمع عمومی از کمیسیون مزبور خواست تدابیر لازم را در جهت همکاری با دولتها و مقامات ذیربط برای یافتن راه حل نهایی تمامی مسایل و مشکلات معوقه آنهااتخاذ کند . علی رغم جامع بودن قطعنامه در درج تمامی جنبه های اصلی ، به نظر می رسد مسئولیت سازمان ملل متحد دقیقا تعیین نشده است . از سوی دیگر این قطعنامه تنها در ماه دسامبر یعنی پس از 6 ماه از تشکیل رژیم صهیونیستی تهیه و صادر شد .

قطعنامه مذکور علی رغم ضعفی که دارد به نوعی مشروعیت بین المللی خواسته های فلسطین مبنی بر حق بازگشت را نشان می دهد . به همین دلیل هنگامی که اسرائیل تقاضایی دایر بر عضویت در سازمان ملل متحد را ارایه نمود باید ضروری دانست خود را در بین اعضای سازمان ملل به گونه ای نشان دهد که آمادگی اجرای قطعنامه مربوط به بازگشت را دارد . به همین دلیل در 12/5/1949 قرارداد موسوم به " پروتکل لوزان " را که متضمن به رسمیت شناخته شدن حق بازگشت فلسطینیها از سوی اسرائیل می باشد امضا نمود . در مقدمه قطعنامه موافقت با قبول عضویت اسرائیل در سازمان ملل متحد صریحا به قطعنامه 194 اشاره شده است . ولی اسرائیل به وعده هایی که داده بود عمل نکرد و تسلیم هیچ گونه قطعنامه و یا پروتکلی نشد .

سازمان ملل به تلاشهای خود برای بازگردانیدن پناهندگان فلسطینی ادامه داد . در مقدمه قطعنامه 302 ( 8/12/1949 ، دوره چهارم ) که سازمان ، کمک به پناهندگان فلسطینی را در خاور نزدیک " انروا " تأسیس کرد اشاره صریحی نیز به قطعنامه 194 شده است . در تاریخ 14/12/1950 مجمع عمومی قطعنامه دیگری ( به شماره 394 ، دوره پنجم ) صادر نمود که هدف از آن متوجه نمودن کمیسیون آشتی وابسته به سازمان ملل متحد به مسئولیت خود مبنی بر اجرای قطعنامه بازگشت و پرداخت غرامت بود . مجمع عمومی در این قطعنامه نگرانی عمیق خود را از عدم اتخاذ هر گونه تدابیری در مورد بازگردانیدن فلسطینیها به میهنشان و اسکان مجدد ، تجدید حیات اقتصادی و اجتماعی و پرداخت غرامتهایی به آنان را ابراز داشت . به همین لحاظ مجمع عمومی به کمیسیون آشتی بین المللی توصیه کرد به تبادل نظر با تمامی طرفهای ذیربط در جهت اتخاذ تدابیر لازم برای حمایت از حقوق ، دارائیها و مصالح فلسطینیها و اتخاذ تدابیری عملی برای اجرای بند 11 قطعنامه شماره 194 مجمع عمومی ادامه دهد . به ویژه اینکه مشکل پناهندگان بایستی به عنوان یک مسأله ضروری و به نفع صلح و امنیت خاور نزدیک حل و فصل شود .

قطعنامه مذکور از لحاظ تدوین ضعیف بوده زیرا به جنبه عملی و اجرایی نپرداخته بود . و شاید این مسأله ناشی از تشویق مداوم اسرائیل بر نادیده گرفتن آن باشد . همان گونه که قطعنامه های پیشین سازمان ملل در این مورد نادیده گرفته شد . و اسرائیل هیچ گونه تدبیری در جهت بازگشت فلسطینیها اتخاذ نکرد .

سازمان ملل متحد از سال 1950 و پس از صدور قطعنامه شماره 394 ( دوره پنجم ) به دلیل تأیید گزارشهای سالانه نماینده کل سازمان کمک به پناهندگان فلسطینی ، تنها به حق فلسطینیها در بازگشت به شهر و دیار خودشان و پرداخت غرامت اموال از دست رفته آنها در صدر قطعنامه ای که سال به سال صادر می کرد ، اشاره مختصری داشت و اختصاص اعتباری مالی برای کمک به پناهندگان ، تشکیل صندوقی برای آنها و تمدید اعتبار سازمان مزبور را مورد تأکید قرار می داد . چنین طرحهایی موقت بودن اینکه بااحکام بند 11 قطعنامه 194 فوق الذکر تعارضی داشته باشد ، اتخاذ می شد .

اسرائیل نه فقط به تجاهل خود نسبت به موضع سازمان ملل اکتفا نکرد بلکه با ادامه سیاست خود مبنی بر آواره ساختن هر چه بیشتر ملت فلسطین آنها را مجبور کرد تا به چادرها پناه ببرند . اعمال این سیاست در سال 1967م به اوج خود رسید و تعداد فلسطینیهایی که بعد از جنگ 1967م از کرانه غربی اخراج شدند به حدود 410 هزار تن بالغ شد . و در نتیجه اعمال انواع فشارهای بین المللی بر اسرائیل ، این رژیم با بازگشت تعداد اندکی از آنها موافقت کرد . و 176 هزار تن از آنها از تقاضانامه های خاصی که سازمان صلیب سرخ جهانی تهیه نمود شدیدا اظهار تأسف کرد که برخلاف تصریح بند 11 قطعنامه شماره 194 مجمع عمومی ( دوره سوم ) اقداماتی در جهت بازگردانیدن پناهندگان به شهر و دیارشان صورت نگرفته است . و هیچ گونه پیشرفت قابل توجهی در اجرای برنامه ادغام پناهندگان و یا بازگردانیدن آنها به شهر و دیار و اسکان آنها حاصل نشده است . برنامه ای که مجمع عمومی در بند دوم قطعنامه 513 ( دوره ششم ) گنجانده بود ، به همین لحاظ پناهندگان هنوز در نگرانی شدید بسر می برند .

مجمع عمومی همچنین با کمال تأسف اظهار عقیده کرده بود که " کمیسیون سازمان ملل متحد برای هماهنگی درباره فلسطین موفق به یافتن راهی برای احراز پیشرفت در جهت اجرای قطعنامه خود نشده است " .

مجمع عمومی برای اولین بار روی مشکل اساسی دست گذاشت . و در بند ( ب ) قطعنامه شماره 2539 فوق الذکر برای اولین بار تصریح کرد مشکل پناهندگان عرب فلسطین از انکار حقوق غیر قابل تصرف آنها که در منشور سازمان ملل متحد و بیانیه جهانی حقوق بشر تصریح شده است ، ناشی می شود . مجمع عمومی بار دیگر حقوق غیر قابل تصرف ملت فلسطین را مورد تأکید قرار داد . توجه اعضای شورای امنیت را به وضع خطر ناشی از سیاست و عملکردهای اسرائیل در مناطق تحت اشغال و مخالفت اسرائیل با اجرای تصمیمات و قطعنامه های قبلی مجمع جلب نمود . گویا مجمع عمومی واژه فلسطین را در اشاره به فلسطینیها برای اولین بار از زمان بدبختی و آوارگیاین ملت توسط صهیونیستها به کار برده است .

مجمع عمومی سازمان ملل متحد به موجب قطعنامه شماره 2649 ( دوره 25 ) صادره در تاریخ 30/11/1970 مشکل فلسطینیها را به عنوان مشکل ملتی که از حقوق مشروع و ثابت در تعیین سرنوشت برخوردار است ، مورد رسیدگی قرار داد . این قطعنامه تحت عنوان " محکوم ساختن انکار حق تعیین سرنوشت ملتهای جنوب آفریقا و فلسطین " صادر شد .

در قطعنامه مذکور آمده است که مجمع عمومی " مشروعیت مبارزه ملتهای تحت سلطه استعمار و دول بیگانه را مورد تأکید قرار داده و حق این ملتها را در تعیین سرنوشت خود به رسمیت می شناسد تا این حق را به هر وسیله ای به آنان بازگرداند " و ضمنا سیاست دولتهایی که منکر حق قانونی تعیین سرنوشت ملتها به ویژه ملتهای غرب آفریقا و فلسطین می باشند ، محکوم کند .

مجمع عمومی در همان دوره موضع خود در قبال حقوق فلسطینیها را تشدید کرد و در قطعنامه شماره 2672 حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین ( نه پناهندگان فلسطینی ) رابه رسمیت شناخت و بار دیگر از اسرائیل خواست سریعا تدابیری در جهت بازگردانیدن آوارگان اتخاذ کند . در بند ( ج ) این قطعنامه آمده است :

مجمع عمومی :

  1. داشتن حقوق مساوی بر ملت فلسطین به ویژه حق تعیین سرنوشت رابه موجب منشور سازمان ملل متحد تصریح می کند .
  2. و اعلام می دارد که محترم شمردن حقوق ثابت ملت فلسطین عامل مؤثری در برقراری صلح عادلانه و دایمی در خاورمیانه است .

بند ( د ) این قطعنامه حق تعیین سرنوشت را به حق بازگشت ارتباط می دهد بر این اساس که دومی مکمل مضمون حق اولی است و " اسرائیل " بایستی بلافاصله وبدون کمترین تأخیر ، تدابیر مؤثری برای بازگردانیدن آوارگان اتخاذ کند .

مجمع عمومی در سال 1971 باصدور قطعنامه شماره 2787 خود در ( دوره 26 ) بار دیگر حق ملت عرب فلسطین در مبارزه به برای رهایی و تعیین سرنوشت را مورد تأکید قرار داد ولی از طرف دیگر هنگام بررسی حق این ملت در بازگشت قطعنامه شماره 2792 ( الف ) را صادر و در آن به بازگشت " پناهندگان " و پرداخت خسارت مالی به آنها اشاره کرد .

مجمع عمومی به این موضع گیری دوگانه در دوره 27 ( 1972 ) که قطعنامه شماره 2963 را در خلال آن صادر کرد ، ادامه داد . و در حالی که در بندهای ( الف ) ، ( ب ) ، ( ج ) این قطعنامه مسأله بازگشت فلسطینیها را به عنوان مسأله پناهندگان مورد رسیدگی قرار داد . در بند ( ه - ) قطعنامه مذکور فلسطینیهارا به عنوان ملتی که از حق ثابت در تعیین سرنوشت برخوردار می باشد ، معرفی کرد . و به عبارت دیگر این ملت از نظر بند مذکور ملتی است که از حق بازگشت و انتخاب حکومت مورد دلخواه خود برخوردار می باشد .

ولی مجمع عمومی از اولین سال 1973 در خود نوعی انسجام به وجود آورد و بر حسب قطعنامه شماره 3089 ( د ) مشخص شد که " محترم شمردن حقوق ثابت ملت فلسطین و تحقق آن به ویژه حق این ملت در تعیین سرنوشت خود می تواند زمینه برقراری صلح پایدار و عادلانه را در خاورمیانه فراهم سازد و پناهندگان عرب فلسطین از حق بازگشت به خانه و کاشانه خودشان بهره مند شوند " . این حق که مجمع عمومی در قطعنامه 194 ( دوره سوم ) در 11 دسامبر 1948 آن را تصریح کرد و از آن تاریخ بارها مورد تأکید قرارداد حمایت کردند ولی اسرائیل تنها با بازگشت 14 هزار مهاجر موافقت کرد . و به این ترتیب این ( مهاجرین ) که از حق بازگشت محروم شدند ، سرنوشتی شبیه به نخستین " پناهندگان " ملت فلسطین پیدا کردند هر چند از حیث نامگذاری تفاوتی بین آنها وجود داشت .

اما مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال 1969 موضع قاطعی در قبال حق بازگشت فلسطینیها اتخاذ کرد و سپس موضع خود در قبال این مسأله را از سال 1970 تا به امروز تغییر داد . گویی احساس کرد با اتخاذ تصمیمات قبلی در مورد فلسطین و فلسطینیها مرتکب اشتباه بزرگ تاریخی در حق این ملت مسلمان شده است . از طرف دیگر ظهور جنبش مقاومت فلسطین و گسترش نقش سیاسی و نظامی آن در تبلور هویت فلسطین ، یاد این سرزمین و شکل آنها را که اسرائیل و هوادارانش سعی کرده بودند وجودش را انکار کرده و ملت فلسطین را از کمترین حقوق انسانی محروم کند ، در ذهن جامعه ملل زنده کرد .

مجمع عمومی در سال 1969 قطعنامه شماره 2535 ( الف ) و ( ب ) و ( ج ) را صادر کرد و در آن می توان زمینه ساز حل مسالمت آمیز و عادلانه مشکل پناهندگان باشد و برای ملت فلسطین در تعیین سرنوشت خود حقی قایل شود .

بنابر این فلسطینیها ملتی کامل و یکپارچه و دارای حقی ثابت در تعیین سرنوشت می باشند . برای آن دسته از آوارگان خارج از سرزمین خودشان ( پناهندگان ) حق بازداشت بی قید و شرط برای اعمال حق خود در تعیین سرنوشت وجود دارد . و حق بازگشت فلسطینیهای پناهنده در چنین شرایطی یک حق قانونی و سیاسی است نه فقط یک حق انسانی و اخلاقی .

در سال 1974م موضع مجمع عمومی در ارتباط بین حق ملت عرب فلسطین در تعیین سرنوشت و حق آوارگان در بازگشت و تشکیل دولت مستقلشان بر اساس تصریح قطعنامه شماره 3236م آشکار شد . در این قطعنامه آمده است :

  • قطعنامه های سازمان ملل در خصوص فلسطین و درگیری عربی - اسرائیلی 1974 - 1947 ، بیروت .

مجمع عمومی :

بار دیگر حقوق ثابت ملت فلسطین را در موارد خاص زیر مورد تأکید قرار می دهد :

  1. حق تعیین سرنوشت بدون مداخله خارجی .
  2. حق برخورداری از استقلال و حاکمیت ملی .

بار دیگر ضمن تأکید حق ثابت فلسطینیها در بازگشت به خانه و کاشانه خودشان که از آنجا رانده شدند ، بازگرداندن آنها را تقاضا می کند . و محترم شمردن حقوق ثابت ملت فلسطین را مورد تأکید قرار داد ، و معتقد است که احقاق این حق می تواند زمینه ساز حل مشکل فلسطین باشد .

همچنین حق ملت فلسطین را در استرداد حقوق خود به هر وسیله ممکن و طبق اصول و هدفهای منشور سازمان ملل متحد مورد تأکید قرار می دهد .

به موجب قطعنامه شماره 3376م ( دوره30 ) صادره در تاریخ 10/11/1975 ، مجمع عمومی توجه عمیق خود را به پیشرفتی که در جهت اجرای مفاد قطعنامه صادره در دوره قبل حاصل نشده است ، ابراز داشت . و مقرر کرد کمیسیون ویژه ای متشکل از نمایندگان 20 کشور برای رسیدگی به حقوق ثابت ملت فلسطین از جمله حق این ملت در بازگشت ، تشکیل شود .

مأخذ :

  1. قطعنامه های سازمان ملل متحد در خصوص قضیه فلسطین و کشمکشهای عربی - اسرائیلی 1974 - 1947 ، بیروت .