اسارت بابلی

از دانشنامه فلسطین


اسارت بابلی اصطلاحی تاریخ است که اساساً برای دلالت بر وادار کردن تعدادی از یهودیان فلسطین که در مقابل بخت النصر پادشاه بابل مقاومت کردند ، به انتقال از بیت المقدس به بابل به کار گرفته می شود . این اصطلاح برای دلالت بر مدت زمان اقامت آنان در بابل نیز به کار می رود ، که بدون توجه به تاریخ ایجاد اولین مملکت یهودی در فلسطین نمی توان در باره ی آن صحبت کرد .

در اواخر هزاره ی دوم قبل از میلاد شیوخ بنی اسرائیل از اینکه همچون سایر ملل مجاور خود مانند " آدومیان " * ، " مآبیان " ، " آمونیان " و " فینیقیان " * پادشاهی نداشتند ، اظهار ناراحتی کردند ، لذا نزد رهبر دینی خود " ساموئیل " رفتند و او " شائول " را به عنوان پادشاه انتخاب کرد تا به موجب قوانین و شریعت یهوه بر آنها حکومت کند . شائول ، صلاحیت پادشاهی نداشت و در یکی از نبردهایش علیه فلسطینیان به قتل رسید .

داوود ( 1004 - 963ق . م ) که سلاح دار وی بود ، جانشین او شد و توانست مانع پیشروی فلسطینیان گردد . حکومت داوود ، دوره ی تأسیس مملکت متحده ی عربی به شمار می آید . در زمان فرزندش سلیمان ( 963 - 923ق . م ) این مملکت در زمینه های اقتصادی ، ادبی و آبادانی به اوج عظمت خود رسید .

پس از مرگ وی ، یهودیان بر سر بیعت با فرزندش به توافق نرسیدند و ده قبیله بر بیعت با " یربعام " به عنوان پادشاه یک مملکت جدید شمالی که اسم آن را اسرائیل گذاشتند توافق کردند . پایتخت این مملکت ابتدا شکیم سپس ترزه و بعد از آن ، سامره بود .

از سوی دیگر دو قبیله ی یهودا و بنژامین با " رحبعام " فرزند سلیمان به عنوان پادشاه مملکت یهودا که پایتخت آن بیت المقدس بود بیعت کردند .

عمری ، آخاب ، یاهو ، یربعام دوم ، مشهورترین پادشاهان مملکت اسرائیل به شمار می‌رفتند ، و در زمان یربعام دوم اولین درگیری با آشوریان به فرماندهی " تیگلا پلاسر سوم " ( 745 - 727 ق . م ) در گرفت و در عهد جانشین وی هوشع ، " شلمانصر پنجم " و پس از وی سارگون دوم با یهودیان درگیر شدند .

برای اولین بار در تاریخ یهودیان ، سارگون دوم برترین و بهترین مردان یهود را به اسارت گرفت و آنان را به کشور فارس ( ایران ) فرستاد ( 721ق . م ) و بدینسان مملکت اسرائیل تضعیف گردید ، و این در حالی بود که مملکت یهودا مدت بیشتری پایداری یافت .

این مملکت در روزهای اول بر پایی خود در سال ( 920ق . م ) مورد تهاجم مصریان قرار گرفت و در نتیجه ، معبد سلیمان که به هیکل سلیمان معروف بود به تاراج رفت .

معروفترین پادشاه این مملکت " عزیا " یا " عزریا " ( 782 - 751ق . م ) بود که در عهد وی در نتیجه ی رسیدگی وی به امور ارتش مملکت توسعه پیدا کرد .

پس از سقوط مملکت عبری در شمال ، مملکت یهودا به ویژه از طرف شمال مورد تهاجم بسیار واقع گردید و در سالهای آغازین حکومت " حزقیا " ( 721 - 639ق . م ) این مملکت به پرداخت خراج به آشوریان مجبور گردید . چنین به نظر می رسد که این پادشاه بسیار ماجراجو بود ، که تصمیم گرفت از اختلافات بین آشور* و مصر بهره برداری کند . با ترغیب و تشویق مصریان ، " حزقیا " خود را برای یک محاصره ی طولانی آماده کرد و از پرداخت خراج امتناع ورزید .

سارگون و جانشین او سناخریب ( 705 - 681ق . م ) حملات زیادی را علیه وی تدارک دیدند . این حملات در سال 701 با محاصره ی بیت المقدس به اوج خود رسید . این محاصره با عقب نشینی آشوریان و اجازه دادن آنها به " حزقیا " برای نگهداری تاج و تخت خود و پس از اینکه او متعهد شد خراجهای عقب افتاده را پرداخت کند و گروگانها را به نینوا بفرستد ، پایان گرفت .

در زمان یوشیا ، کشور آشور در مقابل کشور جدید بابل رو به زوال می رفت ، و این مسأله یوشیا را برای توسعه طلبی در فلسطین و " نیخاو " فرعون مصر را برای دست اندازی به سوریه ، تشویق نمود . در منطقه ی " مجدو " * ( در میانه ی فلسطین شمالی ) ، یوشیا که خود را وابسته به دولت جدید بابل به شمار می آورد در سال 608 ق . م سعی کرد مانع پیشروی ارتش مصر گردد ، ولی شکست خودر و در نبرد کشته شد .

" نیخاو " ، " یهو یاقیم " فرزند یوشیا را برای رسیدن به تاج و تخت یاری نمود وی را به تحقیر کردن بابلیها که به کمک پدرش نشتافتند ترغیب کرد . وی " یهو یاقیم " را به مبارزه با " بخت النصر " دومین پادشاه بابل نیز که در زمان پدرش به سبب شکست دادن نیخاو در قرقمیش در سال 605ق . م به درجات عالی نظامی رسیده بود ، تشویق کرد .

در سال 597ق . م " یهو یاقیم " در دفاع از بیت المقدس موفق نشد ، طرفداران سلطنت مصر را در اورشلیم ، که اهالی اش برخلاف کلدانیان به تعصب و افراط در احساسات ملی مشهور بودند ، چنانچه سلطنت مستقل عبری در سرزمین یهودیه سقوط کرد ، بخت النصر وارد اورشلیم گردید و پادشاه آن را به قتل رسانید .

پسر پادشاه یهودا که نام وی نیز یهویاقیم بود ، داناتر از پدر خویش نبود و پس از سه ماه ، سر به شورش برداشت ولی به زودی خود را در محاصره یافت . بخت النصر ، معبد سلیمان را غارت کرد ، او و خانواده و تعدادی از اطرافیانش از جمله حزقیال پیغمبر را به اسارت گرفت و به بابل فرستاد . در بابل " یهود یاقیم " به زندان افتاد و دیگران در کنار نهر خابور ، که ترعه ای در جنوب شرقی بابل بود ، اجازه ی اقامت گرفتند و " صدقیا " فرزند یوشیا ( 597 - 586 ق . م ) به عنوان پادشاه تعیین گردید . در ابتدای امر صدقیا به وفاداری نسبت به بخت النصر تظاهر نمود ولی پس از 9 سال سلطنت ، در سال 588 ق . م در پاسخ به خواسته های رهبران ملی که تحت تاثیر تبلیغات و کمکهای مصر واقع شده بودند ، سعی نمود که استقلال خود را اعلام کند . ارتش بخت النصر برای پایان دادن همیشگی مسأله ، به سوی او بازگشت و پس از یکسال و نیم محاصره ، بیت المقدس در سال 586 ق . م سقوط کرد ، بابلیان و همپیمانان آنها یعنی اقوام آرامی و موآبی و بنوعمدن و... بر اورشلیم چیره شدند و پادشاه بابل آنجا را به آتش کشید ، معبد سلیمان را ویران کرد و تابوت میثاق را به کلی از بین برد ، صدقیا را به بابل انتقال داد و در مقابل وی ، فرزندانش را به قتل رساند و سپس چشمان او را از کاسه بیرون آورد و سرانجام تعداد زیادی از ساکنان یهودی بیت المقدس را به بابل فرستاد و برای انجام کارهای کشاورزی کسی جز فقیران و درماندگان باقی نگذاشت .

بخت النصر ، جدالیا پر اخیفام را به سمت فرماندار شهر مقدس تعیین نمود . بعد از این واقعه ، بعضی فرار کردند و به مصر رفتند و در ساحل رود نیل و مصب آن سکنی گزیدند و تعدادی دیگر در تپه ماهورها اورشلیم پراکنده و مخفی شدند .

در آن دوره باقی ماندگان یهودیان دست از سرسختی بر داشتند و برای در امان بودن از خشم بابلیان ، با فلسطینیان و " آمونیان " و " مآبیان " روابط برقرار کردند .

اسارت دوم ، برای ساکنان یهودیه به قدر اسارت اول که نسبت به اسباط دهگانه واقع شد برای تبعید شدگان گران تمام نشد ، زیر نبوکد نصر فقط می خواست استقلال عبرانیان را از بین ببرد و درصدد ریشه کن کردن آن قوم نبود . لذا ازدواج بین آنها رواج یافت و نسل جدیدی به وجود آمد که عبادتهای بابلی ، مصری و کنعانی و روی گردانی از پرستش " یهوه " میان آنها رایج شد .

در بابل ، بابلیان ، اسیران یهودی را تا درجه ی برده تنزل ندادند بلکه با آنان به عنوان بیگانگان مقیم رفتار کردند .

این امر " ارمیای " پیامبر را مجبور کرد تا از اسرا بخواهد که یک زندگی عادی را در پیش بگیرند ، خانه بسازند ، کشاورزی کنند و به ازدواج روی آورند .

از آنجا که بابلیان رهبران بدون رقیب تجارت در منطقه بودند ، یهودیان این حرفه را از آنها فرا گرفته و به درجه ی برتری نیز دست یافتند تا آنجایی که بسیاری از آنها پس از بازگشت از اسارت ، مبالغ زیادی برای بازسازی معبد سلیمان اهدا کردند .

مسافرت ها ، به ویژه سفر " حزقیال " مردی از طبقه ی کاهنان قبل از روزهای اسارت ، گویای آن بود که اسیران ، طبق عادات خود زندگی می کردند و آداب عبادی خودشان را به شدت محفوظ نگه داشته بودند .

آنها به گفته های حزقیال ایمان آورده بودند که گفته بود ، سبب آنچه که بر سر یهودیان آمد ، عدم پیروی از دستورات یهوه و رواج فساد اخلاق و بت پرستی در بیت المقدس بوده و سرنوشتی که دچارش شدند ، انتقام خدایی بود که احترام لازم را از طرف آنها به دست نیاورده بود و مجازاتی که به آن گرفتار شدند ، به هشدارهایی مربوط می شد که قبلاً به پدرانشان داده شده بود و به آن اهمیت نداده بودند .

از آنجایی که ندامت نزد یهودیان اسیر به منتهای درجه ی رسیده بود ، پیامبران و مدعیان پیغمبری در میان آنها زیاد گشتند .

اغلب این مدعیان مورد تأیید اشخاصی که در آرزوی رهایی به سر می بردند قرار گرفتند و یا به ریسمانهای امید و آرزو که این پیامبران ترویج می کردند ، چنگ می زدند .

این پیغمبران می گفتند که خداوند به زودی بقیه یهودیان را نجات خواهد داد و بیت المقدس دوباره احیا خواهد گشت و مدینه ی فاضله ای که علمای دین بر آن سیادت داشته باشند . حتماً به پا خواهد گردید .

هدف این پیغمبران از برشمردن این مسائل این بود که اسیران را از قرار گرفتن تحت تأثیر فرهنگ بابلی و ادغام شدن در جامعه بابلیان دور نگهدارند ، به ویژه اینکه اوضاع اقتصادی آنان رو به بهبود بود .

با تمام این احوال تلاشهای این پیامبردان به باد رفت ، زیرا تعداد یهودیانی که از شریعت پدران خود رویگردان شده بودند افزایش یافت ، و هنگامی که نسل دوم اسیران و تبعیدشدگان به وجود آمد ، یاد بیت المقدس از افکار آنان بیرون رفته بود .

بارزترین آثار ملموس و چشمگیر اسارت ، همانا احساس نیاز یهودیان به برپایی عبادتها در یک مکان آشکار بود .

هنگامی که متقیان به ویژه گروه آرمیا مجبور شدند در هر مکان رو به قبله ی بیت المقدس عبادت کنند ، بعضی از آنها به فکر افتادند که به علت عدم امکان بازگشت به معبد قدیم ، معبدی بر روی سرزمین جدید بر پا سازند . از اینجا بود که نظریه ی ساختن " کنس " ( کنیسه ) در مکان زندگی یهودیان خارج از بیت المقدس ، نشأت گرفت .

در سال 549 ق . م افسری از قوم پارس به نام کوروش علیه پادشاه خود قیام کرد و امپراطوری هخامنشی را پایه گذاری نمود . مهم ترین کارهای وی در آن دوره ، اجازه دادن به یهودیان جهت بازگشت به بیت المقدس و باز پس دادن غنایم باقی مانده در خزانه ی دولت " بخت النصر " به آنها بود .

با اینکه این تصمیم مورد تأیید بزرگان قوم یهود و متعصبین آنها قرار گرفت ، ولی تعداد زیادی از جوانان از این آزادی استقبال نکردند . زیر آنها به وطن جدید علاقه پیدا کرده بودند و از ثروتها و منابع آن استفاده می کردند . دو سال پس از تصمیم کوروش ، اولین کاروان یهودیان به طرف بیت المقدس حرکت کرد و این سفر سه ماه به طول انجامید .

مآخذ :

  1. ناس ، جان : تاریخ جامع ادیان ، علی اصغر حکمت ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، چاپ پنجم ، تهران 1372 .
  2. دورانت ، ویل : تاریخ تمدن - شرق زمین ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، جلد اول چاپ سوم ، 1370 .
  3. حتی ، فیلیپ : تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین ، بیروت 1958 .
  4. ابراهیم ، نجیب میخاییل : مصر و الشرق الأدنی ، دمشق 1966 .