ارتش جهاد مقدس

از دانشنامه فلسطین


پس از انقلاب 1929 تمایل سیاست انگلیس به صهیونیسم روشن شد . مسلح کردن صهیونیست‌ها شرکت سربازان انگلیسی در حوادث فراهم کردن انتقال یهودیان به فلسطین و کمک کردن به آنها در خرید زمینهای اعراب از نشانه‌های این سیاست بود تمامی این مسائل باعث شد تا دید اعراب نسبت به دشمنان واقعی شان وسیعتر گردد و در کنار صهیونیسم ، انگلیس را نیز به مثابه‌ی ریشه مصیبت فلسطین قلمداد کنند .

در سال 1933 در پی تظاهرات و اعتصابهایی که خواستار الغای وعده‌ی بالفور و تغییر جهت سیاست انگلیس بود اوضاع به شدت وخیم گشت . خلیل سکاکینی اوضاع را چنین توصیف کرد :

" دیروز و امروز فلسطین میدان یک جنگ شده است ، همه جا تظاهرات است . مردم به مراکز پلیس حمله می‌برند ، ایستگاههای راه آهن در معرض حمله هستند . صدها کشته و زخمی وجود دارد بیمارستانها از مجروحین آکنده و شعله‌های خشم مردم برانگیخته شده است . " این حوادث در سازمان یابی جوانان و تشکیل " ارتش جهاد مقدس " تأثیر زیادی داشته است . علاوه بر آن تشکیلات دیگری نیز مانند دسته‌های جهادی وابسته به شیخ غزالدین قام ( نک : انقلاب 1935 ) و لشکرهای داوطلب مانند لشکر خالدبن الولید و لشکر ابوعبیده الجراح نیز وجود داشت . در سالهای 35 - 1934 تلاش مبارزین فلسطین در جهت سازمان دهی گروه‌ها برای مبارزه‌ی نظامی بر علیه سلطه‌ی قیمومیت متمرکز بود پس از بحرانی شدن اوضاع در مارس 1936 ، در تمام شهرها و روستاهای فلسطین اعتصاب‌ها گسترش یافت . مجلس اعلای عربی فلسطین نیز تشکیل شد و اعلام کرد تا زمانی که انگلیس سیاست خود را تغییر ندهد و نقشه خود را درباره‌ی تحقق میهن قومی یهود کنار نگذارد ، اعتصابها ادامه خواهد یافت .

در میان این شور و هیجان ملی و مردمی ، رهبران مبارز تشکیلات زیرزمینی تصمیم گرفتند که همه‌ی تشکیلات را در یک ارتش یکپارچه گرد آوردند که آن را " ارتش جهاد مقدس " نام نهادند و فرماندهی آن را به عهده‌ی شهید عبدالقادر حسینی گذاشتند .

درشب 6 - 7/5/1936 واحدهای ارتش جهاد مقدس به سوی مواضع کوهستانی تعیین شده‌ای رهسپار گشتند تا از آنجا عملیات خود را آغاز کنند . در سحر گاه 7 ماه مه ، عبدالقادر حسین نخستین گلوله را به عنوان شروع قیام شلیک کرد . اولین حرکت در روستای " بین سوریک " در شمال غربی بیت المقدس انجام شد که مجاهدین به یک پادگان لردیک متعلق به ارتش انگلیس حمله کردند و مراکز رادار آن را ویران ساختند . پس از آن عازم منطقه " القسطل " شدند تا راه ارتباطی اصلی را میان یافا و بیت المقدس ببندند . واحدهای ارتش جهاد مقدس که در " قالونیه " ، " عین کارم " ، " اوساریس " ، " الودیس " ، " قطفه " ، " صوبا " ، " العیسویه " و سایر جاها و در شهرستان بیت المقدس مستقر شده بوند ، حمله‌های خود را به پادگان‌های ارتش انگلیس و مراکز پلیس و گارد مستعمره نشینها شروع کردند . علاوه بر اینها گروه تخریب به فرماندهی " فوزی القطب " نیز فعالیتهای خود را شروع کرد . اینها پلهای ثابت و متحرک و راه آهنهای قطار و برخی راهای ارتباطی را خراب کردند و خطوط تلفنی و لوله نفت عراق را که به بندر حیف میرفت از کار انداختند .

پس از آنکه شورش گسترش یافت و طنین آن به کشورهای عربی رسید ، مبارزان این کشورها به سرعت به صفوف ارتش جهاد مقدس پیوستند و در بالا بردن روحیه و قدرت جنگی آن سهیم شدند . اثر اینها به زودی در نبرد الخضر که در تاریخ 4/10/1936 به وقوع پیوست ظاهر شد . در این نبرد نیروهای انگلیسی به کوهستان روستای الخضر ( شهرستان بیت لحم ) که واحدهایی از ارتش جهاد مقدس در آن مستقر بود حمله کردند . نبرد چندین ساعت به طول انجامید و نیروهای انگلیسی برای بمباران مواضع انقلابیون فلسطینی از هواپیمای جنگی استفاده کردند . علی رغم نابرابری افراد و مهمات و تسلیحات دو طرف ، انقلابیون عرب در مقابل نیروهای انگلیسی شجاعت زیادی نشان دادند . در نتیجه ، مبارز سوری " سعید العاص " شهید شد و فرمانده عبدالقادر الحسین مجروح گشت . انگلیسیها اورا به بیمارستان نظامی در قدس منتقل کردند تا بعد او را محاکمه کنند ، ولی او توانست فرار کند و به دمشق پناهنده شود .

در پی میانجیگری پادشاهان و رؤسای کشورهای عربی ( نک : پیام شاهان و رؤسا کشورهای عربی برای ملت فلسطین ) و در مقابل تعهدات انگلیس مبنی بر بررسی مجدد موضع گیری خود ، البته موکول به دیدار اعضای یک کمیسیون ویژه از فلسطین برای شناسایی علل شورش ، نبرد متوقف شد و اعتصاب پایان یافت . ولی سرشکستگی اعراب پس از پیشنهاد تقسیم که از طرف کمیسیون پادشاهی در سال 1937 اعلام شد ( نک : بیل ، کمیسیون ) بی اندازه بود . این امر اعراب فلسطین را واداشت تا انقلاب نوینی را با رهبری ارتش جهاد مقدس اعلام کنند . این بار روش جدی تر و نیرومند تری به کار گرفته شد و هسته‌های مخفی مبارزه در داخل و خارج کشور تشکیل گردید . ارتش جهاد مقدس توانست بر مناطق روستایی فلسطین و بسیاری از شهرهای اصلی و از جمله بیت المقدس قدیمی ، پایتخت کشور مسلط شود .

در اول ماه مه سال 1938 گروهی از ارتش جهاد مقدس به مهاجرنشین یهودی " قیحان " که در جنوب شهر بیت المقدس واقع است ، یورش بردند . آنها توانستند برخی افراد پلیس یهودی و نگهبانان مهاجر نشین را به هلاکت برسانند و بدون هیچ گونه تلفاتی عقب نشینی کنند . همچنین واحدهای جهاد مقدس به مهاجر نشین " رامات راحیل " حمله کردند ، نیروهای انگلیسی را غافلگیر ساخته و خسارات فراوانی را به آنها وارد آوردند .

در نتیجه‌ی افزایش نیروهای مجاهدین ، انگلیس تصمیم گرفت با تمام امکانات ، خود را از دست آنها رها کند . نیرویی متشکل از چند هزار سرباز تشکیل شد و پناهگاههای انقلابیون در منطقه‌ی " بنی نعیم " میان بیت لحم و الخلیل ، محاصر گردید . مبارزان پراکنده شدند ولی هواپیماها ، محله‌ی اختفای آنها را پیدا کرده و آنها را بمباران کردند . نیروهای پیاده نیز برای سرکوب آنها به حرکت در آمدند و نبردی میان دوطرف درگرفت که طی آن سربازان ارتش جهاد مقدس رشادت و شجاعت زیادی نشان دادند . آنها از روستاهای مجاور کمک خواستند و فرمانده " عبد الحلیم جوادی " به همراه یکصد نفر از برادران مبارزش به یاری آنها شتافت و به این ترتیب به تقویت روحی آنها کمک کرد . نبرد حدود ده ساعت ادامه یافت و در این مدت سه هواپیما سرنگون شد . ولی خسارات اعراب بیشتر بود و ده‌ها نفر از آنان به شهادت رسیدند .

[[ پرونده : | گروهی از نیروهای ارتش جهاد مقدس ، بیت‌المقدس - 1948 ]]

پس از نبرد ، قیام متزلزل شد و برخی از بزرگان و رهبران آن مانند " عبدالرحیم حاج محمد " و " علی الحسینی " به شهادت رسیدند . برخی دیگر نیز از مرزها گذشتند و به کشورهای عربی مجاور رفتند . به هر حال انقلاب تا سال 1939 که کتاب سفید منتشر شد ادامه داشت . در این سال آتش جنگ جهانی دوم شعله ور شد و انقلاب متوقف گشت . در پی صدور قطعنامه‌ی تقسیم در سال 1947 ( نک : تقسیم فلسطین ) عبدالقادر حسین نیروی اندکی از جوانان راکه تقریبا بیست وپنج مجاهد بودند در روستای " صوریف " از توابع " الخلیل " گرد آورد تا به ادامه‌ی جهاد و مقاومت در برابر تقسیم و دفاع از حقانیت فلسطین بپردازند . این تشکیلات از آن پس در بیشتر شهرهای فلسطین گسترش یافت . همه آنها نام " نیروهای جهاد مقدس " به خود گرفتند . هیأت اعلای عربی در فلسطین از این سازمان استقبال کرد و آن را به تابعیت خود در آورد . شهر بیت المقدس برای استقرار ریاست سازمان انتخاب شد . رهبران آن عبارت بودند از : عبدالقادر الحسینی رئیس سازمان ، کامل عریفات نایب رئیس و قاسم الریماوی دبیر کل . بازرسانی نیز برای امور نظامی و اداری تعیین شد که دستورات خود را از رهبری پادشاه دریافت می‌کرد . از جمله آنها می‌توان شهید حسن سلامه ، شهید ابراهیم ابودیه و شماری از افسران سوری و عراقی ولبنانی را نام برد .

پس از شدت یافتن درگیری اعراب و صهیونیست ها ، هیأت اعلای عربی در هر روستا و شهر یک شورای محلی برای مقاوت تشکیل داد . از این شورا یک کمیته‌ی مرکزی انتخاب می‌شد که بدان نام " کمیته‌ی ملی عام " نامیده شد ( نک : کمیته‌های ملی ) . از این کمیته شاخه‌هایی فرعی منشعب شد ، یکی برای جمع‌آوری سلاح و پول و دیگری برای تبلیغات به نفع مجاهدین . شمار زیادی از مبارزان کشورهای عربی نیز علاوه بر فلسطینی‌ها به صفوف مجاهدین پیوستند .

مجاهدانی که در واحدهای جهاد مقدس فعالیت می‌کردند به گروه‌های زیر تقسیم شدند :

1 ) سربازان جنگجو :

اینان از فلسطینیان و داوطلبان عرب تشکیل می‌شدند . وظیفه‌ی آن‌ها گسترش انقلاب ، قطع راههای ارتباطی و رویارویی با فعالیتهای تروریستی صهیونیستها بود . اسلحه و مهمات اینها از طرف هیأت اعلای عربی تأمین می‌شد و حقوق ماهیانه به آنها پرداخت می‌گردید . هر دسته حدود 8 تا 10 جنگجو را شامل میشد .

2 ) سربازان مستقر :

اینان شهروندان ساکن روستاها بودند . وظیفه آنها دفاع از روستای خود و روستاهای مجاور بود . تعداد آنها حدود 18 هزار نفر برآورد شده بود که اسلحه و آموزش متوسطی داشتند . هیأت اعلای عرب نیز قسمتی از اسلحه و مهمات و پول نقد مورد نیاز آنها را تأمین می‌کرد .

3 ) دسته‌ی تخریب :

این دسته از سربازان متخصص در عملیات انفجار و تخریب تشکیل می‌شد . این دسته بعدها پیشرفتهای چشمگیری نمود که نتیجه‌ی پیوستن عوامل کار آزموده به آن بود . اینان فلسطینی‌هایی بودند که در جنگ جهانی دوم در کنار ارتش انگلیس شرکت کرده بودند . عده‌ای دیگر نیز توسط آلمانیها آموزش دیده بودند .

4 ) دسته‌ی ترور :

این دسته از میان فلسطینیهای جنگجو و پرشور انتخاب شده بود . وظیفه‌های آنها ترور خیانتکاران و واسطه‌ها وکسانی بود که زمین به یهودیان می‌فروختند . همچنین وظیفه داشتند انگلیسیانی را که با عربیت فلسطین مخالفت و دشمنی می‌ورزیدند را ازبین ببرند . این دسته در تمام کشور وحشت و هراس ایجاد کرد ، به ویژه پس از ترور " اندروز " حاکم انگلیس . لازم به یادآوری است که واحدهای ضد شورش ، افراد بی گناهی را ترور می‌کردند تاآبروی واحدهای جهاد مقدس را لکه دار سازند . شمار مجاهدین و در آمدهای آنها ثابت نبود و به شرایط و اوضاع مالی هیأت اعلای عربی بستگی داشت . شمار افراد دسته‌ی اول بعضی اوقات به بیش از ده هزار نفر افزایش می‌یافت و تعداد افراد دسته دوم میان پانزده تا بیست هزار نفر در نوسان بود . یکی از مهم ترین مشکلات نیروهای جهاد مقدس مسأله‌ی سلاح بود . هیأت اعلای عربی نمایندگانی را برای این منظور به لبنان و سوریه اعزام کرد . گاهی نیز نمایندگان آن تا ترکیه میرفتند تا بتوانند از قاچاقچیان اسلحه ، سلاح تهیه کنند . پس از آن نمایندگانی به لیبی فرستاده شدند تا باقیمانده‌های اسلحه جنگ جهانی دوم به جای مانده از نبردهای صحرای العلمین و السلوم را خریداری کنند و سپس به تعمیر وآماده کردن آنها بپردازند . همچنین هیأت اعلای عربی نمایندگان خود را برای همین منظور به کشورهای فرانسه ، بلژیک ، چک ، اسلواکی و سوئیس فرستاد . همه‌ی این تلاشها با شکست روبه رو شد ، که علت آن گاهی موانعی بود که صهیونیستها و استعمارگران ایجاد می‌کردند و گاهی نیزکمبود منابع مالی بود . از این موارد به هم خوردن معامله خرید 8000 تفنگ ، هفت میلیون فشنگ و 200 هفت تیر بود که به نام دولت سوریه در تاریخ 17/11/1947 باکارخانه‌ها " اشکودای " چک اسلواکی توافق شده بود .

هیأت اعلای عربی کارگاهی برای تعمیر اسلحه و نگهداری آنها در یکی از مناطق اطراف قاهره تاسیس کرد . " مرس مطروح " نیز یک کارگاه فنی دایر ساخت . در قاهره نیز سه کارخانه دیگر ، یکی برای ساختن بمب ، دیگری برای مهمات سازی و سومی برای تعمیرات ایجاد کرد . هیأت همچنین یک کارخانه‌ی مهمات سازی در درمشق و دو انبار مهمات یکی در بیروت و دیگری در دمشق ، و انبارهای دیگری هم در " صیدا " ، " السلوم " ، " مرس مطروح " ، " العریش " و " قاهره " احداث کرد .

مقدار اسلحه‌های که هیأت عالی عربی برای نیروهای جهاد مقدس در سالهای 48 - 1947 خریداری کرد به شرح زیر بود :

" 5396 قبضه تفنگ ، 499 قبضه مسلسل سنگین ، 364 مسلسل تامی وستن ، 309 قبضه هفت تیر ، 124 توپ ضد زرهی ، 23 توپ سنگین ، 60 هزار گلوله توپ از انواع مختلف ، 160 صندوق مواد منفجره ، و 46760 نارنجک دستی و 3867 مین آماده ، و مقداری تجهیزات الکتریکی . مبلغ پرداختی برای بهای این سلاح‌ها و حمل و نقل و نگاهداری آنها 330800 لیره بود " . علاوه بر آن مقداری تجهیزات نظامی از قبیل لباس ، کفش ، پتو ، مشمع ، دوربینهای چشمی ، قیچی سیم خاردار ، نقشه‌های جنگی ، قطب نما ، کلاه خود و برخی خودروهای زرهی و سایر انواع خودروها .

علی رغم تلاشهای هیأت عالی عربی در تأمین تسلیحات برای واحد‌های جهاد مقدس ، مقدار آنها در مقایسه با آنچه دشمن صهیونیستی با کمک انگلیس و استفاده از منابع مالی جنبش صهیونیسم تهیه می‌کرد ناچیز بود . به عقیده‌ی " منیر ابوفاضل " بازرس امور نظامی واحدهای جهاد مقدس ، کشورهای عربی توانایی داشتند که کمبود و نقص اسلحه را بر طرف کنند ، ولی آنها به سفارشات کمیته نظامی که در سال 1947 در دمشق منعقد شد توجه نکردند . کمیته مزبور چنین مقرر کرده بود :

" اعراب فلسطین می‌باید حداقل به ده هزار تفنگ و مقادیر کافی از مسلسها و نارنجک‌های دستی و مواد منفجره و سایر انواع تسلیحات مجهز شوند... می‌باید تعداد هرچه بیشتری از هواپیماهای جنگنده و بمب افکن را در فرودگاههای نزدیک ساحل شرقی مدیترانه مستقر کرد تا راه‌های دریایی را زیرنظر داشته باشند و اجازه ندهند برای یهودیان کمک‌هایی از آن سوی دریاها برسد . ( نک : عمان و دمشق ، اجلاس - )

واحدهای جهاد مقدس به شکل زیر توزیع شده بودند :

  1. منطقه‌ی بیت المقدس : فرمانده یا منطقه ( شهید ) عبدالقادر حسینی بود . نیروهای منظم آن شامل چهار گروهان مکانیزه ، چهار گروهان تخریب ، یک واحد پزشکی و چندین پاسگاه دفاعی بود که در قسمت‌های مختلف بیت المقدس مستقر شده بودند . پس از آن ، گروه‌های دیگری از مبارزان برای دفاع از بخش قدیمی بیت المقدس به آنها پیوستند .
  2. منطقه‌ی بیت الحم : از پنج گروهان مکانیزه و چندین پاسگاه دفاعی تشکیل میشد . وظیفه‌ی آن دفاع از " بیت جالا " ، " جبل المکبر " ، " القاهریه " ، دره " القفا " ، " ارنا العروب " ، " صوریف " ، " بیت عامر " ، " بیت عولا " ، " نوبا " ، " السموع " و " بنی نعیم " بود
  3. منطقه‌ی رام الله : در این جا دو گروهان از مجاهدان دسته‌ی اول و شش گروهان از داوطلبان و گروه‌هایی از دسته‌ی دوم وجود داشت . این نیروها در اطراف خطی که از " شهفاط " و " بیت فوریک " تا " باب الوالد " روی جاده یافا - بیت المقدس امتداد داشت مستقر بودند . حوزه‌ی عمل آنها شامل شعفاط ، بیت فوریک ، عین کارم ، قالونیا ، القطل ، باب الوالد ، بیت نول ، دیر العرب و جاهای دیگر می‌شد .
  4. منطقه‌ی میانه‌ی غربی : رهبری آن به عهده‌ی ( شهید ) حسن سلامه بود و از شهرستان‌های " یافا " ، " الرمله " ، " اللد " و " المجدل " تشکیل می‌شد . رهبری شهرستان " المجدل " را محمد طارق الافریقی عهده دار بود که با همراهان خود در ده نبرد شرکت کردند و هفت زره پوش یهودی را به غنیمت گرفتند . مجاهدین حتی پس از ورود ارتش‌های عربی در سال 1948 نیز توانستند شهرستانها را در دست خود نگه دارند . ( نک : جنگ 1948 ) .
  5. منطقه‌ی جنوبی : در آن دو گروهان و یک دسته تخریب و چندین پاسگاه دفاعی وجود داشت . این واحدها در شهرها و روستاهای زیر تقسیم شده بوند : غزه ، جبل منطار ، عراق سویدان ، خان یونس ، دیر البلح ، المجدل ، بیر السبع .
  6. منطقه‌ی غربی : واحدهای آن شامل چندین پاسگاه بود که نفرات آن از دو گروهان تجاوز نمیکرد . مناطق دفاعی آن شامل : قلقلیه ، طولکوم ، جنین ، بیارعدس ، علار ، قاقون ، زیتا ، عنبتا ، ام الفخم ، زرعین ، رمانه ، روستاهای اللجون ، و سایر جاهابود .
  7. منطقه‌ی شمالی : واحدهای آن از چهار گروهان مکانیزه ، سه گروهان تخریب ، یک واحد پزشکی ، حدود سی تا سی و پنج پاسگاه و چهار دسته‌ی تخریب تشکیل می‌شد . محل‌های استقرار این واحد‌ها حیفا ، عکا ، یافا ، القاهره ، طبریه ، بیان و حدود یکصد و پنجاه روستا بود . این مناطق تا زمان عقب نشینی ارتشهای عربی در دست واحدهای جهاد مقدس باقی ماند .

نیروهای جهاد مقدس ، نبردهای پیروزمند زیادی داشتند که در آنها خسارت‌های سنگینی به یهودیها و نیروهای انگلیسی وارد آمد . از جمله می‌توان نبردهای اول و دوم وسوم " بربره " در ماه‌های مارس و آوریل 1948 را نام برد . در تاریخ 12/4/1948 آنها در نبرد " ژولیس " شرکت کردند که طی آن مجاهد " عزه حقی " به شهادت رسید . ولی روز بعد مبارزان انتقام او را در نبرد دوم " ژولیس " گرفتند و خسارتها زیادی به دشمن وارد آوردند . سپس نبردهای اول و دوم " نبی داوود " آغاز شد که صهیونیستها علی رغم اینکه خود حمله را شروع کردند نتوانسند حتی یک وجب پیشروی کنند . در این دو نبرد خسارتی به مبارزان عرب وارد نیامد . وضع در نبرد دوم " ابو طوره " در تاریخ 26/7/1948 و نبرد چهارم " نسبی داوود " در تاریخ 11/8/1948 نیز به همین شکل بود .

مشهورترین نبردهای نیروهای جهاد مقدس در منطقه‌ی الجلیل ، نبردها ابوشربتح ( غرب ترشیحا ) نزدیک " جدین " ، نبرد " مجد الکروم " ، نبرد " الکابری " و نبرد " البرده " است . ارتش جهاد مقدس در این نبردها نهایت شجاعت و پایمردی را نشان داد و علاوه بر این در بعضی از نبردهای ارتش نجات نیز شرکت کرد .

واحدهای جهاد مقدس در تمامی این نبردها دلاوریهای زیادی نشان دادند به ویژه درنبردهای " بیت سوریک " ، " ماصیون " ، " میکورحاییم " ، و نبردهای " الطرق " ، همه‌ی اینها نشانه‌ی توانایی مبارزین در طراحی نظامی و جسارت در عملیات بود . " کریستوفر سایکس " مؤلف کتاب " چهار راه‌های اسرائیل " در این باره چنین گفته است : " در پایان ماه فوریه 1948 که اعراب فعالیت‌های نظامی را آغاز کردند وضع شان از نظر نظامی از یهودیان بهتر بود . آنها به دو مهاجر نشین یهودی در شما و جنوب بیت المقدس حمله کردند . گرچه اعراب نتوانستند هیچ یک از آنها را اشغال کنند ، اما حمله‌ی عبدالقادر الحسین به مهاجرنشین کفار عصیون جنوبی ، به نابودی نیروهای ضربتی " پالماخ " که به کمک آمده بودند منجر شد " . " ژان کمشی " می‌گوید : " این حادثه تأثیر بسیار بد و عمیقی بر یهودیان فلسطین گذاشت . " " عبدالله التل " در خاطرات خود از فرمانده‌ی واحد‌های جهاد مقدس عبدالقادر حسینی سخن گفته و از قهرمانی‌های او در نبرد القطل که در آن به شهادت رسید چنین یاد کرده است : " او به یک تپه‌ی بلند و مستحکم حمله برد . او فرماندهی سربازان را بر خلاف قوانین جنگ که ایجاب می‌کند فرماندهان بزرگ در پشت خطوط جبهه انجام وظیفه کنند تا سلامت و امنیت خود را حفظ کنند ، خود عملاً به عهده گرفت . به این ترتیب قهرمان پیروز شد و یک معجزه جنگی به دست آورد . "

نیروهای جهاد مقدس اسلحه خود را تکمیل کردند : آنها موشک اندازهایی را که یکی از فلسطینیها به نام علی جبر ساخته بود به کار گرفتند . این ابزار از لوله تشکیل شده بود که از مواد منفجره پر می‌گردید و توسط یک دستگاه مخصوص پرتاب می‌شد . این موشک فاصله‌ی چند صد متری را طی می‌کرد و محلی که که بدان اصابت می‌کرد کاملاً از بین می‌برد . اثر آن از اثر توپهای سنگین نیز بیشتر بود . شدت تخریب این اختراعات روحیه‌ی یهودیان را خراب می‌کرد . به این ترتیب نیروهای فلسطینی توانستند مهاجرنشین یهودی " هاتکفا " را تصرف کنند صهیونیستها نتوانستند آن را باز پس گیرند تا آنکه نیروهای انگلیسی به کمک آنها آمدند .

نیروهای دسته‌ی تخریب سابقه‌ی طولانی در فعالیت‌های نظامی جهاد مقدس داشتند . آن‌ها در جواب انفجارهای یهودیان در " باب العامود " و " الخلیل " اقدامات متهورانه‌ای را انجام دادند . آنها یک کامیون نظامی انگلیس را به یک تن و نیم مواد منفجره‌ی " تی . ان . تی " پر کردند و در خیابان هاسولیل در داخل منطقه‌ی هودی نشین در قدس جدید منفحر کرند . در نتیجه‌ی این انفجار هشت ساختمان از جمله ساختمان روزنامه " پالستین پوست " و روزنامه‌ی " عل هشمار " و " هامشکیفا " به کلی ویران شدند . صدها یهودی در این حادثه کشته و زخمی شدند و هراس و ترس در میان آنها افتاد ( نک : هاسولیل و پالستین پوست ، انهدام خیابان - )

این عکس العمل اعراب تظاهرات شدیدی را از طرف یهودیان برانگیخت که از سران یهود می‌خواستند تسلیم شوند . یهودیان در حالی که پرچم‌های سفید در درست داشتند . پیش می‌رفتند وناتوانی خود را در تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین اعلام می‌کردند . ارتش انگلیس نیز بنا به عادت خود دخالت کرد و از آنها حمایت نمود .

کارخانه‌ی " السپیرتو " یهودی نزدیک مهاجرنشین " نیتر " در مدخل شهر یافا و همچنین کارخانه بزرگ تجاری نزدیک محله‌ی ابوکبیر در مدخل خیابان اصلی هرتزل در تل آویو نیز منفجر گشتند . کارخانه‌ی قیر و سیمان در " مجدل صادق " و را آهن حیفا و دفتر شرکت " سولیل بوتیه " یهودی نیز منفجر شدند .

پس از توقف جنگ در پی قرار داد متارکه‌ی جنگ میان کشورهای عربی و اسرائیل ، امکانات نظامی هیأت عالی عرب رو به ضعف گذاشت و افراد آن ناگزیر شدند که به ارتشهای عربی بپیوندند . در سال 1948 توزیع آن‌ها چنین بود : افرادی که به ارتش اردن پیوستند : در بیت المقدس 611 سرباز ، در بیت لحم 548 سرباز ، و در رام الله 279 سرباز ، پیوستگان به ارتش عراق : در بیرزیت 156 نفر و در روستاهای سامره 120 نفر . پیوستگان به ارتش مصر : در غزه 150 نفر و 600 نفر نیز به ارتش نجات در الخلیل پیوستند .

واحد‌های جهاد مقدس همچنان بر پا ماندند تا آنکه فرمان انحلال آنها در تاریخ 18/12/1948 از عمان صادر شد . لکن آنان همچنان در محل‌های خود مستقر بودند تا آنکه فرمان انحلال آنها از هیأت عالی عربی در قاهره در تاریخ 15/5/1949 دریافت شد .

درباره قهرمانی‌های نیروهای جهاد مقدس نوشته‌های زیادی در دست هست که می‌توان دو نمونه از آنها را یاد کرد : نخستین آنها مطلبی است که یک فرمانده‌ی انگلیسی نوشته است . او فرمانده‌ی تیپ را به عهده داشت که مأمور حمله به باب الواد میان بیت المقدس و یافا بود . مجاهدان فلسطین این محل را به روی کاروانهای یهودیان و نیروهای انگلیسی حامی آنها در تابستان 1939 بسته بودند . نبرد سه روز به طول انجامید ( نک : باب الواد ، نبردهای - ) . پس از پایان یافتن نبرد ، انگلیسها جنازه‌های شهدای عرب را پس از آنکه اسلحه و مهمات شان را جمع آوری کردند به مدخل باب الواد آوردند . این فرمانده درباره‌ی آنها چنین گفت : " این قهرمانان علی رغم کمی تعدادشان سه روز مارا که از آنها خیلی بیشتر بودیم متوقف کردند . تفاوت میان اسلحه‌ی ما و اسلحه‌ی آنها و همچنین وسایل ما و وسایل آنها بسیار زیاد بود . من از شما می‌خواهم که این قهرمانی را ارج نهید و به آن احترام بگذارید . آنگاه سربازان ایستادند و به افتخار آن شهدای قهرمان تیراندازی هوایی کردند . "

گواهی دوم از افسر مصری ، سرهنگ دوم عبدالجواد طباله نقل می‌شود . او فرمانده‌ی نیروهای سبک بود که در جنوب بیت المقدس مستقر بودند . در نامه‌ای که به منبر ابوفاضل بازرس کل نظامی نیروهای جهاد مقدس فرستاد چنین گفته است :

" من ناگزیر هستم از توانمندی کاملی که نیروهای جهاد مقدس در جنگ نشان دادند و روحیه‌ی فداکاری آنها و شجاعت‌ها و دلاوری‌های گوناگونی که در اینجا فرصت بیان آنها نیست ، نهایت قدردانی خود را اعلام کنم... من هرگز نمی‌توانم روحیه‌ی بسیار بالای شما را در همکاری با من در همه‌ی مسائل فراموش کنم و آنرا قدردانی نکنم . شرایط بسیاری دشواری که بر همه‌ی ما گذشت فراموش نشدنی است . به عقیده من بودن شما در کنار من و تلاش فوق العاده‌ای که انجام دادید یکی از بهترین دلایل شکست یهودیان و عقب نشینی آنها از آن منطقه مقدس بود "

مآخذ :

  1. کیالی ، عبدالوهاب : تاریخ نوی فلسطین ، محمد جواهر کلام ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ اول 1366 .
  2. تل ، عبدالله ، کارثة فلسطین ، قاهرة 1959 .
  3. غوری ، أمیل : المؤامرة الکبری و اغتیال فلسطین و محق العرب ، القاهره 1955 .
  4. غوری ، أمیل : فلسطین عبرستین عاما 01922 - 1937 ) ، بیروت 1973 .
  5. حوت ، بیان نویهض : القیادات و المؤسسات السیاسیة فی فلسطین ، 1917 - 1947 ، بیروت 1918 .
  6. جبوری ، صالح صائب : محنة فلسطین و أسرارها السیاسة و العسکریة ، بیروت 1956 .
  7. جندی ، عاصم : فارس القطل " عبدالقادر الحسینی " ، بیروت 1979 .
  8. دروزة ، محمد عزة ، حول الحرکة العربیة الحدیثة ، صیدا - بیروت 1959 .
  9. Christopher sykes : Cross Roads to Israel, Palestine From Balfour to Bevin, London 1965.
  10. Jon Kimche : Palestine or Israel, The Untold Story of Why we faild 1917-1923,1967-1973, London 1973.