ارتش اسرائیل ( اصول اساسی جنگ در - )

از دانشنامه فلسطین


الف ) اصل غافلگیری :

تجربه‌ی جنگها ، بیانگر این واقعیت است که ، طرفی که دشمن خود را در نبرد غافگیر کند ، به یکی از عوامل برتری و پیروزی دست یافته است . در عین حال طرف دیگر نیز که غافلگیر شده و توان تطبیق خود با موضع جدید را ندارد بی تردید محکوم به شکست است . با نظری در شیوه‌ی نظامی اسرائیل این نکته روشن شده که اصل غافلگیری ، در میان دیگر اصول جنگ ، در استراتژی نظامی اسرائیل از اهمیت بالایی برخوردار است ، شاید هم تبیین استراتژی اسرائیل ، کاملا بر اساس این اصل بنا می‌گردد . طرح جنگ 1967 بر اساس اصل غافلگیری ، با تهاجم وسیع و متمرکز و سریع هوایی پی ریزی شد . اگرچه این تهاجم بنا به عللی با شکست مواجه شد ولی نتیجه‌ی آن طرح ، به تعویق افتاد و باید اشاره نمود که نتایج جنگ ، آن چیزی نبود که در 10 ژوئن آشکار گشت . از آنجا که شیوه‌ی نظامی اسرائیل ، برای مجبور ساختن اعراب به تصمیم گیری آنی و عجولانه برای حل مسأله غیر مترقبه و مبتلا به خود ، مبتنی بر انتقال نبرد به داخل اراضی عربی و دور کردن آن از اراضی خود بود ، اصل غافلگیری ، یک امر لازم و ضروری می‌نمود . در اینجا باید اصل غافلگیری را در سرلوحه‌ی اصول جنگی ارتش اسرائیل قرار داد .

اصل غافگیری در نظر فرماندهان اسرائیلی :

اصل غافلگیری ، خواه استراتژیک خواه تاکتیکی ، شاخص اصلی مکتب نظامی اسرائیل را تشکیل می‌دهد . بر این مبنا ، غافلگیری اساس تمامی طرحهای نظامی بوده و بدون آن درک برتری قطعی در یک نقطه ممکن نیست . غافلگیری در ذات خود وسیله‌ای است برای رسیدن به برتری و همچنین جبران نقص و ضعف نقاط دیگر .

غافلگیری باعث آشفتگی و تحلیل شجاعت دشمن است . از این رو اصل مزبور اساس تمامی عملیات نظامی اسرائیل را تشکیل می‌دهد .

برخی از مسئولان و فرماندهان نظامی اسرائیل آن نوع غافلگیری را ترجیح می‌دهند که باعث آشفتگی و تشویش فرماندهی عالی دشمن گشته و او را از اقدام به هر عملی در طول اجرای طرح عملیات ، ناتوان سازد . این نوع غافلگیری شامل ضربات سخت و قاطع بر ضد تدابیر متخذه از جانب دشمن است به شرط آنکه شیوه‌ی این ضربات جدید بوده و با شیوه‌های گذشته اختلاف داشته باشد ، آن چنان که به دشمن امکان ندهد از آموزشهای خویش در مورد نحوه‌ی عکس العمل علیه شیوه‌های گذشته بهره برداری نماید . زیرا این شیوه‌ها کاملا جدید بوده و دشمن قادر به عکس العمل مناسب در مقابل آن نخواهد بود .

براین اساس ، فرماندهی کل ارتش اسرائیل و تئوریسینهای نظامی آن همواره به افسران و نیروهای خود توصیه می‌کنند که در آینده از شیوه‌ی عملیات پیروزمند گذشته ، حتی در زمانیکه همان شرایط مهیا است استفاده نکنند . از طراحان عملیات نیز می‌خواهند که تنها به تاریخ نظامی دور و یا نزدیک نپردازند . این مسأله فقط به دلیل اینکه طراحان نظامی را وادار می‌سازد تا تلاش خود را در جهت یافتن افکار و مفاهیم جدید ، در طراحی عملیات و شیوه‌ها و روش‌های جدید در زمینه‌ی اجرای آن متمرکز کنند .

موشه دایان یکی از طراحان نظامی اسرائیل در مورد اصل ابتکار عمل در نزد افسران و مسائل مربوطه به غافلگیری می‌گوید :

" برخی از بهترین فرماندهان ما در حال حاضر ، در مناصب فرماندهی کل و یا تدریس مشغول هستند و یا دوره‌های آموزشی را می‌گذرانند . من معتقدم باید آنها را به واحدهای حاضر در میدان نبرد منتقل کنیم تا جانشین فرمانده‌های فعلی برخی از واحدها گردند . البته توجیه این نظریه در همان میدان است . من میدانم که این مسأله آسان نیست ، زیرا تغییر فرماندهی واحدها در شب نبرد ، آنها را آزرده خاطر خواهد

کرد . البته اگر ما درگیر یک جنگ درازمدت بودیم مسأله فرق می‌کرد ، ولی در مورد حمله‌ای که تنها چند هفته به طول انجامد ، این حق برای ما محفوظ است که توانمان را حتی از مناطق دیگر در منطقه‌ی نبرد متمرکز کنیم اگرچه موجب تضعیف مناطق دیگر در طول زمان نبرد گردد . آزردگی خاطر شخصی فرماندهان تغییر یافته را باید از دریچه‌ی یک معیار اصلی نگریست ، و آن پیروزی نظامی در یک طرح استثنائی است که براساس اعطای میزانی از استقلال به فرمانده‌ی موجود در میدان به صورتی بی سابقه بنا شده است . این فرماندهان هستند که در اثنای نبرد به تصمیم گیری در مورد مسائل سرنوشت ساز پرداخته و سرنوشت حمله ، به عمل و ویژگی‌های فرماندهان آنان بستگی تام دارد . "

غافلگیری تاکتیکی :

اسرائیل در اجرای هرچه بهتر اصل غافلگیری تاکتیکی شیوه‌های جنگ شبانه را در سطح وسیعی به کار می‌گیرد . زیرا تاریکی شب بهترین ضامن اجرای این اصل است . البته ارزش جنگ شبانه و میزان عملکرد آن به سطح آموزش نیروهای نظامی بستگی دارد زیرا تاریکی بهترین دوست یک سرباز مجرب و کارآزموده و دشمن خطرناک یه سرباز بی تجربه و آموزش ندیده است .

به این خاطر ، ارتش اسرائیل در برنامه‌ی آموزش خود در تمام سطوح ، از آموزش فردی گرفته تا آموزش در سطح لشکر ؛ برای آموزش شبانه اهمیت بسزایی قایل است .

ب ) اصل ابتکار عمل :

ارتش اسرائیل برای آنکه بتواند طرحهای خود را بر اساس اصل غافلگیری پی ریزی کند ، همواره سعی کرده که ابتکار عمل را به دست گیرد ، در این راستا به فشارهای بین المللی و منطقه‌ای توجهی نکرده و نسبت به شرایط بین المللی و یا افکار عمومی جهان ، چنانچه به تضعیف توان دستیابی به ابتکار عمل منجر گردد ، بی توجه بوده است .

استراتژی بهره جویی از این اصل ، تقویت روحیه‌ی ارتش و بالابردن روحیه‌ی تهاجمی و تجاوزگری در حد اعلای آن است ، همچنین در شکستن روحیه‌ی نیروهای مسلح دشمن قبل از آغاز نبرد و ایجاد این شبهه که فرماندهی دشمن توان هرگونه تحرک مثبت را از دست داده مؤثر می‌باشد . ازین رو با استفاده از این اصل در جنگ با ارتش‌های عربی سعی کرده آنها را مجبور سازد که تسلیم اراده‌ی اسرائیل شده و از هرگونه عملیات تهاجمی خودداری کند و تنها در یک موضع پدافند ثابت قرار گیرند . در این زمینه بن گورین می‌گوید : " بهترین وسیله برای دفاع ، تهاجم است . " ایگال آلون یکی دیگر از رهبران اسرائیل نیز معتقد است : " شرایط لازم و استراتژیک ، یک طرح دفاعی خاص را برای اسرائیل ضروری می‌سازد . در این طرح عقب نشینی مفهوم ندارد و هدفش ، انتقال جنگ به سرزمین دشمن و از بین بردن بیشترین میزان تجمعات نظامی دشمن در کوتاه ترین زمان ممکن است . بر این اساس باید نیروهایی در عمق خاک دشمن نگهداری شوند ، تا از هرگونه عملیات متقابل جلوگیری کرده و در ضمن به مراکز حساس نیروهای دشمن دسترسی داشته باشند . این امر باعث ایجاد شرایط مناسب مذاکرات مستقیم و تحمیل شروط به اعراب برای صلح و تعیین مرزها می‌گردد . بنابراین اسرائیل این حق را برای خود قایل است که نیروهای نظامی خود را جهت پیشگیری از حملات ، گسترش دهد تا قربانی یک تهاجم ناگهانی و همه جانبه از طرف اعراب نگردد . " وی در جای دیگر می‌گوید : " بیرون کشیدن ابتکار عمل از دست دشمن ، اهمیت بسیار دارد . باتوجه به ارزش دفاع و برای آنکه این دفاع حتمی و دائمی باشد باید گفت که نبرد پایان نمی‌گیرد مگر آنکه یک درگیری مسلحانه‌ی وسیع انجام گرفته و در این میان ، طرفی که در زمان و مکان مناسب و به شیوه‌ی برتر قرار گیرد ( چه آنکه حمله را آغاز کرده و چه خواهان شروع آن باشد . ) امتیازات فراوانی کسب کرده و امید پیروزی او بسیار خواهدبود اما طرفی که شیوه‌ی اصلی او در جنگ دفاع عادی است ، خود را محکوم به شکست کرده از سیطره‌ی دشمن و توطئه‌های او در امان نبوده و مجبور خواهد شدکه نیروهای خود رابرای دفاع در طول جبهه‌های نبرد پراکنده کند . او هیچ گاه نمی‌داند که دشمن کدام بخش را در آینده مورد تهاجم قرار خواهد داد و هرگز قادر به ضد حمله و یا ضربه متقابلی در برار دشمن نبوده و حتی امکان تقویت نیروهای رزمی خود را از دست می‌دهد . در این صورت شکست او نهایتاً امری حتمی خواهد بود . "

ج ) اصل بازدارندگی و سبقت در تهاجم :

استراتژی رژیم صهیونیستی طی نزدیک به نیم قرن از تشکیل اسرائیل یک استراتژی سرسخت و استوار بوده که بر اساس قدرت ، تحمیل اراده و رد هرگونه تساوی بنا شده است . این استراتژی مبتنی بر اصل آمادگی کامل و بر اساس نظریه‌ی " نیروی پنهانی " است . این سیاست معتقد است که نخستین و آخرین هدف در مورد دشمن ، فعالیت در جهت شکست اوست . آنچه باعث تحقق این هدف میگردد . درک تسخیر ناپذیری اسرائیل از جانب دشمن است تا او را از جهتی شکست ناپذیر بنمایاند و از جهت دیگر درک ضعف در معرض خطر بودن قوای دشمن ، به او خاطر نشان شود . این بدان معنی است که این استراتژی تاکنون بر چهار اصل مرتبط به هم استوار بوده است :

  1. حفظ برتری نظامی
  2. تأکید مستمر بر این موضوع که هرگونه مقابله‌ی اعراب با اسرائیل ، به قیمت گزافی تمام شده و نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت .
  3. نپذیرفتن شکست در تمامی جنگ ها
  4. تهاجم به اهداف دور دست .

این استراتژی به استراتژی " بیم و دفاع " معروف است که شامل چند ضد حمله پیشگیرانه است . این استراتژی در حد خود یک نظام متکامل را تشکیل می‌دهد . بیم عبارت است از : " خودداری دشمن مبادا از اقدامات نظامی به دلیل دوری جستن از مخاطرات احتمالی آن . " که مبادا بیش از دستاوردهای پیش بینی شده باشد . " پس بیم ، یک حالت عقلی و روانی است که مسأله‌ای را در عین آنکه ثمربخش میداند همان را باعث تهدید احتمالی منافع خود پیش بینی میکند .

د ) اصل جنگ پیشگیرانه :

بسیاری از مسئولین رده بالای رژیم صهیونیستی بر این نکته تاکید دارند که اسرائیل جنگ پیشگیرانه را زمانی آغاز می‌کند که یکی از شرایط زیر حاصل شده باشد :

اگر توازن نیرو بین اسرائیل و دول عربی بر هم خورده باشد ( در مفهوم توازن ، همه‌ی نیروهای عربی مسلح وارد می‌باشد ) و میزان تسلیحات آنان و تنوع و برتری آن بر سلاحهای اسرائیلی محرز گردد . ( نک : جنگ 1956 )

درصورتی که بین دو یا چند کشور عربی که اسرائیل را احاطه کرده اند وحدت ایجاد شود . زیرا اسرائیل معتقد است که وحدت کشورهای عربی موجب قرار دادن اسرائیل در میانه‌ی گازانبر اعراب و در تنگنا قرار گرفتن آن خواهد شد .

هرگاه یهک جبهه‌ی نظامی در اطراف مرزهای اسرائیل یا بخشی از مرزهای آن باشرکت یک یا چند کشور عربی ، تشکیل شود . اسرائیل تشکیل چنین جبهه‌ای را توجیه مناسبی برای آغاز یک جنگ پیشگیرانه میداند .

نظریه‌ی جنگ پیشگیرانه مبتنی بر فرضهای زیر است :

هرگاه یکی از طرفهای متخاطم به نیرو به سلاحی دست یابد که طرف دیگر فاقد آن است ، طرف ضعیف برای از پا درآوردن دشمن مسلح ، باید در شروع نبرد پیش گیرد .

می توان جنگ پیشگیرانه را چنین تعریف نمود : تهاجم مدبرانه‌ی یک دولت علیه دولت دیگر . هدف اصلی این تهاجم انهدام نیروی نظامی مسلح طرف مقابل است ، تا آنکه دولت مهاجم بتواند اراده و شروط خویش را بر طرف مقابل تحمیل کند . شکی نیست که طرفی که ضربه‌ی اول را وارد می‌سازد " ابتکار عمل " را در دست گرفته و این کار حداقل در مرحله‌ی اول جنگ باعث برتری او می‌شود ( نک : جنگ 1967 )

تئوریسینهای نظامی اسرائیلی بر این عقده اند که اگر مجری طرح تهاجم استراتژیک ، به شیوه‌ی اجرای " ضربه اول " تکیه کند فرصت بزرگی را در جهت پیروزی به دست می‌آورد . لذا اسرائیل در زمینه‌ی طرح و اجرای نظریه‌ی جنگ پیشگیرانه در استراتژی نظامی خود سابقه‌ای طولانی دارد و از سال 1948 به بعد ارتش اسرائیل آشکارا این شعار را سرلوحه‌ی اقدامات خود قرار داده است : " هجوم را من آغاز میکنم تا خسارات به حداقل کاهش یابد . " از این رو تمام جنگها و نبردهای کوچک و بزرگی که اسرائیل آغازگر آن بوده جنبه‌ی تهاجمی داشته است . در این باره موشه دایان در زمان تصدی پست وزارت دفاع اسرائیل با تاکید بر صفت تهاجمی ارتش اسرائیل ، در پاسخ به سوالی در این زمینه می‌گوید :

" نیروهای مسلح اسرائیل ، نیروهای تدافعی نیستند ، بلکه در واقع این واژه ( ارتش دفاع ) معنای مثبت کلمه‌ی " نیروهای تهاجمی " می‌باشد " .

وی اضافه می‌کند : " به نظر من ارتش دفاع اسرائیل یک ارتش دفاعی به معنای نظامی کلمه نیست این ارتش در تاکتیک نظامی و به خصوص از لحاظ روحیه‌ی معنوی ، جوجه تیغی نیست که به محض احساس خطر خود را در زیر تیغ هایش پنهان کند و منتظر ضربه بماند ، بلکه ارتش ما شبیه گاو نری است که هنگام مواجهه با خطر ، شاخهایش را تیز کرده ، خود را آماده‌ی تهاجم می‌سازد . باید اذعان داشت که این ارتش تا امروز هرگز در حالت تدافعی نبود است ، و این مسأله از لحاظ روانی بسیار حائز اهمیت است .

به این ترتیب تو قادر خواهی بود در وضعیت تدافعی حتی اگر روحیه بالایی نداشته باشی به سبب وضعیت ناامید کننده و نامطلوب خود بجنگی البته توان تهاجم و تسلط بر پایگاههای دشمن را نخواهی داشت . "

ه - ) اصل فشارهای جغرافیایی :

شرایط جغرافیایی اقتضا می‌کند که ارتش اسرائیل از استراتژی تهاجمی پیروی کند . به خصوص آنکه اسرائیل طی " جنگ 6 روزه " از وضعیت مخاطره آمیز جغرافیایی خویش نگران بود . نسبت بین طول مرزها و عمق اراضی اسرائیل به لحاظ دفاعی بسیار زیان بار است . در عین حال ، این وضعیت جغرافیایی کوتاه بودن خطوط ارتباطی را برای نقل و انتقال نیرو از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر ، امکان پذیر می‌سازد . در هر حال ، اسرائیل نقطه‌ی کوچکی است که پیرامون آن را جهان عرب فراگرفته و هدفی است که به آسانی می‌توان هم از طریق دریای سرخ و هم از جانب دریای مدیترانه ، با آن جنگید . توپخانه‌ی سوریه قادر است شهرکهای مهاجرنشین یهودی در اسرائیل را در نزدیکی " ملبریا " در معرض توپهای دور برد خود قرار دهد . ارتش اردن نیز می‌تواند با یک تهاجم نظامی به قلب اسرائیل آن را به دو نیم تقسیم کند . لذا چنین وضعیتی همواره وحشت عمیقی را در وجود رژیم صهیونیسیت ایجاد کرده است و همین مسأله باعث ایجاد انگیزه برای تهاجم به اعراب در جنگ 1967 شد . ارتش اسرائیل استراتژی تهاجمی خود را برای انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن قرار داده است ، بر همین اساس مناطقی را که اسرائیل طی جنگ‌های مختلف به تدریج اشغال کرده به دلیل ضرورت تکمیل استراتژی اش در زمینه انتقال جنگ به سرزمین‌های کشورهای عربی بوده است .

یکی از رهبران نظامی اسرائیل گفته است :

" نیروهای ما بر پایه‌ی طرح تقسیم ، درنوار ساحلی قرار دارند... در صورتی که اعراب ارتفاعات شرق رود اردن را در تملک دارند . در نتیجه اگر ما در موضع دفاعی باقی بمانیم ، که البته محال است ، آنها می‌توانند در هر وقت و زمانی که اراده کنند ، مارا مورد تهاجم قرار دهند . در سمت شمال ما جلیل شرقی را در اختیار داریم که به دلیل وجود اراضی عربی در کوههای غربی ، از دریا جدا شده و توسط یک راه باریک در طول " مرج ابن عامر " به منطقه‌ی ساحلی ما متصل میشود . چنین است که ما توان حفاظت از جلیل را نخواهیم داشت مگر آنکه برای وسعت بخشیدن به این راه و ایجاد خطوط ارتباطی ثابت ، دست به یک تهاجم بزنیم . "

گلدا مایر نیز در زمان نخست وزیری خود اظهار داشته است : " ما خواهان تضمین امنیت خویش از جانب دیگران نیستیم بلکه بر آنیم تا شرایط مادی و مرزهای امنی را به دست آوریم که به شدت عدم شروع جنگی دیگر را تضمین کند . "

استراتژی ارتش اسرائیل در جنگ‌های گذشته با اعراب بر این اساس بوده که امتیاز راههای استراتژیک جبهه‌های عربی در برگیرنده‌ی اراضی اسرائیل را از دست اعراب بیرون کشیده و هر جبهه‌ای را نیز به طور مستقل درگیر نبرد کند . اسرائیل این مسأله را در تهاجم به " سینا " در سال 1956 و با شروع تهاجم به مصر در 1967 نشان داد و پس از دسترسی به اهداف خود ، به جولان و کرانه‌ی غربی رود اردن حمله کرد . زیرا مشکل آن در این جنگ‌ها بنابر گفته موشه دایان ، نحوه‌ی تامین پناهگاهها ، سنگرها و خندق‌ها نبود بلکه شیوه‌ی عبور از رود اردن و ورود به سینا و جولان مشکل بوده است .

و ) اصل تحرک :

اصل ششم از اصول اساسی جنگ در ارتش اسرائیل ، مسأله تحرک است . در اندیشه‌ی نظامی اسرائیل ، تحرک نقش مهمی را ایفا می‌کند . این اصل در زمینه‌ی تأمین حرکت نیروها از جایی به جای دیگر برا تحقق استراتژی جنگ در خطوط داخلی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است .

از لحاظ تاکتیکی نیز برای در اختیار گرفتن ابتکار عمل و یا پیشروی سریع و بدون توقف به عمق خاک دشمن ، ویژگی برجسته‌ای دارد .

ارتش اسرائیل بر این عقیده است که جنگ در منطقه ، سرنوشت خود را به سرعت تعیین می‌کند و بر این اساس بر ضرورت تحرک و اتخاذ تصمیم هرچه فوری تر ، چه در تهاجم و چه در دفاع تأکید شدیدی دارد . این مفهوم نظری در مقام عمل ، ارتش اسرائیل را قادرمی سازد که به تحریک سریع با قدرت آتش مؤثر دست یابد . رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل " حاییم بارلو " معتقد است که جنگهای اسرائیل جنگ تحرکات است و نه جنگ بدون حرکت و یا نبرد در مواضع خودی . نیروهای اسرائیل که در خطوط آتش بس جنگ 1967 حضور داشتند در مواضع ثابت و خطوط دفاعی غیر متحرک متمرکز نبوده بلکه با قدرت برتر به حرکت و مانور پرداختند .

ز ) اصل بازگردانی اتمی :

با توجه به اذعان اسرائیل بر این که پیروزی اش در نبرد آتی حتمی نبوده و امکان شکست نیز وجود دارد سعی کرده تا این نگرانی خود را با تکیه بر اصل بازگردانی اتمی رفع کند . این رژیم با آگاهی از اینکه سلاح اتمی در جهان به عنوان بالاترین مرحله تأیید شده‌ی بازگردانی مطرح است ؛ به این سلاح تمسک جسته تا سیاست سلطه بر اعراب و تسلط بر امکانات آنها را در منطقه تحکیم بخشد با این حال به دلایل گوناگون هنوز دسترسی خود به این سلاح را اعلام نکرده است . بعضی از دلایل عبارتند از :

  1. اطمینان اسرائیل به برتری اش در زمینه سلاح‌های متداول .
  2. اسرائیل مطمئن است که توان جلوگیری از پیروزی اعراب در جنگ‌های آتی را داراست .
  3. اسرائیل از عکس العملهای منفی اعلان دسترسی به سلاح اتمی در نزد دول بزرگ وافکار عمومی جهان به خوبی آگاه است به خصوص که برخی از کشورهای در حال توسعه در آستانه‌ی دستیابی به این سلاح هستند که تنشهایی را هم در جهان ایجاد کرده است . از طرف دیگر ممکن است برخی کشورهای مخالف اسرائیل در منطقه با این بهانه که اسرائیل به سلاح‌های هسته‌ای دسترسی دارد ، در صدد دستیابی به این سلاح برآیند .
  4. مسلح شدن اسرائیل به سلاح اتمی ، آرامش خاطر لازم را در آینده برای اسرائیل به وجود خواهد آورد ، ولو اینکه همچین مسأله‌ای رسما اعلام نشود .

اسرائیل می‌داند که زمان به سود اعراب خواهد بود ، زیرا آنها صاحب توان بیشتری هستند و در نتیجه ، برتری اسرائیل در یک زمان طولانی تنها با داشتن سلاح اتمی امکان پذیر خواهد گشت .

ح ) اصل جنگ برق آسا :

در ارتش اسرائیل جنگ برق آسا نتیجه‌ی اقدامات متقابل اصول سه گانه‌ی تهاجم ، غافلگیری و تحرک است . سایر دستاوردها و اهداف استراتژیک نظامی اسرائیل ، متأثر از این اصول می‌باشد . آنچه اسلوب نظامی اسرائیل را از سایر شیوه‌ها متمایز می‌کند آن است که جنگ برق آسا را اصل اساسی جنگ می‌داند .

به مهم ترین دلایل موجود مبنی بر اهتمام اسرائیل به جنگ برق آسا در زیر اشاره می‌شود :

  1. شرایط جغرافیایی و انسانی .
  2. ناپایداری در مقابل جنگ دراز مدت و فرسایشی .
  3. شکست برای اسرائیل به منزله‌ی نابودی است .
  4. بازدارندگی اعراب از جنگ .
  5. بازدارندگی و برتری و انتقال نبرد به داخل خاک داشمن .
  6. اصل واقعیت موجود و بهره برداری از مواضع بین المللی . ارتش اسرائیل جنگ برق آسا رایک اصل می‌داند زیرا یک حرکت سریع برای درهم کوبیدن کشورهای عربی است ، که از نظر توان نظامی ، انسانی و اقتصادی در یک نبرد اساسی برتری دارند . اسرائیل در جنگ‌های دوم که از نمونه‌های عملی برق آسا از نظر اشکال و شیوه‌های متعدد آن آکنده بود ، ازین اصل بهره گرفت .

دلایل پذیرفتن اصل جنگ برق آسا توسط اسرائیل

ژنرال ایگال یادین یکی از رؤسای سابق ستاد مشترک ارتش اسرائیل در مورد علل پذیرش جنگ برق آسا به عنوان یک اصل در طراحی نقشه‌ها از جانب اسرائیل چنین می‌گوید : " یک طراح نظامی در هنگام طراحی عملیات می‌بایست به حقایق اصلی و حاکم توجه کامل داشته باشد . به طور مثال ، اشغال مواضعی که دشمن در عقب نشینی از آنها امتناع می‌ورزد ، به فاصله‌ی این مواضع نسبت به نیروهای اصلی ما بستگی دارد . به تعبیر دیگر ، سرعت اشغال این اهداف رابطه‌ی مستقیم با اهمیت و تأثیر آن در نتایج حاصله دارد . یعنی هرقدر اشغال این اهداف با سرعت بیشتری صورت گیرد نتایج حاصل از آن مهم تر و بیشتر خواهد بود . همان طورکه این اهداف هر قدر به پایگاه‌های استراتژیک دشمن نزدیکتر باشد طراحی این نقشه‌ها باید بر اساس وقت بسیار محدود ما صورت گیرد . لازم به تذکر است که این وقت محدود در جنگ اعراب و اسرائیل متأثر از اسباب و عللی غیر از شرایط نبرد است که از آن جمله ، احتمال دخالت سازمان ملل متحد برای توقف جنگ می‌باشد . این مسأله باعث می‌شود که در بسیاری از اوقات ، فرماندهی ارتش اسرائیل ناچار گردد از طرحهایی با تأثیر مستقیم و کوبنده به جای طرحهای درازمدت استفاده کند تا به نتایج بهتری دست یابد . این روش را می‌توان از طریق بررسی جنگ‌های گذشته اعراب و اسرائیل مورد ملاحظه قرار داد . "

اجرای استراتژیک جنگ برق آسا توسط اسرائیل

نظری به جنگ‌های اعراب و اسرائیل ، این نکته را روشن می‌کند که اسرائیل در بسیاری از جنگهای خود با اعراب ، استراتژی جنگ برق آسا را به کار بسته است . به طور مثال ، کمیته‌ی دفاع کنیست در جلسه‌ی مورخ 20 مه 1967 ضرورت یک جنگ برق آسا را اعلام نمود . قبل از آن ، اسحاق رابین رئیس وقت ستاد مشترک ارتش نیز علل این مسأله را با اشاره به دلایل زیر ، چنین مطرح کرد :

  1. اسرائیل قادر نیست که نیروهای خود را برای مدتی طولانی در مرزها نگه دارد .
  2. روحیه‌ی شهروندان ، پایین آمده و ترس و وحشت به آرامی در میان آنها منتشر می‌گردد .
  3. اعراب بیش از اسرائیل قادر به توسعه‌ی تسلیحات خود هستند .
  4. دولت‌های عربی هنوز هم آمادگی استراتژیک لازم را ندارند و باید این فرصت را غنیمت شمرند .
  5. در صورتی که اسرائیل در حال حاضر به یک جنگ برق آسا دست نزند ، گرفتار یک جنگ فرسایشی خواهد شد .
  6. اگر امروز اسرائیل جنگ را در خارج از مرزهایش به ویژه در سینا آغاز نکند ، در آینده سرزمین اسرائیل میدان آن نبرد خواهد بود .

ط ) اصل حفظ هدف و تداوم آن :

ویژگی خاص استراتژی اسرائیل و به خصوص استراتژی نظامی آن ، روشنی هدف استراتژیک ، در مراحل مختلف آن است . رهبری اسرائیل توانسته است جامعه‌ی خود را برای بسیج مناسب درمورد هر هدفی آماده سازد به طوری که حتی اگر شرایط سرپیچی از آن مهیا باشد ، هرگز کسی از آن عدول نمی‌کند .

اسرائیل در تعین هدف از یک شیوه‌ی گام به گام بهره جسته تا مانع برانگیختن افکار عمومی جهان گردد . به این صورت که با اعلان یک هدف نزدیک چنان عمل می‌کند که گویی هدف نهایی است ، ولی پس از رسیدن به آن هدف ، بر اساس اهداف مشخص در طرح کلی استراتژی خود ، جهت وصول به هدفی دیگر گام برمی دارد . اسرائیل این شیوه را از هیتلر آموخت که برای دست یابی به هر هدفی از اهداف خویش آن را تنها و آخرین هدف وانمود می‌کرد و از این راه ، به پیروزیهای چشمگیری دست می‌یافت .

موشه دایان در مصاحبه با روزنامه " اورشلیم پست " در این زمینه به شرح استراتژی اسرائیل پرداخت .

وی در پاسخ به این سوال که دشمن شما چه کسانی هستند گفته است : هرکس چه از طریق سیاسی و چه از طریق نظامی با ما بجنگد دشمن ما محسوب می‌گردد .

در جای دیگر نیز در خصوص اهداف صهیونیسم گفته است :

از گذشته تا به حال معتقد بوده ام که در زمینه‌ی سیاسی نیازها و مسائلی وجود دارد که در گذشته وجود نداشته است ، چنان که نیازهای گذشته در حال حاضر بروز نمی‌کند . اما در عمل ، میراث گذشته ، سنگ بنیادین اهداف امروز صهیونیسم است .

ی ) اصل غلبه بر مقاومت طبیعت :

طراحان استراتژی اسرائیل برای جبران کمبود نیروی انسانی ، همیشه از درگیری مستقیم با ارتشهای عربی اجتناب ورزیده تا از اتلاف نیروی انسانی خود در مقابل حجم وسیع نیروی انسانی اعراب ، جلوگیری کنند . به این ترتیب اندیشه‌ی نظامی اسرائیل اصل غلبه بر مقاومت طبیعت را به جای غلبه بر مقاومت دشمن - اعراب - برگزیده است . ارتش اسرائیل در حملات خود در جنگ 1956 تا پایان جنگ 1973 از اصل عبور از موانع طبیعی مثل کوهها ، تپه‌های صعب العبور و ایجاد راههایی در دره‌ها و سراشیبی‌های تند این مناطق استفاده کرده است تا از مقابله با اعراب که در دره‌ها موانع و مراکز تجمع خود حضور داشتند پرهیز کند . ارتش اسرائیل در جنگ 1973 ، از طریق معبر " دفرسوار " در طول دریاچه‌ی شور تهاجم خود را آغاز کرد و در این منطقه با اینکه کمترین تجمع نیروهای مصری وجود داشت و موانع طبیعی موجود عبور نیروها را بسیار مشکل می‌کرد ، از ایجاد شکاف بین ارتش اول در جنوب و ارتش دوم در شمال ، پرهیز کرد و در این راستا نیروهای آن در جبهه اردن نیز سعی داشتند در منطقه‌ی دره‌ی رود اردن با عبور از معابر صعب العبور رودخانه‌ها و بالا رفتن از دیواره‌ی مرتفع کوهها توسط نردبان و سایر وسایل ، از برخورد مستقیم با سنگر کمین کشتیهای ارتش اردن پرهیز کنند . این اصل از مهم ترین اصولی است که ارتش اسرائیل بر آن تکیه می‌زند .

مآخذ :

  1. طلاس ، مصطفی : نظری بر استراتژی صهیونیسم ، دمشق ، سوریه .
  2. دجانی ، احمد صدقی : وقایع پس از جنگ رمضان ، چاپ اول ، بیروت1974
  3. ربابعه ، اسماعیل غازی : استراتژی اسرائیل ، ترجمه محمد رضا فاطمی ، نشر سفیر ، 1368 .