آتش بس دائم بین لبنان و اسرائیل ، ( موافقتنامه - )

از دانشنامه فلسطین


شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 16/11/1948 قطعنامه شماره 62 خود را برای برقراری " آتش بس در تمامی سرزمینهای فلسطین " صادر کرد . در پی این قطعنامه دکتر " رالف پانش " نماینده و میانجی بین المللی کوشش خود را به منظور اجرای آن آغاز کرد و موفق شد مصریها و اسرائیلیها را در جزیره " رودس " گرد آورد . که دو طرف به یک موافقتنامه آتش بس که در تاریخ 21/2/1949 به امضاء رسید دست یافتند .

دولت لبنان دومین حکومت عربی بود که به کوششهای دکتر پانش پاسخ مثبت داد . نمایندگان لبنان و اسرائیل توانستند موافقتنامه آتش بس دائمی لبنان - اسرائیل را در تاریخ 23/3/1949 در رأس الناقوره در جنوب لبنان به امضاء برسانند . از طرف لبنان سرهنگ " توفیق سالم " و سروان " ج . حرب " و از طرف اسرائیل سرهنگ " مردخای ماکلیو " و " نیوشواها بیلمان " و " شبتای روزین " موافقتنامه را امضاء کردند . در مقدمه این موافقتنامه که تنها از هشت ماده تشکیل می شد دو طرف تأکید کردند که امضای آن برای اجرای قطعنامه شماره 62 شورای امنیت است که " آنها را به مذاکره برای انعقاد موافقتنامه آتش بس فرا می خواند . این آتش بس یک اقدام اضافی و موقتی است که براساس ماده 40 منشور سازمان ملل متحد برای تدارک انتقال از این مرحله به حالت صلح نهایی در فلسطین صورت می گیرد . "

همانند موافقتنامه آتش بس بین مصر و اسرائیل که دو طرف جایی برای شک باقی نگذاشتند که آنچه پذیرفته اند تنها یک موافقتنامه آتش بس است و پیمان صلحی نمی باشد ، البته میان این دو ، در قانون بین المللی تفاوتهای بسیاری وجود دارد .

ماده سوم ( بند 1 ) این موافقتنامه به روشنی بیان می کند که :

" آتش بس کلی میان نیروهای جنگی دو طرف در زمین و دریا و هوا با این موافقتنامه برقرار می شود که مبتنی به اصولی است که قبلاً قید شده و تابع قطعنامه شورای امنیت مورخ 16 نوامبر 1949 می باشد "

ماده دوم ( بند 2 ) از موافقتنامه این مطلب را بیشتر شکافته و واقعیت آنچه را که رخ داده توضیح داده و می گوید که :

" از سوی دیگر همگان اقرار بر این دارند که هریک از بندهای موافقتنامه فعلی نباید در هرحال به هیچ یک از حقوق دو طرف قرارداد یا خواسته ها یا موضعگیری آنها تا زمان حل مسالمت آمیز نهایی مسأله فلسطین ، خدشه ای وارد آورد ، زیرا تنها موجبات نظامی بود که این احکام را به دنبال داشت . "

بنابراین هدف اصلی از مرز آتش بس آن بود که خطی ترسیم شود که براساس آن نیروهای نظامی دو طرف حق نداشته باشند برای نقل و انتقال خود از آن استفاده کنند . ( ماده 4 بند 2 ) . همچنین این اصل ایجاب می کند که در هنگام آتش بس که به دستور شورای امنیت برقرار می شود هیچ گونه امتیاز نظامی یا سیاسی نمی توان گرفت ( ماده 2 بند 1 )

معنای واقعی آتش بس دائمی که از موافقتنامه رأس الناقوره می توان برداشت کرد در بندهای 1 و 2 نخست به این شکل مشخص شده است :

  1. دو طرف از این پس با دقت ، به دستور شورای امنیت در مورد عدم به کارگیری قدرت نظامی در حل مشکل فلسطین ، احترام می گذارند .
  2. نیروهای مسلح زمینی و دریایی و هوایی هریک از دو طرف حق ندارند نقشه یا اقدام سویی برای هر گونه عمل تجاوزکارانه علیه غیرنظامیان یا نیروهای مسلح طرف دیگر ، اعمال کند . و یا به چنین اقدامی تهدید نمایند . " ماده سوم ( بند 2 ) این مفهوم را با تفضیل بیشتری مورد تأکید قرار داده و می گوید :

" هیچ یک از نیروهای نظامی زمینی و دریایی و هوایی و یا شبه نظامی هریک از دو طرف ، از جمله نیروهای غیرمنظم حق ندارند که علیه نیروهای نظامی یا شبه نظامی طرف دیگر و یا غیرنظامیان در زمینهای زیرسلطه او اقدام به عمل جنگی یا تجاوزگرانه کنند و یا آن که به هر قصدی که باشد از مرز آتش بس که در ماده پنجم این موافقتنامه مشخص شده است بگذرد یا آن که در حریم هوایی طرف دیگر یا آبهای ساحلی آن در فاصله سه مایلی از خط ساحلی آن وارد شود یا تجاوز کند . "

در زمان امضای موافقتنامه آتش بس ، مرزهای لبنانی - اسرائیلی تا حدودی مشخص بود . از این رو ترسیم خطوط آتش بس دائمی کاری آسان بود ، بلکه آسان تر از آن موافقتنامه های آتش بس آن روز میان اعراب و اسرائیل بود . ماده پنجم چنین قید می کند :

  1. مرز آتش بس از جمله مرزهای بین المللی لبنان و فلسطین می باشد .
  2. در منطقه مرزی آتش بس فقط نیروهای نظامی دفاعی حق حضور دارند .
  3. بیرون بردن نیروها از خط مرزی و کاهش آنها در مدت ده روز پس از تاریخ امضاء این موافقتنامه انجام می گیرد . در این فرصت نقشه های مناطق مین گذاری شده و پاکسازی راه های مناطق تخلیه شده دو طرف مبادله خواهد شد . ماده ششم موافقتنامه ، را برمبنای آنچه در موافقتنامه آتش بس مصر - اسرائیل مشخص شده بود اصول مبادله اسیران را معلوم می کرد . این اصول گرچه در متن ماده ششم اشاره ای به آن نشده است ، براساس قراردادهای سال 1925 ژنو در این مورد می باشند .

در مورد اصول نظارت بر آتش بس در حقیقت تفاوتی میان موافقتنامه های مصری - اسرائیلی و لبنانی - اسرائیلی وجود نداشت . این مطلب را ماده هفتم موافقتنامه روشن می سازد . براساس این ماده :

  1. کمیته مشترک آتش بس که از پنج عضو تشکیل می شود بر اجرای احکام این موافقتنامه نظارت خواهد کرد . هر طرف در این موافقتنامه دو نماینده به کمیته معرفی خواهد کرد و ریاست آن را رئیس ستاد سازمان نظارت آتش بس وابسته به سازمان ملل متحد به عهده خواهد داشت ، یا یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ای که وی با مشورت دو طرف از میان ناظران این سازمان معرفی خواهد کرد .
  2. مرکز کمیته مشترک آتش بس دو نقطه مرزی لبنان در رأس الناقوره و شمال مطله خواهد بود . این کمیته در مکانها و زمانهایی که خود برای انجام مأموریت خود لازم می بیند تشکیل خواهد شد به شرط آن که اولین جلسه آن یک هفته پس از امضاء این موافقتنامه باشد .
  3. مقررات کمیته مشترک آتش بس تا حد امکان با اتفاق آراء تصویب می شود در غیر این صورت با اکثریت آراء اعضاء حاضر و شرکت کننده در رأی گیری ، خواهد بود و کمیته حق دارد که نظامنامه داخلی را برای خود وضع کند .
  4. کمیته می تواند هر تعداد از ناظران را که برای انجام مأموریتهای خود لازم می داند استخدام کند . اینها را می توان از تشکیلات نظامی دو طرف یا از هیأت نظامی وابسته به سازمان ملل متحد یا از هر دو برای نظارت بر آتش بس ، گرفت . در صورتی که ناظرانی از سازمان ملل متحد استخدام شوند . اینان همچنان برای نظارت بر آتش بس زیر فرماندهی رئیس ستاد جنگ سازمان ملل متحد برای نظارت بر آتش بس خواهند ماند .
  5. اعتراضها و شکایتهای مربوط به اجرای این موافقتنامه که از سوی هریک از دو طرف به کمیته مشترک آتش بس ارائه می شود باید به رئیس کمیته تحویل گردد . کمیته تمامی اقداماتی را که برای حل عادلانه و رضایت بخش مشکل می بیند در مورد اعتراضها و شکایتها به کار خواهد برد و برای این قصد از هرگونه وسیله نظارت و جستجو که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد . رأی کمیته در تفسیر موافقتنامه در صورتی که این تفسیر مورد خاص باشد به استثنای مقدمه و مواد اول و دوم قابل اجرا خواهد بود .
  6. کمیته مشترک آتش بس هرگاه که لازم بداند گزارشهایی درباره فعالیتهای خود به دو طرف ارائه می کند و یک نسخه از این گزارشات را برای دبیرکل سازمان ملل متحد ارسال خواهد کرد .

موافقتنامه آتش بس لبنانی - اسرائیلی از تشکیل کمیسیون تجدیدنظر برای مواردی که رأی صادر از طرف کمیته نظارت بر آتش بس مورد قبول نباشد ، آن گونه که در دو موافقتنامه بعدی با اردن و سوریه آمده ، نامی به میان نیامده است .

ماده هشتم مقرر می کند که اجرای مفاد این موافقتنامه ، پس از امضای آن و بدون آن که به تصدیق نیازی داشته باشد انجام می گیرد . این ماده مدت موافقتنامه را " تا زمان دستیابی به یک راه حل صلح آمیز " معین می کند ، و می گوید که هرگونه تغییری در متن باید با قوانین هر دو طرف باشد . از این لحاظ این ماده با ماده 11 موافقتنامه مصری - اسرائیلی مطابقت دارد و این نشان می دهد که موافقتنامه بین مصر و اسرائیل الگوی موافقتنامه های آتش بس بعدی میان اعراب و اسرائیل گردید . ولی اسرائیل بنابه عادت خود در تمامی جبهه ها به موافقتنامه آتش بس با لبنان توجهی نکرد و کمیته نظارت بر آتش بس لبنان اسرائیل دهها بار اسرائیل را به دلیل نقض مقررات موافقتنامه محکوم کرد . شورای امنیت نیز بارها به بررسی نقضی مقررات این موافقتنامه توسط اسرائیل رسیدگی کرد و آن را در قطعنامه های متعدد محکوم کرد . مانند قطعنامه شماره 262 مورخ 31/12/1968 که تجاوز رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و قطعنامه شماره 280 مورخ 19/5/1970 که حمله وسیع و گسترده آن بر لبنان را محکوم کرد . در این ماجرا نیروهای اسرائیل پیش از آن که شورای امنیت چندین بار در قطعنامه شماره 285 مورخ 5/9/1970 از آن بخواهد ، از سرزمینهای لبنانی بیرون نرفت . از پایان سال 1970 نقض موافقتنامه آتش بس با لبنان و تجاوز به این کشور از طرف اسرائیل زیاد شد . این مسأله به ویژه در قسمت جنوبی لبنان بود به بهانه آن که پایگاه فعالیت چریکهای فلسطینی شده است . شورای امنیت بیشتر موارد نقض و تجاوز اسرائیل را مورد بررسی قرار داد و آن را در قطعنامه های خود محکوم کرد . از جمله قطعنامه شماره 313 - 28/2/1972 که در آن از اسرائیل خواست تا فورا به اقدامات خصمانه خود علیه لبنان خاتمه دهد . همچنین قطعنامه شماره 316 مورخ 26/6/1973 که در آن حملات اسرائیل علیه لبنان را محکوم کرد و از آن خواست که سربازان و افراد امنیتی ربوده شده سوری و لبنانی را آزاد کند . و قطعنامه های شماره 232 مورخ 21/3/1973 و 337 مورخ 15/8/1973 و 347 مورخ 21/1/1974 در محکومیت اسرائیل برای تجاوز به حاکمیت لبنان و امنیت زمینهای آن را می توان نام برد . از بررسی این قطعنامه ها و قطعنامه های زیاد بعدی روشن می شود که شورای امنیت به طور اصولی ادعای اسرائیل را مبنی بر این که علت حملات آن به جنوب لبنان تمرکز فعالیت فداییان فلسطین در آنجاست ، رد می کند . شورای امنیت همچنین تحمیل مسئولیت فعالیت فداییان از داخل سرزمینهای اشغالی بر لبنان را به شدت محکوم کرد .

اسرائیل در مقابل موضع گیریهای سازمان ملل متحد و جهان متمدن درباره تجاوزات پی درپی آن بر لبنان و ویرانیها و تلفات حاصل از آن و به ویژه آوارگی مردم جنوب ، بی تفاوتی از خود نشان می داد و در ماه مارس 1978 حمله وسیعی را علیه جنوب لبنان شروع کرد و در عقب نشینی از آن سهل انگاری می کرد . تا آن که شورای امنیت ناگزیر گشت قطعنامه شماره 425 خود را در محکومیت این حمله صادر کند و از اسرائیل بخواهد که بدون درنگ نیروهای خود را بیرون ببرد ، که در پی آن در بعضی مناطق نیروهای حافظ صلح سازمان ملل جای آنها را گرفتند ( نک : تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان 1978 ) . ولی عقب نشینی اسرائیل در حقیقت نوعی ظاهرسازی بود چون رژیم صهیونیستی با گروه کوچکی به رهبری سرگرد سعد حداد که هم پیمان آن بود و بر مناطق مرزی با فلسطین اشغالی تسلط داشت ، همکاری بسیار نزدیکی کرد که به حد یکپارچگی آشکار و علنی آنها با یکدیگر می رسید . این مطلب مانع آن می شد که دولت لبنان بتواند حاکمیت قانونی خود را بر تمام سرزمینهایش اعمال کند .

از آنچه گفته شد چنین برمی آید که موافقتنامه آتش بس امضاء شده در رأس الناقوره میان اسرائیل و لبنان در تاریخ 23/3/1949 تنها از لحاظ قانونی و به صورت تئوری پابرجاست ، مگر آن که دولت مشروع لبنان بتواند بر مرزهای بین المللی میان لبنان و فلسطین دسترسی پیدا کند .

مآخذ :

  1. طعمه ، جورج ( ترجمه و تحقیق ) : قرارات الأمم المتحده بشأن فلسطین و الصراع العربی الاسرائیلی 1947 - 1974 ، بیروت 1978 - 1973 .
  2. Moore. J. N. ( ed ) . : The Arab-Israeli Conflict, Prince-ton 1977.