اختلاط قومی در مذهب یهود
گرایشی سیاسی - عقیدتی است که به دنبال نهضت قومی در غرب پدید آمد و خواستار اتحاد و اختلاط اقلیتها با یکدیگر شد . این گرایش بیش از هر جای دیگر در میان یهودیان و در جوامعی که آنان زندگی میکردند ، نمایان گردید . آنها معتقد بودند که وابستگی به کشور کنونی باید فقط به دولت اختصاص داشته باشد . این اعتقاد بر خلاف نظام فئودالی ود که بین طبقات ، گروهها و اقلیتها جدایی میانداخت و آنها را از هم کاملاً مجزا میکرد به طوری که مستقل باشند . یهود از دیگر گروههای جامعه فئودالی بدین ترتیب جدا میشد که آنها فقط گروهی اجتماعی نبودند بلکه اقلیتی دینی نیز به شمار میآمدند . نظام فئودالیته در اروپا به صورت یک تشکیلات " دینی مسیحی " در آمده بود به طوری که مثلاً فرمانبری طبقه کشاورز از اشراف زادگان یک ولایت دینی به شمار میآمدو در واقع سازماندهی آن جامعه اقتصادی - دینی بود . ارتباطات خارجی یهود نیز بر اساس دو پایۀ اقتصاد و دین پی ریزی شده بود . مثلاً شخص به تجارت میپرداخت و معتقد به دین یهود هم بود . این جدایی ، بر سازمانهای اقتصادی - اجتماعی یهودی مانند گتو ( نک : گتو ) ( در شرق اروپا ) ، که بر اساس لزوم جدایی اقتصادی ، دینی ، فرهنگی یهود پایه ریزی شده بود ، نیز اثر گذاشت . ولی با از بین رفتن نظام فئودالیستی و ظهور دولت سرمایه داری که معتقد به بازار مشترک ملی بود ، تفرق و جدایی جای خود را به اتحاد و همبستگی بین همۀ مردم داد ( برعکس نظام فئودالی که هر کس پیرو شیوهای بود خواه به کنیسه مربوط میشد یا به اشراف زادگان و یا به سران . )
انقلاب بورژوازی از یهودیان خواست از شیوۀ خود که مانند نظام فئودالیستی بود دست بردارد و همچون شیوۀ زمان خود عمل کند . همچنان که یکی از منادیان انقلاب فرانسه در دسامبر 1789 گفت : " ما این مسأله را که به یهود به عنوان یک ملت اجازه هر کاری را بدهیم ، رد میکنیم ، یهود مانند دیگر افراد باید تابع نظر ما باشند . " یهود این گرایش و روند را پذیرفت و حرکت روشنفکری یهودی که ندای اتحاد را سر میداد ، به راه انداخت . همچنین مکتب اصلاحی یهود شکل گرفت و جدایی وجهۀ شبه قومی یهود را از صورت دینی - معنوی آن ، از بین برد و در واقع صورت دوم را حفظ کرد تا همبستگی قومی کامل بین یهودیان به وجود آید . یهودیان بدون اینکه ویژگی یهودی بودن خود را از دست بدهند تا حد زیادی اتحاد و وحدت را در فرانسه و انگلستان حفظ کردند ، این تلاش در کشورهای شرق اروپا ، به علت بروز استبداد و دیکتاتوری ، و نیز به علت پیشرفت سرمایه داریهای منطقهای ، به آرامی پیش میرفت ، زیرا فرصت خو گرفتن و سازگاری ، به یهودیانی که نوعی با فئودالیسم در ارتباط بودند داده نمیشد . علاوه بر اینها ، یهودیان شرق اروپا ، بیشتر از گروههای عقب مانده بودند . این مسأله آنها را از قبول وضع جدید باز میداشت . البته بایستی میان " اتحاد " و " حل شدن " تفاوت قائل شد . اتحاد یعنی انسان جزیی از کل شود و بدون اینکه ویژگیهای فردی خود را از دست دهد ، ولی ذوب و حل شدن ایجاب میکند که انسان ویژگیها و صفات شخصی خود را از دست بدهد . صهیونیستها این دو مسأله را جمع کردند و اتحاد را تا سر حد فاجعه نابودی یهود واقعی پیش بردند و اتحاد را تا حدی به انهدام تبدیل کردند تا جایی که نابودی جسمی و فعلی ، انهدام روحی و نفسی حاصل شد .
صهیونیست تنها یک تحول و پیشرفت معمولی تاریخی نیست بلکه در واقع نوعی بیماری و ضعف اخلاقی است و یهود اتحاد یافته کسی است که از خود نیز نفرت دارد . او کسی است که معبود دیگران را میپرستد ، مانند گدایی که به دنبال وحدت قومی است و در همه جا بانگ میزند که " ما ( یهودیان " شمائیم . " ( براساس گفته شختر ) .
علی رغم همۀ ادعاهای صهیونیستها در مورد ناکامی اتحاد ، واقعیت مطلب این است که یهود دموکرات ثابت کرد که حقیقی اساسی است و او خود به تنهایی شیوۀ خود را تفسیر و تبیین میکند . اعضای اقلیتهای یهودی ، مهاجرت به اسرائیل را با وجود رواج جنبش صهیونیستی رد کردند . آنها این مسأله و ماندن در " تبعید " را بدین منظور پذیرفتند که به وسیله همۀ ارزشها و محاسن جوامع خود ، به طور تلویحی ثابت کنند که ادعای صهیونیستها در مورد جدایی و انفراد ذاتی یهودی که اتحاد را رد میکند ، دروغ محض است .
شایان ذکر است که جنبش صهیونیستی با رد و وحدت و اتحاد یهود در جوامعی که در آنها زندگی میکند ، در واقع پدیدۀ سامی ستیزی را بر اساس اینکه اقامت آنها موقت و غیر عادی است ، تقویت کرد . بدین صورت که دیگر افراد جامعه در مورد پای بندی آنها به وطنشان ، بر اساس حکومتشان در اسرائیل ، به دیدۀ شک و تردید مینگریستند .
مآخذ :
- کیالی ، عبدالوهاب : موسوعة السیاسة ، مؤسسه العربیه للدراسات و النشر ، جلد سوم ، چاپ اول ، 1983 .