صهیونیسم زدایی از کشور صهیونیستی: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۹
مفهوم " صهیونیسم زدایی از کشور صهیونیست " (Dezionization of the Zionist state) مبنی بر این بینش است که نزاع موجود در خاورمیانه ، ناشی از " بیزاری عمیق و ازلی " میان اعراب و یهودیان یا میان یهودیان و اغیار نیست و نیز ( به ادعای صهیونیستها ) ناشی از عقده های تاریخی و روانی هم نیست ، بلکه وضعیتی است که به علت ساختار خود ، نزاع به وجود می آورد . این وضعیت ، بر اثر تحولات تاریخی ، سیاسی و انسانی مشخصی به وجود آمده است و تا زمانی که این وضعیت ادامه یابد ، نزاع نیز همچنان
پابرجاست و تنها راه پایان دادن به این نزاع ، فروپاشی ساختار این نزاع است .
بعضی ها می گویند که این ماجرا مشمول مرور زمان شده یک " اسرائیل نوین " یا " اسرائیل دیگری " که غیرصهیونیستی است و به توسعه طلبی صهیونیستی علاقه مند نیست (... الی آخر ) پا به عرصه وجود نهاده است .
پاسخ ما به این حرف ، این است که اسرائیل قدیمی کشوری نظیر هیچ یک از کشورهای دیگر نبوده است و صرفا در شعارهای لطیف و مطنطن لفظی خلاصه نمی شده است ، بلکه یک کشور کارکردی اسکانی ( مهاجرتی ) اشغالگر بوده است و سپس به یک کشور اسکانی ( مهاجرتی ) مبتنی بر گوناگونی رنگها تبدل شده و در منطقه عربی کاشته شده است تا کارکرد مشخصی ( یعنی حمایت از منافع غرب ) را به انجام رساند و در ازای آن ، غرب از این کشور حمایت کرد و بقاء و تداوم آن را تضمین نماید .
کارکرد این کشور ، همان اسکانی ( مهاجرتی ) بودن و نژادگرا بودن آن است . اسرائیل خود را از طریق ساختار کاملی از قوانین نژادگرا ( نظیر قانون بازگشت و قانون تابعیت ) ، مفاهیم تجاوزگرانه ( مثل نظریه امنیت ، مفهوم صلح و مفهوم خودگردانی ) ، نهادهای سرمایه گذاری اقتصادی ( مثل کیبوتس و صندوق ملی یهود ) و نهادهای سرکوبگری ( نظیر نهاد نظامی اسرائیل ، موساد ، شین بث و غیره ) که از قابلیتهای بالایی برخوردارند ، معرفی می کند .
در این چارچوب سرکوب ، ستم و تجاوز ، یعنی در چارچوب کشور کارکردی صهیونیستی اسکانی ( مهاجرتی ) نمی توان انتظار هیچ صلحی را داشت . در حالی که در صورت زدوده شدن ویژگی صهیونیستی اسکانی از این کشور ، می توانیم تا حد معقولی به سوی صلح حرکت کنیم .
بی تردید ، صهیونیسم زدایی ، باعث فروپاشی گروه اسکانی ( مهاجرتی ) صهیونیستی خواهد شد . چنین امری ، نه ترسناک است و نه بی نظیر . همه منطقه ها و گروههای اسکانی دیگر ، بدون استثناء فرو پاشیدند ؛ به این صورت که یا مهاجران تجاوزگر ، کوچ کردند و یا ( خود آنها و فرزندانشان ) در ساکنان اصلی سرزمین ادغام شدند . ( برخلاف آنچه که بعضی ها دوست دارند جلوه دهند ) صهیونیسم زدایی که ما پیشنهاد می کنیم به معنای نابودسازی اسرائیلیان و هویت اسرائیلی ، یا یهودی آنها نیست ، بلکه به معنی ایجاد چارچوب حقوقی ، سیاسی ، انسانی و اخلاقیاست که عوامل تنش و برخورد را برطرف سازد .
شاید آنچه که در آفریقای جنوبی رخ داد ( یعنی فروپاشی گروه اسکانی به شیوه مسالمت آمیز ، پس از چهار قرن ستم ، استثمار ، تبعیض نژادی و استعمار خشن اسکانی ) بتواند سرمشق و نشانی باشد از آنچه که ممکن است در منطقه و گروه اسکانی ( مهاجرتی ) صهیونیستی رخ دهد .
شاید جوهره صهیونیسم زدایی ، تفکیک مسأله اسرائیل از مسأله یهودیت باشد ؛ به طوری که اسرائیلی ها خود را بخش جدایی ناپذیر منطقه بدانند ( نه آن گونه که آباابان می گوید : در منطقه هستند و جزء آن نیستند ) .
صهیونیسم زدایی در عمل ، لزوما به یکباره صورت نخواهد گرفت و ممکن است با اعلام مواضع و اقدامات نمادین آغاز شود ، اما معنای عمیقی را دربردارد ؛ مثلاً کشور صهیونیستی باید قانون بازگشت و " اساسنامه " صندوق ملی یهود را ملغی سازد و ساخت شهرکها را متوقف کند و آمادگی خود را برای رعایت قوانین و معاهده های بین المللی و " قصد " خود را برای اجرای قطعنامه های سازمان ملل متحد درباره بازگشت فلسطینیان به میهن خود و عقب نشینی از کرانه باختری را اعلام دارد .
به علاوه ، می شود از راه اعلام مخالفت با خشونت ، به عنوان ابزار حل نزاع ، نگرانی امنیتی و ذهنیت محاصره را از بین برد . به دنبال آن ، باید گام های عملی تر برداشته شود ؛ مثل حذف خود صندوق ملی یهود ، از بین بردن شهرکها ، تعیین مرزهای جدید بین المللی کشور ، تشکیل کمیته های تحقیق درباره کشتارهای فلسطینیان به هدف جبران زیادی مادی و معنوی آنها .
پس از آن ، این امکان وجود دارد که کشور جدید به فلسطینیان اجازه دهد که به این کشور بازگردند و برحسب توان جذب این کشور ، در آن اسکان یابند .
بی شک ، چنین چیزی بسیار خوب است . اسرائیل صهیونیستی اسکانی در ده سال اخیر توانسته است بیش از نیم میلیون مهاجر یهودی را از شوروی جذب کند . این در حالی است که آنها متعلق به این منطقه نبودند و برخی از آنها از تخصص های بسیار بالایی برخوردار بودند که تجمع صهیونیستی نیازی به آن نداشت . برعکس فلسطینیان به این منطقه تعلق دارند و زمین ، هوا و دریای آن را می شناسند و هم اکنون ، شمار زیادی از آنها در اقتصاد اسرائیل مشغول فعالیت هستند و از توانایی ها و قابلیتهایی برخوردارند کهجذب آنها را تسهیل می کند .
قدس هم ، به حق ، پایتخت یکپارچه و همیشگی کشور جدید خواهد بود ؛ چه این شهر ، جایگاه ادیان مختلف است و لذا زمینه برای بروز هویت دینی یهود در این شهر وجود دارد .
بالاتر از همه اینها کشور جدید در ساختار منطقه ای که بر منافع ساکنان منطقه و تمدن و اخلاق آنها استوار است ادغام می شود . بی تردید ، طرف فلسطینی باید اعلام کند که اسرائیلی هایی که در فلسطین متولد و بزرگ شده اند و حتی آنهایی که در آن میهن گزیدند و دوست دارند که فلسطین میهن آنها باشد ، از حق شهروندی کامل در این کشور جدید برخوردار خواهند بود و این کشور جدید ، به پیمان های بین المللی راجع به حقوق ملل و افراد ، پایبند خواهد بود و هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی را دربر خواهد گرفت .
بدین ترتیب ، این امکان به وجود می آید که اجماع انسانی جدید ( اجماعی که زمینه را هم برای فلسطینیان و هم برای اسرائیلی ها مساعد می گرداند ) جای اجماع استثماری نژادپرستانه صهیونیستی را بگیرد .
ممکن است کسی بگوید که اسرائیلی ها در همه جنگها با اعراب " پیروز شدند " ، بنابراین اعراب باید " واقعگرا " باشند و به جای آنکه پیشنهادهای غیرممکن ارائه دهند و آرزو کنند که کشور صهیونیستی را به کلی نابود سازند ، شروط صهیونیستی را بپذیرند ! در این صورت ، ما خواهیم گفت که هدف پیشنهادهای ما نابودسازی اسرائیل اسکانی ( مهاجرتی ) و نژادپرست و اعطای فرصت به همه است .
اما در مورد شکست اعراب باید گفت که - - خدا را شکر - - مقاومت به پایان نرسیده است و باب اجتهاد در زمینه گفت وگوی مسلحانه و جهاد ، هنوز باز است و هیچ دلیلی برای پذیرش عمل انجام شده ، به عنوان یک امر مطلق و نهایی وجود ندارد .
جنگ علیه نژادپرستی ، یک تکلیف انسانی است که ما به عنوان عرب و به عنوان مسلمان باید در آن شرکت داشته باشیم و نمی شود از مقابله با ستم و ستمگر ، دست برداریم مگر اینکه ستمگران از به بردگی کشیدن و تبعید کردن ما و زورگویی به ما و از استثمار ، اشغال سرزمین و ویران سازی خانه های ما و از کشتن پدران و فرزندانمان دست بردارند .
راه حلی که ما مطرح می کنیم ، ریشه ای و ایده آل و در عین حال ، قابل اجراست و از پذیرش عمل انجام شده و وضعیت موجود که ناشی از حالت جنگی دایمی و آتش بش موقت و مبتنی بر موازین داروینی قدرت است و از همه انواع سلاحهای هسته ای و سرد گرفته تا سنگ پرانی و شورش خیابانی ، بسیار بهتر است .
این وضعیت برای هیچ کس صلح و آرامش نیاورده است . شاید چون انسان امروزی به خونریزی ، صدای انفجار و خشونت و زور به عنوان تنها راه فیصله دادن به منازعات عادت کرده است ، به راه حل های ریشه ای و انسانی چندان اهمیت نمی دهد و شتابان به سوی صلحی گام برمی دارد که می خواهد وضعیت موجود را که مبتنی بر جنگ است به عنوان وضعیت صلح پایدار نشان دهد .
اما این غیرممکن است ؛ زیرا برخلاف طبیعت اشیاء است و ساختار ستمگرانه ای که همیشه تنش و نزاع ایجاد می کند ، چنین صلحی را نابود می سازد .
مأخذ :
- المسیری ، عبدالوهاب : دایره المعارف یهود ، یهودیت و صهیونیسم ، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه ، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین ، جلد هفتم ، چاپ اول ، 1383 .