توازن قوا بین دولتهای عربی و اسرائیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه فلسطین
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۰۲


از سال 1948 که اسرائیل توسط صهیونیزم و امپریالیسم جهانی ، در قلب کشورهای عربی تشکیل شد ، از هرگونه پشتیبانی و تأئید به ویژه کمکهای تسلیحاتی ، برخوردار گردید تا موجودیت استعماری خود را با زور برای موازنه قوا با اعراب تثبیت کند . توازن قوا بین دولتهای عربی واسرائیل ، مطرح گردید و براساس آن ، دولتهای طرفدار اسرائیل سعی در مجهز ساختن آن به انواع سلاحها کردند تا بر نیروی نظامی دولتهای عربی برتری پیدا کند .

مفهوم توازن قوا ، شامل علل و عناصر بسیاری است که این مفهوم در هر کدام از طرفین که مورد ارزیابی و بررسی قرار می گیرد ، تفاوتهایی دارد و اگر قسمتی از آن در یک طرف قویتر باشد ، بالطبع در طرف مقابل هم قوای دیگری چشمگیرتر است . و در واقع زمانی که توازن قوا به عنوان موضوع مهم بررسی گردد ، سیاست طرفین هم براساس آن تنظیم می شود با توجه به مفهوم ، توازن قوا - در چارچوب کشمکش اعراب و اسرائیل بی درنگ به حقایق زیر پی خواهیم برد .

  1. اینکه در کشمکش اعراب و اسرائیل ، اسرائیل به عنوان محدوده کوچک جغرافیایی که دارای مجموعه های کوچک بشری است و قسمتی از سرزمین فلسطین را اشغال کرده ، در یک طرف و اعراب ، به عنوان گروهی از دولتهای بزرگ در سرزمینهای عربی با مجموعه بزرگی از نیروهای انسانی ، اقتصادی ، سیاسی و نظامی ، از طرف دیگر و در مقابل هم قرار دارند ، تفسیر درستی نیست . وقایع تاریخ درگیری اعراب و اسرائیل ثابت کرده است که توجیه فوق ، برخاسته از نیت شوم رژیم صهیونیستی و هم پیمانان آن است .
  2. دستگاههای تبلیغی رژیم صهیونیستی ، امپریالیسم و استعمار ، همواره سعی بر این داشته است که نیروهای انقلابی عرب را به عنوان قدرتی واحد در خطه ای وسیع از نظر جغرافیایی و متشکل از کلیه نیروهای لازم در زمینه های اقتصادی ، توان نظامی و نیروی انسانی که قصد از بین بردن اسرائیل را دارند ، در یک طرف و خود را به عنوان محدوده ای کوچک با نیروی کم که قصد صلح دارد ، در طرف دیگر ، تصویر نماید . این تعبیر غلط ، سالها ، به ویژه در آمریکا و اروپای غربی مطرح بود و مستمسکی برای صهیونیستها شده بود تا به وسیله آن از هرگونه پشتیبانی و کمک مادی و نظامی و معنوی برخوردار شوند .
  3. صهیونیزم ، امپریالیسم و استعمار ، رژیم اسرائیل را مانند قلعه ای سراپا مسلح کرده که در هیچ دولت دیگری با این وسعت و نیروی انسانی و اقتصادی ، چنین قوای مسلحی یافت نمی شود .
  4. میزان قدرت نظامی رژیم صهیونیستی به طور سریعی در حال پیشرفت کمی و کیفی است ، به طور نمونه در جنگ سال 1973 ، پس از شکست اسرائیل ، ایالات متحده آمریکا به سرعت شروع به تجدید و ترمیم نیروهای اسرائیل با پیشرفته ترین سلاحها نمود و اندکی نگذشت که قدرت نظامی اسرائیل مانند روزهای اول جنگ گردید .
  5. توازن قوا به عوامل و عناصر زیادی بستگی دارد و اصولاً قوای نظامی چیزی جز این عناصر نیست که مهم ترین آنها عبارتند از : سطح فرهنگ ، ارزشها ، معنویات ، اخلاقیات ، مادیات ، توده مردم با کلیه امور اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، نظام سیاسی و اجتماعی ، حضور مردم در صحنه ، موقعیت جغرافیایی و استراتژیک ، موقعیت اقتصادی ، سطح علمی و فرهنگی ، تبلیغات ، امکانات دیپلماسی و روابط خارجی ، نقشه ها و برنامه ریزیهای سیاسی و استراتژیک و نیروهای نظامی .

با بررسی عناصر فوق در قضیه اعراب و اسرائیل ، به راحتی می توان مسأله توازن قوا را تفسیر نمود . به طور کلی برپا کننده و به وجود آورنده رژیم صهیونیستی ، دولتهای سرمایه داری به ویژه آمریکا ، فرانسه و انگلستان بوده اند که منبع اصلی تغذیه نظامی آن هم از همین طریق تأمین می شود که البته هرکدام از این سه دولت ، نقش جداگانه ای از جهت تأمین اسرائیل در برهه های مختلف زمان به عهده داشته اند . در دهه های پنجاه و شصت ، نقش فرانسه و انگلستان بیش از آمریکا بود در حالی که بعدها آمریکا همکاری بیشتری با اسرائیل نمود به طوری که در جنگ سال 1973 و در تجاوز اسرائیل به لبنان در شهریور سال 1982 نقش اساسی را به عهده داشت .

دولتهای غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا در توازن قدرت بین دولتهای عربی و اسرائیل براساس معادله ای نابرابر ، از رژیم صهیونیستی آن چنان پشتیبانی کردند تا اهداف امپریالیسم و صهیونیسم در سرزمینهای عربی به خوبی پیاده گردد . این دولتها و به ویژه آمریکا ، اسرائیل را در یک کفه ترازو و همه دولتهای عربی را در کفه ای دیگر قرار دادند . این چنین بود که اسرائیل به عنوان پایگاه بزرگ نظامی مجهز به انواع سلاحها و تجهیزات جنگ در بالاترین سطح قرار گرفت . و هرگاه دولتهای عربی از نظر نیرو و قدرت پیشی می گرفتند ، بلافاصله ایالات متحده ، کلیه امکانات و نقشه های سیاسی ، نظامی ، و اقتصادی را برای بالا کشیدن اسرائیل مصروف می داشت . این چنین بود که در جنگ سال 1973 ، مواضع ایالات متحده ، چه در سازمان ملل متحد یا در چارچوب روابط دوجانبه با دولتهای دیگر و به ویژه اتحاد جماهیر شوروی ( سابق ) و در راستای حمایت مستقیمش از رژیم صهیونیستی همه در زمانی بود که پلی هوایی و نیز پلی دریایی برای انتقال تجهیزات و تسلیحات و منابع نظامی جدید ایجاد کرد تا امکان استفاده فوری از آنها میسر باشد و نیز ناوگان ششم آماده خود را در شرق مدیترانه مستقر نمود و نیروهای خود را در اروپا با سلاحهای نظامی به ویژه هسته ای مجهز ساخت و دنیا را به یک جنگ هسته ای ویران کننده تهدید کرد .

و اگر زمانی بین نیروهای صهیونیستی و کشورهای عربی توازنی برقرار می شد ، آن هم براساس خواسته امپریالیسم و صهیونیسم بود و برهمین اساس بود که در جنگ 1973 این تعادل ایجاد شد تا جنبش شدیدی در آن به وجود آید چرا که توازن قدرت بین اسرائیل و کشورهای عربی ، وابسته به این عملیات ساده حساب شده است و دربرگیرنده مجموعه ای از عناصر و عواملی است که سلاحی جز این ندارند .

برای شناخت بیشتر این تحولات نظامی در دولتهای عربی و اسرائیل ، می توان به کتابها و آثاری که از طرف بعضی از مؤسه های مطالعاتی و تحقیقاتی در این مورد منتشر شده است از جمله آکادمی دولتی تحقیقات استراتژیک در لندن و نیز آکادمی بررسی مسأله The International Institute for strategie صلح بین المللی استکهلم Stockholm International Peace Research instituteو مانند آن ، مراجعه کرد .

مآخذ :

  1. عویضه ، حسین : میزان القوی العربی - الاسرائیلی 1974 - 1975 ، بیروت 1975 .
  2. هیثم الایوبی و هشام عبدالله : میزان القوی العربی - الاسرائیلی


  1. 1974 ، بیروت .