خلفای راشدین ( فلسطین در دوره - )
ارتباط اعراب فلسطین محدود به ساکنان آن و یا کسانی که در مرزها سکونت داشتند نبود ، بلکه با اقوام عربی که در نواحی شبه جزیره عربستان فرو می آمدند و به تجارت اشتغال داشتند ، و به همین دلیل راهی فلسطین می شدند نیز در ارتباط بودند . در کتاب مسالک الممالک از اصطخری نقل شده است که : قبر هاشم بن عبدمناف پدر جد رسول خدا در غزه واقع است ، و عمربن خطاب که به تجارت می پرداخت ، آن را در زمان جاهلیت ترمیم کرد ، غزه محل تجارت حجاز بوده و به أهالی یمن نیز روابط تجاری داشت . این روابط تا پس از ظهور اسلام ادامه داشت و توجه و عنایت به فلسطین در وجدان عرب مسلمان ابعاد گسترده و جدی تری به خود گرفت و آن به دلیل شروع اسراء ، پیامبر اکرم ( ص ) از فلسطین و اثبات جز آن در
[[ پرونده : | ج 3 ، ص 255 ]]
قرآن بود ، خداوند می فرماید : " سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله "
و بعضی از مفسرین معتقدند که آیه دیگری در قرآن درباره شأن و منزلت فلسطین آمده است و آن آیه : " والتین والزیتون و طور سینین " است . جایگاه و مقام فلسطین در اندیشه اسلامی ، به دنبال مهاجرت رسول اکرم به مدینه و قراردادن بیت المقدس به عنوان قبله مسلمانان به مدت 16 یا 17 ماه ، به وجود آمد . و پیامبر مسجد بیت المقدس را همتای مسجدالحرام در مکه و مسجدالنبی در مدینه آن هم به خاطر زیارت و مسافرت به آنجا قرار داد .
حضرت محمد ( ص ) فرمودند ، برای زیارت سه مسجد ، مسجدالحرام ، مسجد من ، و مسجدالاقصی ، بار سفر ببندید . سپس تلاشهای نمایندگی مسلمانان که از سوی پیامبر به سرزمین شام ، جهت دعوت اهالی و امرای آنجا به اسلام فرستاده می شد به آن افزوده شد . این تلاشها منجر به اسلام آوردن بعضی از آنها مانند امیر فروق بن عمرو جذامی که پس از غزوه تبوک اسلام خود را اعلام کرد و قاطر و استران سفید خود را به پیامبر هدیه فرستاد .
بیزانسها از این ارتباط آگاه شده و او را دستگیر و در کنار آبی در فلسطین گردن زدند همچنین می گویند او را به صلیب کشیدند ، تلاشهای نظامی منطقه بین مدینه منوره و جنوب فلسطین را به صورت سریه ها و غزوات که تا سرزمین موته و آبل الزیت و یبنی ، بین فلسطین و بلقاء ادامه داشت ، در بر گرفت . در این مدت همانند غزوه تبوک معاهدات و پیمان نامه هائی با استانهای مرزی و جنوبی فلسطین بسته شد که از میان آنها می توان معاهده أیله را که گفته می شود که دروازه پشتی فلسطین را سیناء را به روی مسلمانان باز کرد و عملیات فتح آنجا را آسانتر ساخت .
زمانی که پیامبر بر بالین مرگ بود ، سپاه اسامة بن زید که توسط پیامبر مجهز شده بود به جنگ اطراف فلسطین منصوب شده بود ، به هنگام خلافت ابوبکر ، او سپاه اسامة بن زید را با اطاعت از فرمان رسول خدا و پیگیری رسالت او برای انتشار اسلام و آزادی فلسطین از سلطه بیزانس ، فرستاد ، و زمانی که ابوبکر از مشکلات پس از مرگ پیامبر فارغ گردید و بر آنها غلبه نمود ، سپاه را به سرزمین شام فرستاد و عمروبن عاص را سردار یکی از این سپاهیان قرار داد و دستور داد که راهی أیله شده و پس از آن وارد فلسطین شود و آنجا را فتح کند . ابوبکر تلاش خود را در این زمینه در جهت علمی کردن برنامه رسول خدا مبذول داشت .
می گویند که عمربن خطاب از ابوبکر خواست تا سپاه را به عراق بفرستاد ، ابوبکر جواب داد : اینکه خداوند یک وجب از سرزمین مقدس را به دست من فتح نماید بهتر از فتح یک روستای عراق است ، و هنوز فتح فلسطین به پایان نرسیده بود که ابوبکر درگذشت . عمروبن خطاب وظیفه ی ابوبکر را با عزم و اراده والا انجام داد ، فرستاده ها بین مدینه و صحنه جنگ و مبارزه در شام و فلسطین رفت وآمد کردند و او را از اوضاع و احوال آنجا باخبر می کردند و در صدد ارتباط نزدیک با آنها بوده و دلیل و نشانه واضح می فرستاد و عمرو مجبور شد تا بارها خودش به میدان جنگ و مبارزه برود ، اخبار و روایتها چهار زیارت برای او ذکر کردند که هیچ سرزمین دیگری از چنین فضلی برخوردار نگردید . قبل از سال بیستم پس از هجرت ، مسلمانان فتح فلسطین و آزادی شهرهای داخل و ساحل آن را به پایان بردند . به طور کلی فتح فلسطین و سرزمین شام : اقتضاء نمود که در اوضاع سابق آن تجدید نظر شده و عمروبن خطاب نیز به همین دلیل زیارتهای چهارم و آخر خود را از آنجا ، انجام داد . در جابیه ، عمر با امراء و رهبران آنجا در زمینه امور این سرزمین و اقدامات لازم برای انجام امور و تدبیر منافع و اوضاع و احوال ، به بحث گفتگو پرداخت ، سرزمین را به چهار بخش تقسیم کرد و بر هر یک از بخشها به دلیل وجود سربازان جنگجو در هر یک از بخشها عنوان جند یا پایگاه را دادند . سپاهیان جیره خود را از آنجا دریافت می کردند و این به معنی پایگاه و یا از نوع اینکه سربازان ناحیه را تشکیل می دهند ، می باشد . فلسطین یکی از این پایگاههای چهارگانه گردیدو شهر " لد " مرکز این پایگاه قرار داده شد . شهر لد تا زمان صدور فرمان سلیمان بن عبدالملک مبنی بر ساختن شهر رمله در زمان خلافت ولیدبن عبدالملک پایدار بود .
وی آن را مرکز پایگاه فلسطین قرار داده و خود نیز به آنجا منتقل گردید .
می توان گفت که پایگاه فلسطین ، اوضاع و احوال خود در زمان عمربن خطاب را تا زمان طولانی پس از دوره خلفای راشدین ، همچنان حفظ کرد . روایت اصطخری ، تا حد زیادی گسترش پایگاه فلسطین آن زمان را ترسیم می کند . اصطخری می گوید : طول پایگاه فلسطین از رفح تا حد لجون برای پیاده ، دو روز ، و عرض آن از یافا تا أریحا یک روز بود .
اغلب امراء برای مملکت شام به طور کلی ، و به ویژه پایگاه فلسطین ( به طور خصوصی ) و آبادانی آن آمدند ، در خلافت عمربن خطاب ، ابوعبیده ، سرادر سرزمین شام ، و عمروبن عاص سردار فلسطین بودند . وقتی عمروبن عاص برای فتح مصر راهی آنجا گردید ، ابوعبیده را جانشین خود در فلسطین ، و ابوعبیده یزیدبن أبی سفیان را فرماندار آنجا تعیین کرد ، ابوعبیده در طاعون عمواس بود و معاذبن جبل جانشین مملکت شام گردید . اندکی پس از ابوعبیده معاذ درگذشت ، و یزیدبن أبی سفیان جانشین حکومت شام شد ، و معاویه بن أبی سفیان امیر فلسطین بود . وقتی یزیدبن أبی سفیان با مرض طاعون درگذشت به جای وی برادرش معاویه حکومت را به دست گرفت و عمر نیز وی را تأیید نمود .
علقمة بن مجزر امیر فلسطین شد ، و پس از او عبدالرحمن بن علقمه کنانی حکومت را به دست گرفت . معاویهدر زمان خلافت عثمان بن عفان و تا پایان خلافت راشدی ، به فرمانروایی تمام شام ادامه داد ، که امرای فلسطین توسط او تعیین و برکنار می شدند .
اما در رابطه با زمین فلسطین ، با آن همانند زمین شام رفتار گردید ، با توافق مسلمانان فاتح مقداری از آن جهت شرایط عمومی رها شد ، ولی کسانی که در آن به زراعت می پرداختند و از آن بهره برداری می کردند ، در عوض مقداری از غله و حبوبات را تحت عنوان خراج و مالیات زمین به مسلمانان می پرداختند ، که جیره ارتش و هزینه مسلمانان فاتح از آن تأمین می شد ، زمین ملک عمومی به شمار می رفت و آن به بزرگداشت و احترام وظیفه عمومی در حفظ زمین فلسطین و دفاع از آن ، اشاره می کند . در رابطه با مردمانی که در فلسطین بودند ، و ادیان غیر از اسلام را قبول کرده بودند ، با توجه به شرایط آنها به هنگام تعیین جزیه ، جزیه بر آنها تعیین می شد .
و مال الجزیه از دیگر موارد درآمد مالی بود که صرف منافع عمومی مسلمانان می شد . و برای تکمیل اقدامات اقتصادی ، عمربن خطاب جیره ماهیانه برای مردم تعیین کرد ، و برای هر زن و مرد و غلام ، جیره ماهیانه ای به مقدار یک پیمانه و یا به میزان آن ترشی و روغن تعیین کرد و برای اهل ذمه که قدرت امرار معاش نداشتند ، از طریق وسایل انسانی مشروع معاش تعیین کرد . ( نک : مالیات )
وارد شدن فلسطین در حوزه مسلمانان ، راه را برای قبائل عربی که راهی فلسطین می شدند باز کرد و آنها در سراسر این سرزمین پراکنده شدند . علاوه بر منازل غسان در یرموک و جولان ، عامله در کوه منسوب به آن ، مشرف به طبریه بود ، و گروهی از اشعریان وارد شهر طبریه شد و بیشتر اهالی آن را تشکیل دادند ، و قبائلی از جذام از محل سکونت خود بین مدین و تبوک و أذرح روانه عریش شدند . و بعضی از شاخه های آن در منطقه بعد از شهر طبریه ، و گروه دیگر در بیت جبرین ، فرود آمدند .
علاوه بر اعراب قدس ، اعراب قدس و شهر لد بخش اعظم اهالی آنجا را تشکیل دادند . همانطوری که در شهر اریحا قومی از اعراب قیس و گروهی از قریش سکونت گزیدند . علاوه بر لخم و شاخه ای از بنی عبدار از تمیم داری در منطقه الخلیل و اطراف آن ، قبائلی از لخم در میان مصر و شام در اطراف عریش ساکن شدند ، و اقوامی از بکربن وائل در جنین ، و گروه دیگری از مضربن نزار در نابلس سکونت گزیدند . اهالی فلسطین را ترکیبی از لخم ، جذام ، عاملة ، غسان ، بهراء ، کندة ، قبس ، کنانه ، وائل ، بکربلی ، عذرة ، القین ، کلب ، ازد ، مذحج ، همدان ، خثعم ، انمار ، و دیگر قبائل که در هر جائی که متروکه و خالی از سکنه ، و یا اماکنی که خارج از محدوده سکونت اهالی و خانه ها در تمام شهرهای فلسطین و مراکز آن در داخل و ساحل آن بود تشکیل می دادند .
پایگاه فلسطین پس از فتح ، پایگاه جریان سپاهیان اسلام در اطراف آن گردید و با دیگر نواحی شام در جریان جهاد و مبارزه شرکت کرد ، علاوه بر حاصلخیزی زمین و وفور جمعیتش ، موقعیت ممتازش نقش مهمی در حرکت جهاد ، چه در سطح رد تلاشهای نظامی بیزانس برای تجدید سلطه آنها بر سرزمین شام و فلسطین و یا در سطح امتداد حرکت فتح اسلامی به دیگر سرزمینهای مجاور ، به آن بخشید .
در زمینه دفاع ، استحکامات و دفاعهای داخلی فلسطین به وجود آمد و حکمرانان به مرمت دژهای ساحلی در شهرهای عکا و صور و قیساریه و عسقلان پرداختند ، و عمربن خطاب مثلاً ، دست معاویه بن أبی سفیان را در اصلاح اوضاع این سواحل و مرمت قلعه های آن ، و تنظیم ارتش در آن ، و ایجاد محل نگهبانی برمناظر آن و قرار دادن آتش دانها برای آن ، دستش را بازگذاشت . معاویه در دوره بعدی ، کارخانه اسلحه دریائی در عکا ساخت ، در حالی که سرزمین شام و فلسطین به طور کلی برتولیدات کارخانجات دریائی مصر ، تکیه داشت . سپس این کارخانه در دوره بعدی به شهر صور منتقل گردید . حکام به دستور خلیفه عمربن خطاب سپس به فرمان خلیفه عثمان بن عفان ، مردم را به ایجاد قلعه های ساحلی و سکونت در شهرها ، تحریک کردند . به آنها بخششها عطا کردند . زمین و ملک به آنها دادند تا از حبوبات و غلات زندگی خود را اداره کرده و اسلحه مورد نیاز خود را خریداری نمایند . این سیاست بسیار موفقیت آمیز بود و در جلب مردم به سواحل هر ناحیه موفق شد بدین ترتیب مردم روانه سواحل شده و در آنجا اقامت می کردند . در همان زمان سپاه دیگری وظیفه دفاع از شهرها و سواحل و حمایت از آن را به هنگام عدم حضور سربازان ویژه ، در فتوحات به عهده داشتند ، تهیه و تدارک دیده شد که این امر پوشش امنیتی و اطمینان به کشور می داد . این سیاست دفاعی اولین قدم جهت ساختن ناوگان اسلامی و حرکت در دریا ، در زمان خلافت عثمان بن عثمان به شمار می رفت .
اما در زمینه جریان فتح ، پایگاه فلسطین با دیگر پایگاههای شام شرکت کرد و حدود چهارهزار تن از قبائل عکا در جریان فتح مصر با عمروبن عاص همراه شدند ، و تعداد دیگری نیز در سپاهی که به رهبری عبادة بن صامت برای کمک به عمر فرستاده شده بود شرکت جستند . سربازان پایگاه فلسطین در حملاتی که دولت اسلامی از طریق خشکی و دریا به جنگ بیزانس فرستاده بود ، شرکت نمودند و این حملات در دریای مدیترانه پس از تصاحب ناوگانهای دریائی و ساختن آنها ، به جزایر ارواد و قبرص و رودس رسید ، و آنها را فتح کردند . اغلب این حملات دریائی از عکا انجام می گرفت .
ناوگان اسلامی در بعضی از مبارزات دریائی اش به جزیرهسیسیل و جزیره کرت ، هجوم برد ولی در عصر راشدین نتوانست آنها را فتح نماید ، و آبهای دریای مدیترانه شاهد همکاری دریائی پیروزمندی بین ناوگان دریائی شام و ناوگان دریائی مصر بود . و هر دو در سال 31 ه/پیروزی با شکوهی را بر بیزانس به تحقق رساندند . گفته می شود این پیروزی در نبرد ذات الصورای بسال 34 ه/انجام گرفته است .
در حالی که پایگاه فلسطین در جریان جهاد به وظیفه خود از خشکی و دریا می پرداخت حادثه قتل خلیفه عثمان بن عفان رخ داد ، و مسلمانان در بحبوبه آشوب و فتنه بزرگی وارد شدند و پایگاه فلسطین خواه ناخواه به میدان حوادث کشانده شد ، و معاویة بن أبی سفیان به اهل شام گفت : ای مردم فهمیدید که من جانشین امیرالمؤمنین عمر و امیرالمؤمنین عثمان هستم ، و کار شرم آور و زشت انجام ندادم ، عثمان مظلومانه کشته شد و من ولی او هستم . سپس گفتنذ : همه ما خونخواه عثمان هستم . و معاویه از شر حبیل بن سمط کندی خواست که به شهرهای شام بنویسد که از قتل مظلومانه عثمان خشمگین هستند . خلیفه ابن خیاط ذکر می کند که اهالی فلسطین به معاویه لبیک گفتند و برای خونخواهی امیرالمومینن عثمان ، در کنار او ایستادند و به همراه او در نبرد صفین سواره و پیاده ، خروج کردند . خلیفه ابن خیاط بعضی از قبائل را که به همراه رؤساء و بزرگان که از معاویه جانبداری کردند ، اهالی فلسطین می شمارد ، و می گوید : در میسر ( سپاه سمت چپ ) اهالی فلسطین همراه معاویه مسلمة بن مخلد ، و در پیاده نظام ، حالاث بن عبدأزدی ، و در قبائل کنانه شریک کنافی و قبائل جذام و لحم ناتل بن قیس جذامی بزرگ جذام در سرزمین شام ، و در همدان حمزة بن مالک ، و برغسان یزیدبن أبی نمس ، و در قبیله خثعم ابن عبدالله خثعمی و دیگر قبائل ، قرار داشتند . عمروبن عاص ، در اثنای اختلاف با عثمان حجاز را ترک کرد و به فلسطین رفت ، و در آنجا اقامت گزید ، او در آنجا زمینی بنام عجلان ( غلام لد ) داشت ، او نیز به خونخواهی عثمان از معاوه جانبداری کرد ، جنگ صفین از فکر حکمیت ، و برگزاری اجلاس حکمیت در أذرح در نواحی شرقی فلسطین پرده برداشت . علاوه بر نمایندگان و هیأت های رسمی که با تفویض طرفهای دیگر در این اجلاس شرکت داشتند ، سیاستمداران اهالی شام و فلسطین نیز در آن شرکت جستند .
وقتی که اجلاس نتوانست به اختلافات خاتمه دهد ، اهالی فلسطین به جانبداری معاویه ادامه دادند ، و همراه عمروبه عاص در سپاهی که برای گرفتن مصر آن را رهبری می کرد حرکت کردند وقتی که او مصر را گرفت ، برتری معاویه افزایش یافت ، در هیأت های دیگری که معاویه به سرزمین حجاز و غیره فرستاد نیز شرکت کردند ، و تا زمانی که خلافت به دست معاویه افتاد همچنان به پشتیبانی او ادامه دادند . معاویه موضع آنها و اهل شام را مورد تقدیر و سپاس قرار داد و بدین وسیله آنها را جز یاران خود شمار آورد و در کارهایش به آنان اطمینان نمود ، و آنها را در حکومت و سلطنت خود همانند مالک بن هبیره و أبی عبدالرحمن قینی و سفیان بن عوف ازدی و غیره ، را سهیم کرد و بعضی از آنها مانند حسان بن مالک کلبی و روح بن زنباع و ناتل بن قس جذامی را در زمره خواص خود قرار داد ، و پسرش یزید را پس از خود جانشین کرد و به او توصیه کرد که به آنها توجه و عنایت کرده و آنها را بر مخالفین و معارضین یاری کند . این امر از مخالفت ناتل بن قیس جذامی با روح بن زنباع جذامی پس از مرگ یزیدبن معاویه ، و اعلان طرفداری از عبدالله بن زبیر تحت عنوان اهالی پایگاه فلسطین ، و بیعت با او و جدایی از بیعت خلیفه بنی امیه جلوگیری نکرد .
در کنار نقش اساسی که پایگاه فلسطین در زندگی جامعه اسلامی و حوادث آن به عهده داشت این پایگاه در جانب دیگری از جوانب زندگی اجتماعی که اهمیت آن کمتر از جانب سیاسی نبود ، یعنی در بخش فرهنگی شرکت نمود .
در شام و فلسطین ، عواملی سکونتی گوناگونی وجود داشت و باوجود این تنوع سکونتی یک تنوع زبانی که در زبانهای سامی هم سنخ زبان عربی ، از جمله سریانی و عبری و فینیقی ، سپس زبان لاتینی و یونانی ، مجسم و نمایان بود ، وجود داشت .
همه این زبانها در میان ساکنان پراکنده بود . اهالی سرزمین شام و فلسطین قبل از فتح عربی اسلامی ، از آنها در زمینه ها و سطوح مختلف به کار می بردند . فتح عربی اسلامی در وسط ابن تنوع سکونی و زبانی به وقوع پیوست و تفکر یگانگی و هماهنگی با زبان عربی را با خود داشت و با مردم با سیاست و شیوه قهر و غلبه رفتار نمی کرد و آنها را از استعمال این زبانها محروم نساخت و به دشمنی و ستم نپرداخت ، بلکه یک سیر تدریجی در کشور در پیش گرفت و آداب و سنن زندگی را در پیشرفت و انتخاب طبیعی تا آنجا که بهتر و مفیدتر و شایسته برای خدمت منافع مردم باشد ، مراعات کرد .
اوایل دوره فرهنگی شام و فلسطین بیانگر اقامه شعائر اسلامی مانند نماز و روزه و دیگر عبادات بود . مسلمانا این مظاهر فرهنگی و خستگی ناپذیررا به عنوان فریضه ای از فرایض اطاعت خدا و تقرب به او انجام دادند . پایگاه فلسطین از وجود بزرگان مشهور اسلام ، از جمله ابوعبیده عامربن جراح ، امین ملت ، و شرحبیل بن حسنة و ابودرداء عویمر و معاذبن حبل ، که خیر این دو صحابی تا به امروز در زمین الغور ، مذکور است . از جمله آنها شداد بن اوس انصاری است که از علما و دانشمندان بود و در سال 58 ه . در بیت المقدس درگذشت . و نیز بشیربن عقربه جهنی که در فلسطین سکونت داشت . و به سال 85 ه - . در روستائی از توابع آن درگذشت . و نیز ثابت بن نعیم جذامی و تمیم بن اوس بن خارجه الداری از صحابه رسول الله ( ص ) است که به سوی پیامبر فرستاده شد و از او خواست که زمینی را درفلسطین به او بدهد ، پیامبر نیز زمینی در فاصله عین حبرون و بیت ابراهیم خلیل به او بخشید . و نیز حارث بن عبدالله و صفوان بن وهب قرشی فهری و شمعون ابوریحانه ازدی که در بیت المقدس سکونت داشت ، و شهاب بن خزاش شیبانی که در فلسطین اقامت داشت و خلیدبن سعد از اهالی بیت المقدس ، و از جمله آنها عبدالله بن محیریز جمحی دانشمند بیت المقدس که در سال 98 ه . درگذشت . کسانی که وارد فلسطین شدند و در آنجا به مرض طاعون مردند زیادند ، کسانی هم از این طاعون جان سالم به در بردند و در فلسطین ساکن شدند ، علاوه بر کسانی که به آنجا فرستاده شده و مقیم شدند ، که اینها و افرادی قبل او آنها آمدند ، تأثیر عظیم و مهمی در افزودن این جنبه فرهنگی تابع اندیشه و اسلام و زبان عربی به این سرزمین داشتند .
در کنار آن ، مسلمانان به ایجاد مراکز علم و دانش برای انتشار فرهنگ و زبان عربی پرداختند . این مؤسسات فرهنگی در آن زمان در مساجد نمایان بود ، و آنها را در طول و عرض سرزمین برپا نمودند . خلیفه عمربن خطاب شروع به ساختن مسجدالاقصی در بیت المقدس نمود ، این امر را در سال 16 ه . زمانی که وارد این شهر شد و به اهالی آن پیمان عمری - دوره یا پیمان ایلیاء - بخشید و شخصا در کارهای بنا و ساختن شرکت نمود . و از امرای نواحی شام خواست که در هر شهری یک مسجد بسازند ، لذا مساجد در شهرهای فلسطین از قیساریه تا عسقلان برپا گردید ، و خلیفه عثمان بن عفان پس از او ، از معاویه بن أبی سفیان خواست تا به ساختن مساجد و بزرگ کردن مساجدی که قبل از خلافتش ساخته شده اند بپردازد ، این مساجد نقش مستقیم خود را در انتشار فرهنگ و دانش در کشور ایفا می کرد تا اینکه گردهم آئی و نشستهای درس و علمی در آنها تشکیل گردید و مردمانی که برای فهم و درک امور دینی به آنجا می آمدند در آنها جمع شدند ، تا جائی که این مجالس گنجایش نداشت . یزیدبن أبی سفیان طی نامه ای به عمروبن خطاب او را از کثرت اهالی شام و انبوهی آنها آگاه کرد و اعلام کرد اینها به کسانی که قرآن را به آنها بیاموزند و از امور دینی آگاه سازند ، نیاز دارند و از او خواست مردانی را برای این کار بفرستد . عمربن خطاب به صحابه اطراف خود در مدینه نظر کرد و پنج نفر از انصار را که در زمان پیامبر به جمع آوری قرآن مشغول بودند . انتخاب کرد که آنها عبارتند بود از : أبی بن کعب و ابوایوب انصاری - خالدبن یزید - و ابودرداء ، و عبادة بن سامت و معاذبن جبل و أبی بن کعب را به خاطر صعف و مریضی و ابوایوب را به خاطر پیری و سالخوردگیش ، نگه داشت و سه نفر باقی مانده را به شام فرستاد و اینها از جمله صحابه ای بودند که در مسجد رسول الله ( ص ) در زمان حیات آن حضرت فتوا می دادند ، و معاذبن جبل به شهادت پیامبر از عالیترین افراد به حلال و حرام بود . عمربن خطاب در خطبه خود در جابیه گفت کسی که می خواهد از فقه سؤال کند نزد معاذبن جبل برود . و أبی بن کعب و ابوایوب انصاری اغلب به شام فرستاده می شدند تا مردم از علم و دانش آنها استفاده کنند . هیأت علمی روانه سرزمین شام گردید و در حمص آغاز به کار کرد پراکنده شدند
ابودرداء به دمشق رفت و معاذبن جبل در فلسطین اقامت کرد و در آنجا به تدریس و نشر علم و فرهنگ پرداخت تا اینکه درگذشت وقتی خبر مرگ او به عمربن خطاب رسید گفت : خدا معاذ را بیامرزد ، به خدا سوگند که خداوند با مرگ معاذ علم و دانش را ازعیان این ملت برداشت ، و چه بسا مشورت صالح و خوبی که ما آن را قبول کردیم و دریافیم که باخیر و برکت همراه است ، و چه علمی ما از او یاد گرفتیم و بهترین راهنمای ما بود . پس از مرگ معاذ ، عبادة بن صامت پس از وی به فلسطین رفت او یکی از نجبای درب بود که مسئولیت قضاوت را در بیت المقدس به عهده گرفت و وظیفه معاذ در انتشار فرهنگ را ادامه داد تا اینکه به سال 34 ه . درگذشت .
بزرگان این جنبش و حرکت فرهنگی به نقل از پیامبر ( ص ) می گویند که هر کس راه علم و کسب آن را در پیش گیرد خداوند به وسیله او راهی را به بهشت باز می کند ، و اینکه فضیلت دانشمند بر فضیلت عابد مانند برتری ماه شب مهتابی بر دیگر ستارگاه است ، و دانشمندان ورثه انبیاء هستند و اینکه پیامبران دینار و یا درهمی را به ارث نگذاشتند ولی علم ار به ارث گذاشتند . کسی که علم را کسب کند اقبال و بهره فراوان نصیب او می شود
بدین ترتیب این پیشگامان با حرارت ایمان و فعالیت عظیم به انتشار تمدن و فرهنگ اسلام و زبان عربی پرداختند . محققان گرد آنها جمع می شدند ، به طوری که تعداد افرادی که از محضر أبی درداء استفاده کردند و به هزاروششصد و اندی می رسد .
ابن عساکر از شیوه تدریس آن زمان سخن می گوید که : آنها ده نفر ده نفر قرائت می کردند و هر ده نفر یک قارئی داشت ولی قاریانی که سرپرستی تدریس این گروههای ده نفره را به عهده داشتند در مجلس والاتری از علم که در اطراف ستونی در مسجد منعقد می گردید حضور داشتند و این مجلس را علمای صحابه مانند أبی دردراء و معاذبن جبل و عبادة بن صامت و غیره اداره می کردند ، و قاریان قرآن را گروه گروه از صبح زود پس از نماز صبح ، آموزش می دادند و آیات و الفاظ و و معانی قرآن را تقسیر کرده و در مورد مطالبی که بعدها فتوا خواهند داد نظر می دادند . وقتی مجلس به پایان می رسید ، قاریان نزد شاگردان خود جهت آموزش آنها می رفتند و هر کدام از این قاریان که بر قرائت تسلط داشت در مجالس علمی پیشرفته شرکت می کرد . این توجه زیاد و دقت به مسائل آن از یک سو و افزایش صحابه ای که تعداد آنها در بلاد شام ده هزارتن بود ، ازسوی دیگر ، اطمینان و اعتماد به این علم را برانگیخت و از آن پس خلفاء وقتی حادثه ای رخ می داد درباره آن از اهالی شام سؤال می کردند این تلاشهای علمی ، نتایج و ثمره خوبی داد و شاخه های آن را میان سرزمینها و نسلها امتداد یافت ، دانشمندانی به نبوغ رسیدند که جریان این تمدن را رهبری کردند ، و از شاگردان معاذبن جبل ، عبدالرحیم بن غنم اشعری که در رأس تابعین که مورد توافق عموم تابعین شام بود قرار گرفت ، و نیز ابو تمیم جیشانی که در محضر معاذبن جبل قرائت کرد و جنبش علمی در مصر را رهبری کرد و در همان جا درگذشت ، و از شاگردان ابودرواء ، خلیدبن سعد سلامانی که به بیت المقدس آمدند ، و راشدبن أبی سکنه که او و برادرانش قاری و فقیه بودند ، پدید آمدند . و از شاگردان عبادة بن صامت عبادة بن نسی کندی که مقام و منصب قضاوت طبریه را به عهده گرفت و سلمة بن عبدالمک در مورد او می گوید : سه نفر در کنده هستند که خداوند به خاطر آنان باران می فرستد و بر دشمنان غلبه می کند : رجاء بن حیوة ، و عبادة بن نسی وعدی بن عدی ، و در کنار آنها اسماعیل بن أبی بکر رملی و اسماعیل بن عبدالله ، بودند . بدین وسیله پایگاه فلسطین سرشار از علماء و مجالس بحث و بررسی گردید که آن را ولیدبن عبدالرحمن جرشی به وجود آورد . و افراد زیادی که به علم و ریاست موصوف بودند در آن شرکت می کردند .
پس از این نقش فرهنگی مذکور ، اغلب ساکنان شام و فلسطین عرب شدند و رنگ و حال عربی بر آنان غلبه کرد و مصالح و منافع کشور اقتضاء نمود که دیوانها از رومی به زبان عربی ترجمه شود ، و ابن مروان در زمان خلافت عبدالملک این کار را انجام داد و عربی کرده آن را به انجام رسانید .
مآخذ :
- ابن اثیر : الکامل فی التاریخ ، قاهره 1303 ه .
- احمدبن أعثم : الفتوح ، حیدرآبادی 1970 .
- ابن جوزی : فضائل القدس ، بیروت 1979 .
- ابن حزم : جمهرة أنساب عرب ، قاهره 1981 .
- محمدبن سعید : الطبقات الکبری ، بیروت 1960 .
- ابوعبید قاسم بن سلام : الاموال ، قاهره 1353 ه .
- ابن عساکر : تهذیب تاریخ دمشق ، بیروت 1979 .
- ابن هشام : السیرة النبویه ، بیروت 1971 .
- محمدبن عبدالله ازدی : فتوح الشام ، بیروت 1970 .
- بلاذری : فتوح البلدان ، قاهره 1319 .
- ذهبی : دول الاسلام ، قاهره 1974 .
- طبری : تاریخ رسل و الملوک ، قاهره 1950 .
- لی سترانج : فلسطین فی العهد الاسلامی ، عمان 1970 .
- مسعودی : مروج الذهب و معادن الجوهر ، قاهره 1966 .
- کردعلی ، محمد : خطط الشام ، بیروت 1969 .
- دباغ ، مصطفی مراد : القبائل العربیة و سلائلها فی بلادنا فلسطین بیروت 1979 .
- واقدی : المغازی ، قاهره 1271 ه/1855 م .
- یعقوبی : تاریخ یعقوبی ، بیروت 1960 .
- Mayerson, ph, : The First Muslims Attack on south Palestine A.D. 633-634, New York 1964.
- Trimingham, J.S. : Christanity among the Arabs in Pre-Islamic Times, London and New Yord 1979.